شناسهٔ خبر: 74248084 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

باب دوم حکایت چهل و پنج

با سعدی در گلستان : شویِ زنِ زشت‌روی، نابینا بِه (+صدا)

آورده‌اند که فقیهی دختری داشت به غایت زشت به جایِ زنان رسیده، و با وجود جِهاز و نعمت کسی در مُناکِحت او رغبت نمی‌نمود.

صاحب‌خبر -

این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر بشنوید

عصر ایران ــ آورده‌اند که فقیهی دختری داشت به غایت زشت به جایِ زنان رسیده، و با وجود جِهاز و نعمت کسی در مُناکِحت او رغبت نمی‌نمود.

زشت باشد دَبِیقی و دیبا
که بود بر عروسِ نازیبا

فی‌الجمله، به حکم ضرورت عَقْدِ نِکاحش با ضَرِیری ببستند.

آورده‌اند که حکیمی در آن تاریخ از سَرِنْدیب آمده بود که دیدهٔ نابینا روشن همی‌کرد.

فقیه را گفتند: داماد را چرا عِلاج نکنی؟

گفت: ترسم که بینا شود و دخترم را طلاق دهد؛

شویِ زنِ زشت‌روی، نابینا بِه.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر