شناسهٔ خبر: 74444403 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

خودِ دیگری شده یا همان دوستی بی‌عیب و نقص!

ارسطو می‌گوید: دوستی مهم‌ترین فضیلتی است که انسان می‌تواند به یاری آن به چشم اندازی از زندگی دست پیدا کند. هیچ‌کس نمی تواند بدون پیوند دوستی، زندگیِ برگزیده‌ای داشته باشد، حتی اگر از همۀ داشتنی‌ها برخوردار باشد.

صاحب‌خبر -


     عصر ایران؛ مهدی مالمیر- ارسطو و افلاطون هر دو جایگاه ویژه‌ای برای دوستی بی‌عیب و نقص (perfect friendship ) در یک زندگی خوب قائل بودند. افلاطون سه کتاب درباره دوستی و عشق به رشته تحریر درآورده است: لیزیس، فدروس و سمپوزیوم (‌ضیافت). کتاب اخلاق نیکوی ارسطو هم به شکل اغراق‌آمیز و اسراف‌کارانه‌ای دوستی را ستایش کرده و گونه‌ای مغموم و یونانی از دوستی به دست داده است.

    ارسطو می‌گوید: دوستی مهم‌ترین فضیلتی است که انسان می‌تواند به یاری آن به چشم اندازی از زندگی دست پیدا کند. هیچ‌کس نمی تواند بدون پیوند دوستی، زندگیِ برگزیده‌ای داشته باشد، حتی اگر از همۀ داشتنی‌ها برخوردار باشد.

   پس با این تفاصیل، دوستی دقیقا به چه معنا است؟ با نظر به فلسفه ارسطو، برای آنکه کسی بتواند دوست کسی باشد، نیک خواهی امری ضروری است بی آنکه لحظه ای بی توجه ای از میزان آن( نیک خواهی) بکاهد.

   انسان ممکن است به سه دلیل به دیگری رغبت نشان دهد: نخست به این سبب که سودمندی‌یی در کار است. دوم به این سبب که کششی دل‌پذیر به شخصی دیگر احساس می‌کند و در نهایت اینکه این رغبت را همگام و همراه با خرد و فضیلت می‌داند.

   اگر چه ارسطو جایی برای دوستی‌های بر مدار سودمندی و سرگرمی و نظایر اینها باقی می‌گذارد اما به روشنی بر این نکته دست می‌گذارد که این‌گونه دوستی‌ها از ارزش کمتری نسبت به دوستی‌هایی برخوردارند که کم وبیش خردورزانه و بر بنیاد فضیلت پا گرفته‌اند.

   در مقام مقایسه با دیگر شکل‌های وابستگی میان انسان‌ها، دوستی‌های کامل یا بی عیب و نقص به سودمندی‌های دو طرفه در سطح بالا هم منجر می‌شوند:  هم‌نشینی های با ارزش و کمیاب، قابل اتکا بودن و البته اعتماد.

    از همه اینها مهم‌تر، جست‌و‌جو  و یافتن خرد و فضیلت در پیوندِ با یک انسان (‌دوست) ویژگیِ منحصر به فردِ آدمی‌زاد است و می‌تواند به شادکامی حقیقی رهنمون شود.
 
  آیا این همه به معنای این است که پیوند دوستی می تواند نوعی خودخواهی در نظر گرفته شود؟ برای ارسطو رابطه دوستی می تواند توامان هم خودخواهی و هم دگرخواهی را در بر بگیرد و هیچ دلیلی در دست نداریم یکی را پیش نیاز دیگری در نظر آوریم.

 در هر حال، دوستی  بی عیب و نقص همان « خودِ دیگری شده » است. تا آنجا که تصمیم یکی، می تواند همان تصمیم دیگری باشد و شادکامی یک دوست می تواند برای دوستِ دیگر، شادی افزا به شمار رود.

 ایده دوستی بی نقص می تواند برای برخی در دنیای مدرن چندان مطلوب نباشد. به خصوص انها که خود را سرآمد جامعه می دانند.

  ارسطو کاملا حق داشت که این نوع دوستی را امری نادر و دشوار بخواند. بهترین نوع دوستی، همانی است که بر بنیاد فضیلت شکل گرفته است. این گونه از دوستی به این سبب بر بالای همه شکل های روابط انسانی می نشیند که در پیِ خرد و فضیلت میگردد، دو صفتی که انسان را از حیوانات دیگر جدا می سازد.

  با این وجود، ارسطو با همه اغراقی که درباره دوستی های کامل داشته است، این نکته را هم اعتراف می‌کند که شادکامی فقط با گذراندن وقت با دوستان حاصل نمی‌شود. بلکه تفکر بر روی پدیده‌هاست که آنها را باشکوه و قابل اتکا می‌سازند و در آخر به شادی واقعی رهنمون می‌شود. آنچنان که خودش در اخلاق نیکوماخوس گفته: «افلاطون دوست من است اما حقیقت همچنان برای من ارجمندترین دوست است.»

   شاید این نوعی تناقص به همراه داشته باشد اما ارسطو این را هم پیش می‌کشد که دوستی امری ضروری است چرا که می‌تواند دست‌یارِ انسان در امرِ اندیشیدن باشد. به عبارت دیگر گذران زندگی با یک دوست به همان اندازه‌ای که به اندیشه پرو بال می‌بخشد، می تواند ارزش‌مند باشد؛ آری! اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد/ باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود...
--------------------------------------
منبع: سایکولوژی تودی