شناسهٔ خبر: 74541895 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

از رای به پزشکیان پشیمان شدم؟ / باید تجدیدنظر کنیم

بهزاد نبوی گفت: من از رای دادن به آقای دکتر پزشکیان پشیمان نیستم بلکه الان راضی تر هستم. در این مدت، مواردی بود که تصور نمی‎کردم در زمان ایشان قابلیت اجرا پیدا کند؛ از جمله شروع مذاکره با آمریکا و ادامه مذاکرات با اروپا!

صاحب‌خبر -

روزنامه هم میهن درباره  مسائل مهم روز با بهزاد نبوی گفت و گو کرده است. بخش هایی از اظهارات رییس سابق جبهه اصلاحات را  در ادامه می خوانید:

نباید اصولگرایان را یک‌کاسه کنیم. الان بین اصولگرا و جریان پایداری تفاوت وجود دارد. مثلاً آقایان محمد مهاجری، علی مطهری و حتی آقای علی لاریجانی در طیف اصولگرا بوده‎اند و اینها با افرادی که در طیف پایداری هستند، تفاوت دارند و این یک‌کاسه کردن آنها، بی‎خودی موجب متحدشدن‌شان می‎شود

من از رای دادن به آقای دکتر پزشکیان پشیمان نیستم بلکه الان راضی‎تر هستم. در این مدت، مواردی بود که تصور نمی‎کردم در زمان ایشان قابلیت اجرا پیدا کند؛ از جمله شروع مذاکره با آمریکا و ادامه مذاکرات با اروپا که البته ظاهراً تحت فشارهایی که بر سیاست خارجی ما وجود دارد هنوز به نتیجه قطعی نرسیده‎اند. اما همین شروع این مذاکرات، کار بسیار مهمی بود و بالاخره در دوره آقای پزشکیان انجام شده است.

آقای پزشکیان نام و رویکرد اعلامی دولتش «وفاق» بود. من با بعضی از عزیزان سران قوا که دیدار داشتم به آنها گفتم که سنبل این وفاق ملی که ایشان شعارش را داده ‎است؛ روابط سران سه قوه است. در این مدت، سران قوا روابط بسیار خوبی داشتند. در این جلساتی که به آن اشاره کردم؛ من این موضوع را تحلیل، پیش‎بینی و بیان کردم و آنها هم معتقد به آن (روابط خوب سران قوا) بودند. موضوع دیگر اینکه، حُسن کار آقای پزشکیان این بود که قولی به کسی نداد و نگفته بود این کار یا آن کار را می‎کنم. بلکه گفته بود تلاش می‎کنم. بنابراین از نگاه من آقای دکترپزشکیان در این مرحله روسیاه نبوده است. ممکن است نتایج خیلی درخشانی نگرفته باشد اما روسیاه هم نبوده است.

اینکه گفته می‌شود جمهوری اسلامی در مذاکرات گول خورده است، چنین چیزی درست نیست. این را در نظر داشته باشید، مذاکره با کسی انجام می‎گرفت که اصلاً قابل پیش‌‎بینی نبود، درباره آقای ترامپ کسی نمی‎تواند حتی پیش‎بینی کند فردا چه موضعی دارد. بنابراین ایشان مذاکره کرد و تا ۵ دوره خوب پیش رفت، دور ششم هم قرارش گذاشته شد ولی با حمله اسرائیل به ایران برخورد کرد. اینکه این حمله با چراغ سبز و توافق با آمریکا بوده یا آمریکا را در برابر عمل انجام‌شده قرار داده است؛ اینها را نمی‎دانم به هر حال این نفی مذاکره نیست. مذاکره خوب بود و الان هم به نظرم باید مذاکره با آمریکا و مذاکره با اروپا ادامه پیدا کند.

جبهه اصلاحات بیانیه های مختلفی را درباره مسائل داخلی و رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی داده بود. از این جهت من با کلیت بیانیه موافق نبودم نه به دلیل مخالفت با بخش سیاست خارجی بلکه اتفاقاً با آن کاملاً همراه و موافق بودم. ضمن اینکه جبهه اصلاحات خیلی در این موارد(بخش‎ سیاست داخلی مطرح‌شده در بیانیه) تلاش می‎کند. چنانچه من دو ملاقات با سران سه قوه داشتم و در مورد رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی، عفو عمومی دادن به ایرانیان خارج از کشور و سایر موارد نظرات جبهه را به آنها منتقل کردم.

تا وقتی که ما در سیاست خارجی نتوانیم تجدیدنظر کلی و اساسی انجام دهیم، مشکل اقتصاد و معیشت مردم را نخواهیم توانست حل کنیم. اینکه تصور کنیم حل مشکل اقتصاد و معیشت فرمول‎های خاص و ویژه‎ ای دارد که ما باید آنها را کشف بکنیم، چنین نیست. بنابر آنچه من در فضای مجازی خواندم، ما کلی نفت روی دریا داریم که نمی‎توانیم آن را بفروشیم (نمی‌دانم خبر درست است یا خیر) ولی واقعیت این است که دوستان داخل می‎گویند وضع از آن چیزی که فکر می‎کنیم خراب‌تر است. بر همین اساس هم می‎گویند مکانیزم ماشه مشکلی ایجاد نمی‎کند.

برای حل مشکلات اقتصاد و معیشت که خواست اکثریت قریب به اتفاق مردم است، ضروری است تجدیدنظر اساسی در سیاست خارجی انجام گیرد. این تجدیدنظر هم در چارچوب مذاکره حل می‎شود. اینکه به جبهه اصلاحات حمله می‌کنند که گفته است:«تعلیق غنی‌سازی در ازای رفع تحریم‎ها» اشتباه است. این پیشنهاد خوبی است و معنی آن هم این نیست که بگوییم دست‎ها بالا و غنی‎سازی را کنار گذاشتیم. مفهومش این است که:«مذاکره می‎کنیم برای آنکه آنها تحریم‎ها را بردارند و در کنارش غنی‎سازی را تعلیق می‎کنیم.» این چیز خاصی نیست. به هر حال حل مشکلات اقتصاد و معیشت در گرو تجدیدنظر اساسی در سیاست خارجی است.

من اصلاً جنگ ۱۲ روزه را قابل مقایسه با جنگ ایران و عراق نمی‎دانم. چراکه جنگ ایران و عراق یک جنگ کلاسیک بود، من آن زمان سعادت‎آباد خانه داشتم و بغل خانه‎مان خرابه‎ای بود و وقتی جنگ شروع شد ما با کمک همسایه‎ها پول جمع کردیم و سفارش‎ دادیم که دو تا دال بتُنی بزرگ برایمان ساختند. بعد بیل مکانیکی و بولدوزر آوردیم و خرابه‎ را برایمان کندند، آن دال‎ها را در خرابه گذاشتیم، خاک بر آن ریختیم و در گذاشتیم و همین پناهگاه اهل محل شد. آن موقع وقتی می‎‎خواست عراق حمله کند، حمله‎ها کلاسیک بود؛ کاملاً رادارهای ما می‎فهمیدند، آژیر از رادیو و تلویزیون پخش می‎شد و همه ما به پناهگاه می‎رفتیم. این دوره جنگ شباهتی با آن دوره ندارد، جنگ، جنگ تکنولوژی، عوامل نفوذی و... بود.

قبل از انقلاب از دوره دانشجویی ممنوع‌الخروج بودم تا پیروزی انقلاب و بعد از انقلاب ماموریت دولتی چندروزه می‌رفتم. بعد از سال ۱۳۸۸ دوباره ممنوع‎الخروج شدم. لذا من فضای داخل را در آن جنگ ۱۲ روزه لمس نکردم و نمی‎توانم قضاوت کنم؛ اما دوستان درباره عملکرد دولت می‎گویند که بد نبوده است. در این بین عملکرد نظامی ما خیلی خوب بود و حتی شاید اسرائیل این‌گونه عکس‎العمل‎های ما را باور نمی‎کرد. البته من با اینکه برخی بزرگنمایی می‎کنند نیز موافق نیستم.

قبل از رفتنم در ۱۲ خرداد بسته این نان با چند بار افزایش قیمت ۵۵ هزارتومان بود و ۴۱ روز بعد که برگشتیم شده بود ۹۵ هزار تومان. یعنی نان ۴۰ هزارتومان افزایش پیدا کرده بود. البته آنچه که من درباره سهمیه‌بندی می‌گویم به کار این نان و من نمی‎آید چون باید آن را آزاد بخرم. اما من گفتم برای ارزاق عمومی مثل برنج باید چنین کرد. ما آن زمان ارزاق را سهمیه‌بندی می‎کردیم و از برخی دوستان اصولگرای آن زمان خودمان فحش آن را هم می‎خوردیم.

