مجله کتابنامه آگاهینو درباره ادعاهای عبدالله شهبازی توضیحاتی ارائه کرده است که در پی میآید:
یکم. آقای عبدالله شهبازی از اعضای سابق حزب توده ایران که پس از آزادی از زندان با موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی وابسته به وزارت اطلاعات همکاری کردند و ویراستار اصلی کتاب خاطرات حسین فردوست و خاطرات نورالدین کیانوری در دوران حبس و حصر در خانه امن بودهاند، با انتشار توئیتی با اشاره به سوابق مولف کتاب «سایه سرخ» در همکاری با سایت رجانیوز و مرکز اسناد انقلاب اسلامی و موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سخن از روزنامه نگاری امنیتی گفتهاند. گویی در خویش نظر میکنند و افشاگری میفرمایند!
دوم. «سایه سرخ» کتابی است که توسط همین موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی وابسته به وزارت سابق (محل کار سابق آقای عبدالله شهبازی قبل از مهاجرت به آمریکا) منتشر شده است که در آن آمده است: «پس از بازداشت سران حزب توده دو تن از جوانان این حزب هوشنگ اسدی و عبدالله شهبازی بلافاصله با نهادهای امنیتی همکاری کردند.»
ما در مجله کتاب نامه برای ارزیابی مدعای این کتاب به آقای شهبازی پیشنهاد مصاحبه کردیم که ایشان رد کردند و گفتند نمیخواهند به این کتاب بپردازند. سپس از ایشان بخشی از خاطرات در دست انتشارشان را خواستیم که محبت کردند و بخشی از این کتاب را مرحمت کردند. بخشی که البته خاطره نبود و مقالهای مستدل و مستند به منابع روسی در شرح وابستگی حزب توده ایران به اتحاد شوروی و نقش روسها در دبیرکلی کیانوری بود. – اسناد مکاتبات با ایشان موجود است – این مقاله در مجله کتاب نامه چاپ شده است که از مخاطبان عزیز دعوت میکنیم برای درک مدعای اصلی مجله در وابستگی تودهایها به شوروی آن را حتما مطالعه کنند و از این جهت از آقای شهبازی ممنونیم.
سوم. اسناد مرتبط به آقایان هوشنگ اسدی و رحمان هاتفی در دوران زندان با ذکر این مقدمه کتاب نامه که «این نوشتهها محصول دوران زندان و فشار است و باید به دیده تردید و نقد در آنها نگریست» چاپ شده است و در نقد کتاب «سایه سرخ» به قلم سردبیر کتاب نامه به صراحت نوشتیم کل سناریوی کودتا حزب توده یک دروغ بزرگ و عملیات فریب بود که هوشنگ اسدی برای نجات خود و فریب بازجو جعل کرد و بازجوها هم در بازی او گرفتار شدند. تیتر اصلی مقاله کتاب نامه در این باره «کودتای شعر» است که اشاره به تعبیر آیت الله خمینی دارد که در واکنش به ادعای مسوولان جمهوری اسلامی درباره کودتای تودهایها گفت: کودتا شعر است! و البته افزود: اما حتی شعر را هم باید خواند!
چهارم. سند همکاری هوشنگ اسدی پیش از این در خبرگزاری تسنیم منتشر شده است. آقای اسدی خود در کتاب خاطراتش ماجرای دروغی که به بازجویان در جریانهای کودتا هم حزبیهایش گفت را به تفصیل و بدون فشار بیان کردهاند. سند اظهارات رحمان هاتفی درباره هماهنگی حزب توده و چریکهای فدایی خلق به رهبری آقای فرخ نگهدار پس از ضربه اول به حزب هم جزو اسناد مورد استفاده در کتاب است.
پنجم. ما در تحریریه «کتاب نامه آگاهی نو» بر اساس منابع مستقل ملی و البته رسمی بدون اتکا به بازجوییها تردیدی نداریم که حزب توده وابسته به حزب کمونیست شوروی بود و در انحراف انقلاب ایران از جمهوریت و دموکراسی به حکومتی شبه سوسیالیستی، ضد غربی و گرایش به مارکسیسم اسلامی و مبارزه با لیبرالیسم و ناسیونالیسم نقش داشته است و تحلیل و سند خود را در همین شماره مجله آوردهایم.
از این بالاتر ما معتقدیم برخی چپ رویهای جمهوری اسلامی در تصفیه ارتش، انتقام از افسران ملی، مصادره کارخانهها و حذف روشنفکران نه فقط لیبرال که حتی چپ مستقل، ریشه در حزب توده داشت که با نفوذ و تظاهر به خط امام! در ارکانی مانند حزب جمهوری اسلامی، دادگاه انقلاب، دادگاه ارتش، نیروی دریایی و زمینی نفوذ کردند و با تظاهر به دیانت کاتولیکتر از پاپ شدند و از جمله به اعتراف مولف «سایه سرخ» (که هیچ ارادتی به صادق قطبزاده ندارد) با فریب او تحت دستور آقای ری شهری او را به سوی اعدام هدایت کردند.
