
علی ولی اللهی| با 86 گل تا همین سال گذشته بهترین گلزن خارجی تاریخ لیگ برتر ایران به حساب میآمد تا اینکه هموطنش شیمبا این رکورد را شکست.
به گزارش روزنامه اعتماد، از لوسیانو ادینیو حرف میزنیم؛ ستاره برزیلی سابق لیگ برتر. به گزارش روزنامه اعتماد، زمانی که ادینیو به ایران آمد با رونالدینهو مقایسه میشد اما وقتی کشور ما را ترک کرد برند خودش را ساخته بود، جوری که از آن به بعد هر تیمی دنبال مهاجم تیغدار میگشت میگفت دنبال یک نفر مثل ادینیو هستم. در دورههای اخیر لیگ برتر که عنوان آقای گلی با 14 یا 12 یا 15 گل به نفرات برتر میرسد بیشتر جای خالی چنین مهاجمانی در لیگ برتر به چشم آمده است. مهاجمی که نه در استقلال بازی کرد نه در پرسپولیس و با چند فصل حضور در مس کرمان و تراکتور میراث خودش را ساخت. ستارهای که در آستانه پوشیدن پیراهن تیم ملی ایران هم قرار گرفت اما این اتفاق رخ نداد. ادینیو اخیرا با یکی از دوستانش که ایجنت است به ایران سفر کرده. او در این مدت با مهدی رحمتی و چند نفر دیگر ملاقات داشته. همینطور با رسول خطیبی مربی قدیمیاش که هماکنون هدایت مس رفسنجان را برعهده دارد. برخی رسانهها تصور کردند ادینیو به عنوان مربی به کادرفنی مس پیوسته اما ادینیو در گفتوگو با «اعتماد» این مساله را تکذیب کرد. به بهانه این سفر و برای یادآوری خاطرات گذشته با این مهاجم برزیلی به گفتوگو نشستیم. نکته جالب این مصاحبه حضور فرناندو، دروازهبان سابق تیم آلومینیوم هرمزگان بود که زحمت ترجمه را برعهده کشید. فرناندو در سالی که آلومینیوم به لیگ برتر صعود کرد دروازهبان این تیم بود.
چه احساسی در مورد ایران داری بعد از این همه سال؟
من هر جای دنیا که رفتم، پرتغال، امارات یا جاهای دیگر هیچ جا مثل اینجا نبوده است. مردم ایران مثل مردم برزیل خونگرم هستند و عاشق فوتبال. خیلی خوشحالم که اینجا بودم و بهترین جایی که بازی کردم ایران بوده و اینجا را خیلی دوست دارم. چندین بار به ایران برگشتم تا بچهها را ببینم و خیلی خوشحال میشوم وقتی در ایرانم.
تا یک سال پیش همچنان بهترین گلزن خارجی لیگ ایران بودی.
بله میدانم چون یک برزیلی دیگر به اسم شیمبا این رکورد را شکست.
با او ارتباط داری؟
در تبریز با هم زندگی میکردیم. دوست نزدیک هم بودیم. او در گسترش فولاد بود و من در تراکتور.
تو تا پارسال بازی میکردی یعنی تا 41سالگی. این سن معمولی برای فوتبالیستها نیست. چطور خودت را آماده نگه میداشتی؟
تا سهماه پیش بازی میکردم. در لیگ استان برزیل. برزیل چون خیلی بزرگ است هر استان یک لیگ برای خودش دارد. آدم همیشه باید نگران بدنش باشد. این بدن است که باید آماده باشد و جواب بدهد. بدن مثل ماشین است. اگر آدم کنترل کند و تغذیه خوب داشته باشد تا سن بیشتری میتواند بازی کند. الان چند نفر در برزیل هستند که در سنین 40، 41 تا 45سالگی بازی میکنند و بازیکنان خوبی هم هستند. بازیکن باید پروفشنال باشد که بتواند بازی کند.