روزنامه هم میهن درباره  مسائل مهم روز با بهزاد نبوی گفت و گو کرده است. بخش هایی از اظهارات رییس سابق جبهه اصلاحات را  در ادامه می خوانید:

نباید اصولگرایان را یک‌کاسه کنیم. الان بین اصولگرا و جریان پایداری تفاوت وجود دارد. مثلاً آقایان محمد مهاجری، علی مطهری و حتی آقای علی لاریجانی در طیف اصولگرا بوده‎اند و اینها با افرادی که در طیف پایداری هستند، تفاوت دارند و این یک‌کاسه کردن آنها، بی‎خودی موجب متحدشدن‌شان می‎شود

من از رای دادن به آقای دکتر پزشکیان پشیمان نیستم بلکه الان راضی‎تر هستم. در این مدت، مواردی بود که تصور نمی‎کردم در زمان ایشان قابلیت اجرا پیدا کند؛ از جمله شروع مذاکره با آمریکا و ادامه مذاکرات با اروپا که البته ظاهراً تحت فشارهایی که بر سیاست خارجی ما وجود دارد هنوز به نتیجه قطعی نرسیده‎اند. اما همین شروع این مذاکرات، کار بسیار مهمی بود و بالاخره در دوره آقای پزشکیان انجام شده است.

آقای پزشکیان نام و رویکرد اعلامی دولتش «وفاق» بود. من با بعضی از عزیزان سران قوا که دیدار داشتم به آنها گفتم که سنبل این وفاق ملی که ایشان شعارش را داده ‎است؛ روابط سران سه قوه است. در این مدت، سران قوا روابط بسیار خوبی داشتند. در این جلساتی که به آن اشاره کردم؛ من این موضوع را تحلیل، پیش‎بینی و بیان کردم و آنها هم معتقد به آن (روابط خوب سران قوا) بودند. موضوع دیگر اینکه، حُسن کار آقای پزشکیان این بود که قولی به کسی نداد و نگفته بود این کار یا آن کار را می‎کنم. بلکه گفته بود تلاش می‎کنم. بنابراین از نگاه من آقای دکترپزشکیان در این مرحله روسیاه نبوده است. ممکن است نتایج خیلی درخشانی نگرفته باشد اما روسیاه هم نبوده است.

اینکه گفته می‌شود جمهوری اسلامی در مذاکرات گول خورده است، چنین چیزی درست نیست. این را در نظر داشته باشید، مذاکره با کسی انجام می‎گرفت که اصلاً قابل پیش‌‎بینی نبود، درباره آقای ترامپ کسی نمی‎تواند حتی پیش‎بینی کند فردا چه موضعی دارد. بنابراین ایشان مذاکره کرد و تا ۵ دوره خوب پیش رفت، دور ششم هم قرارش گذاشته شد ولی با حمله اسرائیل به ایران برخورد کرد. اینکه این حمله با چراغ سبز و توافق با آمریکا بوده یا آمریکا را در برابر عمل انجام‌شده قرار داده است؛ اینها را نمی‎دانم به هر حال این نفی مذاکره نیست. مذاکره خوب بود و الان هم به نظرم باید مذاکره با آمریکا و مذاکره با اروپا ادامه پیدا کند.

جبهه اصلاحات بیانیه های مختلفی را درباره مسائل داخلی و رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی داده بود. از این جهت من با کلیت بیانیه موافق نبودم نه به دلیل مخالفت با بخش سیاست خارجی بلکه اتفاقاً با آن کاملاً همراه و موافق بودم. ضمن اینکه جبهه اصلاحات خیلی در این موارد(بخش‎ سیاست داخلی مطرح‌شده در بیانیه) تلاش می‎کند. چنانچه من دو ملاقات با سران سه قوه داشتم و در مورد رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی، عفو عمومی دادن به ایرانیان خارج از کشور و سایر موارد نظرات جبهه را به آنها منتقل کردم.

