شناسهٔ خبر: 74503662 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رجا | لینک خبر

ریشه‌های یک خیانت؛ چگونه «لیبرال‌های صفین» تاریخ را تغییر دادند؟

خوارج؛ محصول کمپین سیاسی «نه به جنگ»/ چگونه پیروزی قریب‌الوقوع صفین به حکمیت تحمیلی رسید؟

با فتنه گری منافقانی چون اشعث، ابتکار عمل به سرعت از امام علی(ع) گرفته شد. روند فرسایشی هفت تا هشت‌ ماهه حکمیّت، انسجام جبهه حق را هم سست کرد و بگومگوها زمینه‌ساز شکاف سیاسی-عقیدتی شد که چندی بعد، در نهروان، به اوج رسید.

صاحب‌خبر - گروه سیاست-رجانیوز: در سال ۳۷ هجری قمری و در میانه نبرد صفین، پرچم‌های سپاه امام علی(ع) در اوج اقتدار می‌درخشید. مالک اشتر، فرمانده میدان، با پیشروی‌های پیاپی خطوط معاویه را درهم می‌شکست و پیروزی نزدیک به نظر می‌رسید. ناگهان، درست در اوج نبرد، از قلب لشکرگاه کوفه صدایی دیگر برخاست: «لا قتال… لا قتال»؛ نه به جنگ، بس است کشتار. این شعار برخلاف تصور رایج، ابتدا از حلقوم یک جنگجوی خسته یا روستایی ساده‌دل خارج نشد، بلکه محصول حلقه‌ای از چهره‌های معتبر و صاحب‌نفوذ در ساختار کوفه بود؛ کسانی که سابقه سیاسی‌شان به سال‌ها پیش از بیعت با امیرالمؤمنین (ع) بازمی‌گشت و پیوندهای قبیله‌ای‌شان تا شام امتداد داشت. چهره‌هایی همچون اشعث بن قیس و شبث بن ربعی که در ماه‌های بعد از توقف عملیات صفین، به محور فشار سیاسی علیه امیرالمؤمنین(ع) بدل شدند. این حلقه، با نفوذ کلام و جایگاه قبیله‌ای، توانست صدای «لا قتال» طرفداران ابوموسی اشعری که مربوط پیش از نبرد جمل بود را دوباره از حاشیه به متن میدان بیاورد و صفوف سپاه را دچار دودستگی کند. زمان‌بندی این رخداد، کلید فهم آن است: ماجرای «قرآن‌های بر سر نیزه» نه سرآغاز این فتنه بلکه تنها چند ساعت پس از اوج گرفتن این ندای نفاق‌آلود اتفاق می‌افتد. معاویه و عمروعاص تا پیش از شنیدن زمزمه‌های آتش‌بس از اردوگاه امام علی(ع)، آخرین برگ بازی خود را رو نکرده بودند. اما خبر دودستگی داخلی، فرصت را برای صحنه‌آرایی مقدس‌مآبانه فراهم کرد؛ نمایش قرآن برنیزه‌ها به نام دین و امت اما به کام قدرت‌طلبی منافقان. از این نقطه به بعد، صفین از جبهه نبرد به میدان سیاست تبدیل شد. گروهی از خواص مأمور شدند تا با فشار، علی(ع) را به توقف عملیات و پذیرش حکمیّت وادار کنند. بهانه، جلوگیری از خونریزی مسلمانان بود، اما واقع امر را امام خود به صراحت بیان کردند:«آن‌ها با خدعه و مکر، شما را فریب دادند و…». رفتار این جریان، تمام مؤلفه‌های یک لابی سیاسی اجتماعی و رسانه ای مدرن را داشت: شعار فریبنده و در ظاهر مثبت «نه به جنگ»، تردید در حقانیت امام علی(ع)، تحریک احساسات با ادعای «نجات جان مسلمانان»، همراه سازی خواص بانفوذ سیاسی، اقتصادی و قبیله‌ای، تحمیل پرهزینه‌ترین تصمیم در آستانه پیروزی قطعی در میدان. موج «نه به جنگ» برخلاف آنچه بعدها به عنوان خوارج شناخته شد، ابتدا در میان خواص جبهه و لایه‌های متنفذ در حکومت زاده شد و سپس به نیروهای بی‌ بصیرت در اردوگاه علوی سرایت کرد. خوارج، معلول و بخشی از پروژه‌ای بودند که طراحی و هدایتش در دست همان خواص و مقامات توطئه‌گر سیاسی بود. جماعتی که مغلوب خط فریب و ناخواسته، سیاهی لشگر حکمیت تحمیلی شده بودند. در این تقسیم کار، شبث‌بن‌ربعی نقش چهره موجه دینی و اشعث‌بن‌قیس نقش بازوی سیاسی و هماهنگ‌کننده را برعهده داشتند. پیامد این روند روشن بود: ابتدا تردید افکنی در حقانیت و مصلحت جنگ؛ دوم، پیشبری پویش نه‌ به‌ جنگ در لشگر مولا و ایجاد چنددستگی؛ سوم، فشار به شخص امام برای مجوز توقف جنگ و پذیرش حکمیّت؛ چهارم، خلع قدرت ولایت و یا لااقل تضعیف شدید حاکمیت علوی. با فتنه گری منافقانی چون اشعث و البته غفلت برخی خواص اهل حق ، ابتکار عمل به سرعت از امام علی(ع) گرفته شد. روند فرسایشی هفت تا هشت‌ ماهه حکمیّت، انسجام جبهه حق را هم سست کرد و بگومگوها زمینه‌ساز شکاف سیاسی-عقیدتی شد که چندی بعد، در نهروان، به اوج رسید. آنچه بعدها یک فرقه جنگ طلب و متعصب را پدید آورد، نه جریانی شریعت محور؛ بلکه یک جریان روشن فکری آشفته و پریشان و خسته از جنگ بود که پس از قبول خط فریب سازش و مذاکرات حکمیت، پس از چند ماه با نتایج فضاحت بار آن پروژه سیاسی سازمان‌یافته مواجه شده بود و آن وضعیت خودساخته را نمی پسندید و لذا به امام خود نسبت اتهام میداد. آنان که با شعارهای صلح‌طلبانه، اراده میدانی سلحشوران لشکر را شکست داده بودند مدعی امام شدند. خطای دیروز، همچنان قابل تکرار است: بی‌توجهی به آن حلقه میانی که نه آشکارا دشمن است و نه حقیقتاً مبارز و وفادار؛ همان نفوذپذیرانی که میدان را، برای نفوذی ها در حاکمیت باز میکنند و خواسته یا ناخواسته، سرنوشت کشور و امت را به دست نفوذی های دشمن و تصمیمات آنان می‌سپارند. این هشداری است برای همیشه تاریخ. اما شعار لا حکم إلا لله خوارج نیز محصول فریب خوردگی شان و در امتداد پذیرش شعار قبلی فتنه‌گران یعنی «لاقتال» بود. شعار «لا حکم…» سر میدادند تا از پذیرش نظر ولی خدا سر باز بزنند و نظر خودشان را که عِدل نظر ولایت میشمردند را جا بیاندازند و برای بار دوم و سوم اراده ابلهانه و اشعث زده شان را به امام علی(ع) تحمیل نمایند. انتهای پیام/