شاید خیلی از فوتبالدوستان جوان ندانند که تو 12 سال پیش نزدیک بود پاسپورت ایرانی بگیری و به تیم ملی ایران اضافه شوی. در مورد آن مساله صحبت کن. گویا با کیروش حرف زده بودی. چه شد که این اتفاق نیفتاد؟
با کیروش در ساختمان پک صحبت کردیم. حدود یک ساعت حرف زدیم. او به من گفت اگر دوست داری بیایی در تیم من بازی کنی من خیلی خوشحال میشوم. من هم به او از همان ابتدا گفتم دوست دارم بیایم و میخواهم با شما بازی کنم، ولی وقتی رفتم دنبال کارهای حقوقی و مساله پاسپورت و اینها مشکلاتی پیش آمد. خودم نفهمیدم چه شد و چه مسائلی به وجود آمد که نشد. فقط بگویم خیلی سخت بود پاسپورت ایرانی بگیرم ولی اگر میشد خیلی خوشحال میشدم.
اگر به تیم ملی ایران اضافه میشدی در جام جهانی 2014 بازی میکردی.
بله. جام جهانی 2014 در کشور خودم برزیل بود. روزنامه برازیلیا مدام میگفت ادینهو در تیم ملی ایران بازی میکند ولی خودم نفهمیدم چه شد که اتفاق نیفتاد. پاسپورتم را نتوانستم عوض کنم. من شانسی داشتم که بروم در تیم ملی ایران ولی خیلی سخت بود. یکی بحث پاسپورت بود ولی یک مساله دیگر هم وجود داشت.
چه مسالهای؟ برخی دوست نداشتند تو به تیم ملی ایران بیایی؟
به هر حال در تیم ملی ایران بازیکنانی بودند که چند سال برای تیم ملی کشورشان بازی کرده بودند و با تیم کار کرده بودند. وقتی یک نفر خارجی وارد تیم میشود ممکن است ایجاد مشکل کند. من دوست داشتم در تیم ملی بازی کنم، بروم تمرین کنم و در یکی، دو بازی دوستانه حضور داشته باشم و اگر شد بعد به تیم اضافه شوم، ولی دوست نداشتم جایی بروم که یک ایرانی اخراج شود و من جای او را بگیرم. بنابراین شاید حتی خدا کمک کرد که چنین اتفاقی نیفتاد چون ممکن بود یک بازیکن ایرانی خوب ناراحت شود از اینکه جای او را گرفتم.
تو هم آقای گل شدی هم رکوردهای گلزنی را جابهجای کردی. چرا هرگز به استقلال و پرسپولیس نرفتی؟
وقتی 22گل در لیگ زدم و در رده دوم جدول گلزنان قرار گرفتم، پیشنهاد خوبی از پرسپولیس و استقلال به دستم رسید. با این حال چون خیلی به مس کرمان و مدیر این تیم نزدیک شده بودم از آنجا خوشم آمد و همچنین یک پیشنهاد بهتر به دستم رسید و ماندم. من آنجا را خیلی دوست داشتم. حضور من در کرمان خیلی سخت بود. مخصوصا اوایل حضورم. من اوایل خیلی بازی نمیکردم اما بعد از اینکه جاافتادم و برای آقای گلی میجنگیدم فهمیدم نباید این جایگاه را از دست بدهم. اول فکر کردم یکی، دو سال میمانم اما خیلی طولانی شد و آنقدر ماندم که شدم بچه کرمان!