تا وقتی که ما در سیاست خارجی نتوانیم تجدیدنظر کلی و اساسی انجام دهیم، مشکل اقتصاد و معیشت مردم را نخواهیم توانست حل کنیم. اینکه تصور کنیم حل مشکل اقتصاد و معیشت فرمول‎های خاص و ویژه‎ ای دارد که ما باید آنها را کشف بکنیم، چنین نیست. بنابر آنچه من در فضای مجازی خواندم، ما کلی نفت روی دریا داریم که نمی‎توانیم آن را بفروشیم (نمی‌دانم خبر درست است یا خیر) ولی واقعیت این است که دوستان داخل می‎گویند وضع از آن چیزی که فکر می‎کنیم خراب‌تر است. بر همین اساس هم می‎گویند مکانیزم ماشه مشکلی ایجاد نمی‎کند.

برای حل مشکلات اقتصاد و معیشت که خواست اکثریت قریب به اتفاق مردم است، ضروری است تجدیدنظر اساسی در سیاست خارجی انجام گیرد. این تجدیدنظر هم در چارچوب مذاکره حل می‎شود. اینکه به جبهه اصلاحات حمله می‌کنند که گفته است:«تعلیق غنی‌سازی در ازای رفع تحریم‎ها» اشتباه است. این پیشنهاد خوبی است و معنی آن هم این نیست که بگوییم دست‎ها بالا و غنی‎سازی را کنار گذاشتیم. مفهومش این است که:«مذاکره می‎کنیم برای آنکه آنها تحریم‎ها را بردارند و در کنارش غنی‎سازی را تعلیق می‎کنیم.» این چیز خاصی نیست. به هر حال حل مشکلات اقتصاد و معیشت در گرو تجدیدنظر اساسی در سیاست خارجی است.

من اصلاً جنگ ۱۲ روزه را قابل مقایسه با جنگ ایران و عراق نمی‎دانم. چراکه جنگ ایران و عراق یک جنگ کلاسیک بود، من آن زمان سعادت‎آباد خانه داشتم و بغل خانه‎مان خرابه‎ای بود و وقتی جنگ شروع شد ما با کمک همسایه‎ها پول جمع کردیم و سفارش‎ دادیم که دو تا دال بتُنی بزرگ برایمان ساختند. بعد بیل مکانیکی و بولدوزر آوردیم و خرابه‎ را برایمان کندند، آن دال‎ها را در خرابه گذاشتیم، خاک بر آن ریختیم و در گذاشتیم و همین پناهگاه اهل محل شد. آن موقع وقتی می‎‎خواست عراق حمله کند، حمله‎ها کلاسیک بود؛ کاملاً رادارهای ما می‎فهمیدند، آژیر از رادیو و تلویزیون پخش می‎شد و همه ما به پناهگاه می‎رفتیم. این دوره جنگ شباهتی با آن دوره ندارد، جنگ، جنگ تکنولوژی، عوامل نفوذی و... بود.

قبل از انقلاب از دوره دانشجویی ممنوع‌الخروج بودم تا پیروزی انقلاب و بعد از انقلاب ماموریت دولتی چندروزه می‌رفتم. بعد از سال ۱۳۸۸ دوباره ممنوع‎الخروج شدم. لذا من فضای داخل را در آن جنگ ۱۲ روزه لمس نکردم و نمی‎توانم قضاوت کنم؛ اما دوستان درباره عملکرد دولت می‎گویند که بد نبوده است. در این بین عملکرد نظامی ما خیلی خوب بود و حتی شاید اسرائیل این‌گونه عکس‎العمل‎های ما را باور نمی‎کرد. البته من با اینکه برخی بزرگنمایی می‎کنند نیز موافق نیستم.

قبل از رفتنم در ۱۲ خرداد بسته این نان با چند بار افزایش قیمت ۵۵ هزارتومان بود و ۴۱ روز بعد که برگشتیم شده بود ۹۵ هزار تومان. یعنی نان ۴۰ هزارتومان افزایش پیدا کرده بود. البته آنچه که من درباره سهمیه‌بندی می‌گویم به کار این نان و من نمی‎آید چون باید آن را آزاد بخرم. اما من گفتم برای ارزاق عمومی مثل برنج باید چنین کرد. ما آن زمان ارزاق را سهمیه‌بندی می‎کردیم و از برخی دوستان اصولگرای آن زمان خودمان فحش آن را هم می‎خوردیم.