بگذارید دوباره به گذشته سفر کنیم، به سالنهای پرهیاهوی سیاست ایران، جایی که سکانداران این سرزمین، هرکدام به شیوهای، در میدان مسائل اجتماعی قدم گذاشتند و نامشان در دل مردم و گفتوگوهای کوچه و بازار حک شد. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور دولت چهاردهم، با کولهباری از تجربه پزشکی و نمایندگی مجلس، در سال ۱۴۰۴ زیر نگاه تیزبین مردم ایستاده است. به راستی او در این میدان، و با نگاه اجتماعی، در قیاس با سایههای بلند پیشینیانش—خاتمی، احمدینژاد، روحانی و حالا ابراهیم رئیسی—کجا قرار دارد؟
سید محمد خاتمی
نخست به محمد خاتمی میرسیم، مردی با لبخندی که انگار از دل کتابهای فلسفه و شعر برمیخاست. در سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴، وقتی شبکههای اجتماعی هنوز در خواب بودند، خاتمی نامی بود که در کافههای تهران و کلاسهای دانشگاه، موجی از امید به پا کرد. او از آزادیهای مدنی سخن میگفت، از نهادهایی که صدای مردم را به گوش قدرت برسانند، از گفتوگوی تمدنها که ایران را در جهان سربلند کند. دانشجویان و زنان در او امیدی برای گشایش قفلهای کهنه میدیدند. گسترش آموزش عالی و باز شدن فضای فرهنگی، یادگار او بود. اما در همان روزها، کارگران و روستاییان گاه احساس میکردند خاتمی از دنیای آنها دور است. در نشریات آن زمان، برخی از مننقدانش مینوشتند: «خاتمی برای روشنفکران خوبه، ولی برای محرومان چی؟» او رئیسجمهوری بود که قلبش برای فرهنگ و آزادی میتپید، اما شاید در ورود مستقیم به دردهای معیشتی، کمی کمرمق بود. با این حال، اکثریت کارشناسان معتقدند اتفاقاً در حوزههای متعدد اجتماعی و اقتصادی، شرایط خوبی حاکم شد و نمودارهای تورم و گرانی ناگهان آرام گرفتند. فارغ از مسائل سیاسی، دوره او تحولات مهمی در جامعه ایران ایجاد کرد.
محمود احمدینژاد
سپس محمود احمدینژاد از راه رسید، مردی که از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، ابتدا با کاپشن سادهاش و شعار عدالت، دل بخشی از اقشار محروم را ربود. او وانمود می کرد از دل کوچههای خاکی برخاسته است، با حرفها و شعارهای ویژه خود و سفرهای استانی که مردم را به او نزدیک کرد. یارانههای نقدی، که در آن روزها مانند بارانی در بیابان بود، و مسکن مهر، که رویای خانهدار شدن را زنده کرد، نامش را در میان کارگران و روستاییان بلند کرد. هرچند مسکن مهر، همانند عمده طرحها و ایدههای وی، چیزی نبود که استانداردهای اولیه یک آرامش را داشته باشد. مردم از او مینوشتند: «احمدینژاد اومد روستای ما، حرفمونو شنید.» اما این قصه روی تلخی هم داشت. تورم، که مانند سیلی همهچیز را برد، و سوءمدیریتهایی که کاغذهایش روی میز ماند، صدای اعتراض را بلند کرد. همان مردم بعدها گفتند: «احمدینژاد به فقرا پول داد، ولی تورم جیبمونو خالی کرد.» او رئیسجمهوری بود که با مسائل اجتماعی گره خورد، اما پوپولیسمش و حاشیه هایش گاه عمق مشکلات را پنهان کرد. بعدها و تا امروز، اتفاقات حوزه اجتماعی تحت تأثیر برنامههای عجیب و ناگهانی او بوده و هستند.
حسن روحانی
حسن روحانی، از ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰، با وعده اعتدال آمد و در حوزه اجتماعی، طرح تحول سلامت را چون پرچمی برافراشت. بیمارستانها مجهزتر شدند، بیمه همگانی گسترش یافت، و برای مدتی، مردم در آن روزها با هر اتفاقی میگفتند: «روحانی مچکرم.»
