
پرونده دختری جوان که با همدستی پسری در توطئهای شوم با کشاندن مردی به جاده بیابانی، او را با شلیک گلوله به قتل رسانده بود، یکی از پروندههای هولناک تاریخ جنایی ایران است.
به گزارش سایت جنایی، ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه روز ۱۹ اردیبهشتماه سال ۱۳۸۳، مرد کشاورز روستای قپچاق در تماس با پلیس ۱۱۰ اعلام کرد وقتی صبح برای رفتن به مزرعهام از روستا خارج شدم، در کنار جاده بیابانی با جسد مرد جوانی در حالی که شقیقه سمت چپ سرش شکافته شده و کنار تخت سنگی افتاده بود مواجه شدم.
دقایقی بعد اکیپی از ماموران کلانتری ۱۵ ملارد به همراه قاضی بابایی از شعبه سوم دادگستری ملارد در محل حاضر و تحقیقات خود را آغاز کردند.ماموران در بررسی قتلگاه مرد جوان با توجه به نبود آثاری از پاشیدگی خون پی بردند قربانی جنایت در محل دیگری به قتل رسیده است و عاملان جنایت جسدش را نیمهشب در جاده بیابانی رها کردهاند.
ماموران در ادامه جستوجوهای خود با کشف یک قبضه کلت کمری آغشته به خون در نزدیکی جسد و همچنین آثار لاستیک خودرو پی بردند جنایت در داخل خودرویی اتفاق افتاده و به خاطر شلیک گلوله از فاصله نزدیک آثار خون روی اسلحه باقی مانده است. با دستور قاضی بابایی، جسد مرد ناشناس به پزشکی قانونی منتقل و ماموران تحقیقات خود را برای شناسایی هویت او آغاز کردند.
با گذشت ۹ روز از وقوع جنایت درحالی که تحقیقات ماموران با بنبست مواجه شده بود، زن جوانی با مراجعه به آگاهی شهریار اعلام کرد همسرش که عبدالرضا نام دارد از ساعت ۹ صبح روز ۱۸ اردیبهشتماه برای خرید خودرو خانه را ترک کرده ولی دیگر بازنگشته است. این زن به ماموران گفت: «همسرم از مدتها قبل مقداری پول برای خرید خودرو پسانداز کرده و روز ۱۸ اردیبهشتماه در حالی که مبلغ ۴ میلیون تومان تراولچک و مقداری نیز پول نقد به همراه داشت، برای خرید خودرو از خانه خارج شد. ساعت ۹ شب با تلفن همراهش با منزل تماس گرفت و گفت، خودرو پژو آردی را معامله کرده است و برای دیدن مدارک و اسناد خودرو همراه با مالک آن به شهریار میرود.
او ادامه داد: «شب از نیمه گذشته بود ولی هیچ خبری از او نشد. چند بار با تلفن همراهش تماس گرفتم ولی کسی پاسخگو نبود». با اظهارات این زن ماموران با بررسی پروندهها وقتی با پرونده جسد ناشناس در جاده بیابانی روبهرو شدند از برادر این زن خواستند تا با مراجعه به پزشکی قانونی جسد را شناسایی کند. این مرد وقتی جسد ناشناس را دید اعلام کرد او عبدالرضا دامادشان است که ناپدید شده بود. پس از شناسایی جسد، وقتی فرضیه پلیس مبنی بر این که مقتول از سوی فروشنده خودرو به جاده بیابانی کشانده شده و از پای درآمده است، ثابت شد، کارآگاهان ردیابیهای تراولچکهای مسروقه و موبایل مقتول را در دستور کار خود قرار دادند.
با گذشت ۵۰ روز از تجسسهای ماموران، کارمند یکی از بانکهای ملارد صبح روز یکم تیرماه در تماس با پلیس ۱۱۰ اعلام کرد مرد جوانی با دردست داشتن تراولچک مسروقه به بانک مراجعه کرده است. لحظاتی بعد اکیپی از ماموران با محاصره بانک، مرد جوان را دستگیر و تحت بازجویی قرار دادند. او به ماموران گفت: «تراولچکها را از پسر جوانی به نام علیاکبر که در یکی از روستاهای دامغان زندگی میکند گرفته است.»