تو یک بار با 22 گل نایب آقایگل شدی! الان مهاجمان به زور 15 گل میزنند. فصل پیش یک نفر با 14 گل آقای گل شد. سطح شما خیلی بالا بود؟ مدافعان ضعیف بودند؟ خطوط حمله خیلی قوی بود؟ داستان چیست؟
قبلا خط حملههای همه تیمها خوب بود. نمیگویم مدافعان ضعیف بودند، چون بازیکنان قدرتمندی در خطوط دفاع بازی میکردند. همان سال که من 22گل زدم در بازی آخر با کسی که عنوان آقای گلی را به دست آورد گل به گل جلو میرفتیم و خیلی رقابت عجیبی بود. آن سالی که در تراکتور با 20 گل آقای گل شدم هم به خاطر اینکه فاصله زیادی با دیگران داشتم خودم را خیلی ریلکس کردم و لازم ندیدم گلهای زیادی بزنم. من دوست دارم گلهای زیادی بزنم اما فکر کردم دیگر نیازی نیست. ده، دوازده سال پیش خطوط حمله خیلی قوی بودند اما مدافعان هم به همان اندازه قدرتمند بودند. محسن بنگر، امیرحسین صادقی، پیروز قربانی و چندین مدافع باکیفیت دیگر داشتیم. همه عالی بودند. در برزیل هم مدافعان خوب هستند اما گل زیاد زده میشود. مشکل اینجاست که امروز در خطوط جلو بازیکنان باکیفیتی مثل قبل نداریم. از هر باشگاهی میپرسیم در چه پستی بازیکن میخواهی میگوید فوروارد نوک یا به صورت کلی مهاجم. در دنیا هم کم داریم در ایران کمتر. الان هر باشگاهی میروم میگوید یک بازیکن مثل خودت بیاور برای ما. این سخت شده چون بازیکنان اینچنینی نداریم. همیشه قبل از شروع بازی با خودم فکر میکردم که من باید چند تا گل بزنم؟ تمرکز میکردم که گل بزنم. شاید در بازی فقط یک شانس نصیبم میشد که باید همان را گل میکردم. گاهی سه شانس نصیبم میشد و من باید حداقل دو تا را گل میکردم. در فکر خودم این شکلی بود که بعد از آماده کردن بدن باید ذهن را آماده کرد. تمرکز میکردم روی گل زدن و میزدم. مثلا در یک بازی به ذوبآهن گل میزدم، بازی بعدی به سپاهان و بازی بعدی به استقلال. در بازیهای بعدی متوجه میشدم که آنها میترسند از من و این کار را سخت میکرد. من کاشته میزدم، چپ و راست میزدم و این کار را برای مدافعان سخت میکرد. برای این باید خوب تمرین کرد تا شرایط گل سریعا فراهم شود. مثلا من در یک بازی توپ را به سمت راست میکشیدم و گل میزدم. در بازی بعد مدافعین این را میدانستند و من باید یک راه جدید پیدا میکردم تا شرایط را عوض کنم. حالا من سوال از شما میپرسم. الان در لیگ برتر ایران آقای گلی داریم که از چپ و راست بزند؟ با شوت بزند؟ سر بزند؟
کم داریم. مثلا فصل پیش امیرحسین حسینزاده از تیم سابق شما تراکتور با 14 گل آقای گل شد ولی فقط یک گل با ضربه سر زد!
که اینطور! الان شما چند تا تیم دارید در لیگ؟
16 تا!
تازه شما فقط در لیگ یک تیم این شکلی دارید. باید سطح لیگ برود بالا. همه تیمها پیشرفت کنند.
درست است. بگذریم! میخواهم به یکی از خاطرات تلخ تو برگردم. بازی آخر تراکتور با نفت تهران که سه-سه مساوی شد و شما قهرمانی را ازدست دادید. آن بازی اتفاقات باورنکردنی داشت. در ایران به آن میگویند جمعه سیاه!
سختترین روز حضورم در ایران بود. ما سه بر یک جلو بودیم و بازی هم دست ما بود، منتها بچهها بیرون از بازی درگیر بازی سپاهان شده بودند. داشتند نتیجه آن را دنبال میکردند. تمرکزمان رفت و سه-سه شدیم. همه ناراحت شدیم و انگیزهمان از دست رفت. بازی از دستمان خارج شد. بچهها انگار بدنشان سفت شده بود. نتوانستیم آن کاری که باید را انجام دهیم، چون استادیوم خیلی پر بود ما باید تمرکزمان را روی بازی خودمان میگذاشتیم. اما آندو اخراج شد و خراب کردیم. رفتیم در دفاع و تمرکز را از دست دادیم. مدام بچهها از بیرون زمین میپرسیدند بازی سپاهان چه شد؟ اگر ما همان بازی خودمان را انجام میدادیم ، میبردیم. همهچیز دست خودمان بود.
شما با این وجود کاملا فکر میکردید قهرمان شدید!
کسی از بیرون زمین گفت سپاهان باخته! بچهها ریختند داخل زمین و شادی کردند! من که هیچ! برای خودم رفتم! ناراحتی خیلی شدید ما بعدش به خاطر همین بود که فکر میکردیم قهرمان شدیم اما در یک لحظه همهچیز از دست رفت. خودم همیشه دوست دارم وقتی از زمین بازی میآییم بیرون نتیجه جوری رقم خورده باشد که شاد باشیم اما آن روز بدترین روز زندگی من در ایران بود.