اما این امید، با خروج آمریکا از برجام و موج گرانی، رنگ باخت. تورم و بیکاری، صدای مردم را بلندتر کرد و در شبکههای اجتماعی، جملاتی مثل «روحانی قول ارزونی داد، ولی همهچیز گرونتر شد» فراوان شد. روحانی، هرچند در مسائل اجتماعی گامی برداشت، اما گرفتاریاش در سیاست خارجی و اقتصاد مخصوصا دوره رکود، او را از دردهای روزمره مردم دور کرد.
مسعود پزشکیان
و حالا پزشکیان، این پزشک قلب تبریزی، در سال ۱۴۰۴ به میدان آمده است. او در زمانی عجیب رئیسجمهور شد که قابل مقایسه با شرایط چهار گزینه قبلی نیست. به نوعی در دوره او تا امروز، گویا برایند همه عملکردها، حرفها و تصمیمات روسای جمهور قبلی و مجموعه نظام بوده که نهایتاً به یک جنگ منجر شد. پزشکیان با این حال، پررنگتر از قبلیها به مسائل اجتماعی نگاه میکند. پیشینهاش در بیمارستانها و وزارت بهداشت، او را به دردهای مردم، به نبض کارگران و بیماران، نزدیک کرده است. وقتی از بهبود نظام سلامت، افزایش دستمزد، و آموزش مهارتی سخن میگوید، انگار از دل جامعه حرف میزند. او شاید مثل خاتمی میاندیشد، اما روشهایش متفاوت است. خاتمی با پرداختن به اولویتهای دیگر، روی اجتماع اثر گذاشت. پزشکیان اما با پرداختن به مسائل اجتماعی، هنوز کاستیهای زیادی در عرصه بینالملل و اقتصاد و فرهنگ دارد.
نسبت به احمدینژاد، که با مواضع و حرکتهایش، عملکرد اجتماعی خود را به پوپولیسم آغشته بود، پزشکیان نگاه علمیتری به عرصه دارد؛ برنامههایش، مانند پایگاه داده رفاه ایرانیان، بوی علم و دقت میدهد. در قیاس با روحانی، که مذاکرات برایش اصل بود، پزشکیان زمینیتر است، به کوچههای ایران نزدیکتر. اما پزشکیان نمیتواند بخشی اثرگذار از سبک کاری حسن روحانی را نادیده بگیرد. این روزها، اتفاقاً بیش از هر زمانی به آن شیوهها نیاز دارد. و نسبت به شهید رئیسی، ایدههای مشخصتری در حوزه اجتماعی دارد.
صداقت، کافی است؟
اما این قصه هنوز ناتمام است. پزشکیان با تورمی که در سال ۱۴۰۴ به ۴۵ درصد رسیده، با بیمارستانهایی که گاه برق ندارند، و با کارگرانی که زیر خط فقر نفس میکشند، روبهروست. مردم دوپارهاند. برخی امیدوارند: «پزشکیان اگه قولاشو عملی کنه، قهرمانه.» برخی دیگر، با خاطره وعدههای پیشینیان، تردید دارند: «اینم مثل همه قول میده، ولی کو عمل؟ سابقه اجرایی و حال مدیریت هم که نداره.»
پزشکیان اساساً رئیسجمهوری اجتماعی است و در این بین، در شرایط جنگ و پساجنگ گرفتار است. با این حال در حوزههای اجتماعی مخصوصاً در مورد دانشگاهها، کنکور، وضعیت آموزش و پرورش، سیستم سلامت و غیره، مشکلات متعددی وجود دارد که در این دولت اجتماعی نیز هنوز حل و فصل نشده است. هر روز هم حرف جدیدی در این عرصه ها به گوش میرسد.
او رئیس جمهوری است که یارانش و مردم او را صادق میدانند اما کارشناسان معتقدند که صداقت، دستاورد نیست و باید ثمره صداقت را و دستاورد آن را در جامعه و حل مشکلات مشاهده کرد.