حزب توده همکار دادگاه انقلاب بود و از متهمان آن بازجویی میکرد و این خیانتها محدود به دوره جمهوری اسلامی نیست. حزب توده در دوره پهلوی هم در ارتش سازمان مخفی داشت و به ترور روزنامه نگارانی چون محمد مسعود میپرداخت و تا سطح سرلشکر مقربی جاسوسی میکرد و طبق روایتی که در همین شماره کتاب نامه چاپ کردیم با امکانات روزنامه کیهان نشریه مخفی نوید را منتشر میکرد که دروغگویی و خرابکاری از ارکان آموزههای آن بود.
حزب توده مشوق اشغال سفارت آمریکا، سقوط دولت موقت، مصادرهها و اعدامهای صادق خلخالی و پروندهسازیهای ری شهری، توقیف مطبوعات منتقد حکومت اسلامی به خصوص مطبوعات ملی بود و این هیچ ربطی به بازجویها ندارد و افشای آنها مسئولیت و وظیفه روزنامه نگاری ملی و آزاد است.
ششم. البته فکر نمیکردیم آقای عبدالله شهبازی با تباری که در خوانین فارس دارند و سوابقی که در افشاگری علیه حزب توده در درون و بیرون زندان داشتند همچنان به آن حزب سمپاتی داشته باشند. هرچند که ایشان با نگارش پروژه کلان «زرسالاران پارسی و یهودی» (که ناشرش همان موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی وابسته به وزارت اطلاعات است) تلاش بسیار کردهاند تا تاریخ ایران باستان را به صهیونیسم ملکوک کنند و مانند دیگر مورخان «تودهای – تواب»، ایران را نشانه روند و لاجرم نمیتوان از ایشان انتظار میهن دوستی و ایران دوستی به شیوه روشنفکران ملی داشت.
اما حداقل فکر میکردیم ایشان پس از یک عمر سعی در افشای حزب توده به آنچه به نهادهای قضایی و امنیتی گفته باور دارد. اما این تجربه هم ثابت میکند که تواب سازی نیروهای امنیتی در نهایت نتیجه ندارد و مارکسیسم همیشه در کمین میهن ماست.
ادعای شهبازی چه بود؟
عبدالله شهبازی ساعاتی قبل از آن در صفحهی شخصی خود نوشته بود:
فراغتی پیش آمد و پرونده «حزب جاسوسان» را در شماره ۷ نشریه «آگاهی نو»، به مدیریت محمد قوچانی، تورق کردم. حیرتانگیز برایم انتشار برگهایی از بازجوییهای دو عضو دستگیرشده حزب توده ایران، رحمان هاتفی و هوشنگ اسدی، بعنوان «اسناد تاریخی» بود. (نمونه این بازجوییهای مندرج در «آگاهی نو» پیوست است.)
بازجوییهای فوق در اوایل سال ۱۳۶۲ اخذ شد در فضایی هولناک که از درون آن داستان معروف اعترافات اجباری سران حزب توده به «کودتا» بیرون آمد؛ سناریویی ساختگی از یک کودتای موهوم که همان زمان حتی با انکار آیتالله خمینی مواجه شد و سرانجام معلوم شد که از بیخ و بن نادرست و از طریق شکنجههای وحشتناک اخذ شده. این ماجرای تراژیک به بهای جان برخی از رهبران حزب توده ایران در حین بازجویی تمام شد، بویژه تقی کیمنش و رحمان هاتفی، و عوارض مهیب روانی و جسمی آن بر سایرین ماندگار ماند.
فردی که اعترافات فوق را از رحمان هاتفی و هوشنگ اسدی اخذ کرد یکی از بازجویان […] با نام مستعار «حمید سرمدی» (ناصر پاشنا، بعداً ناصر سرمدی پارسا) بود. در حین این شکنجهها رحمان هاتفی (حیدر مهرگان) به قتل رسید و سپس با صحنهسازی مرگ او را خودکشی در سلول جلوه دادند. (عکس جسد و گزارش مربوطه پیوست است.)
درج این اعترافات خونین بعنوان «اسناد تاریخی» چهرهای جدید از «ژورنالیسم امنیتی» است که پس از چهار دهه ترومای مدهش آن سالها را زنده میکند. این اقدام شنیع در تاریخ مطبوعات ایران ماندگار خواهد ماند و بعنوان نمونه مثالزدنی از عملکرد لمپن- خبرنگارانی ثبت خواهد شد که با وبسایتهای سخیف راست افراطی کار خود را آغاز کردند و اینک در قامت لمپن- محقق وارد عرصه تاریخنگاری سالهای پس از انقلاب ۵۷ شدهاند.
انتهای پیام