ماموران که خود را در یکقدمی عامل جنایت میدیدند، با اخذ نیابت قضایی به شهرستان دامغان اعزام و علیاکبر را در مخفیگاه روستاییاش دستگیر کردند. علیاکبر پس از بازداشت وقتی پی برد تحقیقات قضایی و پلیسی، او را عامل قتل در جاده بیابانی شناخته است لب به اعتراف گشود.
او با به گردن گرفتن قتل گفت: «مدتها قبل با دختری به نام اکرم آشنا شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم ولی از آنجا که وضعیت مالی مناسبی نداشتم، خودروام را برای فروش گذاشتم. هفته قبل از حادثه همراه اکرم به پارکینگ عبدلآباد رفتیم و در آنجا با مقتول که برای خرید خودرو آمده بود، آشنا شدیم. حدس زدیم پول زیادی به همراه دارد و قرار شد تا هفته بعد در پارکینگ پونک خودرو را به او نشان دهیم..او ادامه داد: «روز جنایت از او خواستم تا برای امتحان کردن خودرو پشت فرمان بنشیند و من نیز در صندلی کنار و اکرم نیز در صندلی عقب خودرو نشست. وقتی به طرف ملارد حرکت کردیم در جاده تاریک و خلوتی با تهدید اسلحه از او خواستم تا پولها را به من بدهد ولی او مقاومت کرد و من نیز با شلیک گلوله او را به قتل رساندم و سپس جسدش را با کمک اکرم در حاشیه جاده رها کردیم.»
با اعترافات این مرد، ماموران با ردیابی دختر جوان در رجاییشهر صبح روز یکم مردادماه او را بازداشت کردند.
دختر جوان نیز با تایید اعترافات علیاکبر گفت: «شب حادثه او با مقتول داخل خودرو درگیر شدند و از آنجا که مقتول قویهیکل بود، علیاکبر اسلحهاش را خارج کرد و او را به قتل رساند. با اعترافات دختر و پسر جوان به دستور قاضی بابایی برای روشن شدن جزئیات جنایت، صحنه قتل بازسازی شد. وقتی علیاکبر در صندلی جلو و کنار مقتول فرضی و اکرم در صندلی عقب نشست، صحنه جنایت بازسازی شد و علیاکبر نحوه درگیری با مقتول و شلیک گلوله را تشریح کرد ولی قاضی بابایی با اعلام اینکه پزشکی قانونی اعلام کرده است که گلوله به شقیقه سمت چپ سر مقتول اصابت کرده است از آنها خواست تا واقعیت را بازگو کنند. وقتی بازسازی صحنه جنایت نشان داد، شخص دیگری به غیر از علیاکبر گلوله را شلیک کرده و عامل جنایت نیز چپدست است. اکرم تحت بازجویی مجدد قرار گرفت. این دختر که چپدست است، به ماموران گفت: «قرار بود علیاکبر با گلوله خریدار خودرو را به قتل برساند اما چون قربانی قویهیکل بود، من از بین دو صندلی اسلحه را گرفتم و به صورت مقتول نشانه رفتم، میخواستم او را بترسانم ولی در یک لحظه وقتی صورتش را به سمت من برگرداند، ماشه را چکاندم و او را به قتل رساندم.»
با فاش شدن راز این جنایت و شناسایی عامل اصلی آن، قاضی بابایی رئیس شعبه سوم دادگستری ملارد پس از برگزاری چند جلسه محاکمه، اکرم را به قصاص نفس (اعدام) و پنج سال حبس و شلاق و علیاکبر (متهم ردیف دوم) را به اتهام معاونت در قتل و سرقت همراه با آزار به ۳۰ سال حبس و شلاق محکوم کرد.