تراکتوریها هنوز فکر میکنند توطئهای در کار بوده تا تیمشان قهرمان نشود، اما شما نظر دیگری داری و میگویی قهرمانی از دست رفت چون تمرکز نداشتیم.
نظر خودم این است که تمرکز خودمان بههم ریخت و بازی را ازدست دادیم. ما سه بر یک جلو بودیم. فکر نمیکنم کسی از بیرون کاری کرد تا ما قهرمان نشویم. ما خیلی زود تمرکزمان را ازدست دادیم.
تو وقتی به ایران آمدی لقب رونالدینهو را گرفتی ولی وقتی داشتی میرفتی ادینیو شده بودی و میراث خودت را به دست آوردی.
همیشه من خوشحال بودم که توانستم خوب کار کنم و هرقدر بهتر کار کنم بیشتر خوشحال میشوم. این طبیعی است که مثلا وقتی یک نفر میرود شماره ده فلامینگو برزیل را میپوشد به او میگویند زیکو! هر کس در ایران در تیم ملی خوب گل میزند، میگویند علی دایی! من وقتی تازه ایران آمدم تصمیم گرفتم تمرکز کنم روی کارم تا خودم اسمم را ببرم بالا.
ده سال پیش گفته بودی دوست دارم به ایران برگردم. چه شد که دوباره سر از ایران درآوردی؟
من همیشه توی ذهنم به این موضوع فکر میکردم که دوست دارم به ایران برگردم. برای تفریح یا برای دیدن دوستان سابق. برای اینکه بنشینیم با هم چای بخوریم. الان که آمدم به خاطر کمک به وینیسیوس است که مدیر برنامه یکی از بازیکنان مس رفسنجان به اسم مارکوس است. پدر من به مدت 15سال ایجنت وینیسیوس بود. آمدیم برای کمک. او میدانست من دوست دارم بیایم ایران و وقتی این پیشنهاد را به من داد با خوشحالی قبول کردم.
قرار است مربی مس رفسنجان شوی؟
من دارم مدرک مربیگریام را در برزیل میگیرم. یک ماه به انتهای دورهام مانده. وقتی آمدم ایران آقا رسول (خطیبی) به من گفت شانس داری ولی صددرصد نشده. خودم دوست دارم از الان کمکمربی شوم تا بتوانم در این حرفه پیشرفت کنم و بعد سرمربی شوم.
ما یک بازیکن داریم به اسم بیفوما که فصل پیش آمد استقلال خوزستان اما فکر میکرد از استقلال تهران پیشنهاد داشته! الان تو در جریان هستی که مس کرمان (تیم سابقت) با مس رفسنجان فرق دارد؟
(با خنده) بله. حتما میدانم این دو فرق دارند.
با کدام یک از مربیان و بازیکنان قدیمی در ارتباط بودی و دوست داری با آنها ملاقات کنی؟
من خیلی دوست و آشنا دارم. خیلی دوست داشتم رسول خطیبی را ببینم. مهدی رحمتی را در هتل دیدم و صحبت کردیم. هر بازیکنی که در ایران زمان من بوده از دوستانم است.
یک نفر اگر بخواهی انتخاب کنی؟
دو نفر را میگویم. فرزاد حسینخانی و مهدی کیانی.
بهترین مدافعی که جلویش بازی کردی؟
امیر حسین صادقی.
بهترین دروازهبان؟
سید مهدی رحمتی و محمدرضا اخباری.
کدام غذای ایرانی را دوست داری؟
شیشلیک .
توی ایران ازدواج نکردی؟
(با خنده) نه. همسرم در برزیل است.
میدانستی که ایران مدتی قبل درگیر جنگ شده بود. نترسیدی به ایران بیایی؟
من دوست دارم مشکلات خیلی زودتر حل شود. من دوستان ایرانی زیادی دارم و پیگیر اخبار ایران هستم. خیلی ناراحت شدم که این اتفاق رخ داد ولی امیدوارم دیگر شاهد این مسائل نباشیم. ایران کشور خیلی خوبی است و جزو کشورهای قدیمی دنیاست و مردمش باید خوشحال و شاد باشند. بدون جنگ و با آرامش. در حال حاضر در ایران امنیت کامل برقرار است.