شناسهٔ خبر: 74024726 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

آیا الگوبرداری از تاکتیک‌های تیم‌های حرفه‌ای برای آموزش فوتبال پایه در ایران به‌ویژه مناطق محروم کار درستی است؟

صاحب‌خبر -

آیا الگوبرداری از تاکتیک‌های تیم‌های حرفه‌ای برای آموزش فوتبال پایه در ایران به‌ویژه مناطق محروم کار درستی است؟

 

محمدخالد دودمان محقق ومدرس بین المللی فیتنس و فوتبال

 

در سال‌های اخیر، بسیاری از مربیان رده پایه در ایران تلاش می‌کنند از شیوه‌ها و سیستم‌های تیم‌های حرفه‌ای، همچون آرایش‌های هیبریدی (Hybrid Formations)، پرسینگ مبتنی بر تریگر (Pressing Triggers) و ساختارهای انتقالی پیچیده، در تیم‌های نوجوانان و نونهالان خود الگوبرداری کنند. اما پژوهش‌ها و تجارب میدانی نشان داده‌اند که این رویکرد نه تنها مفید نیست، بلکه می‌تواند به افت رشد مهارتی، سردرگمی ذهنی و کاهش علاقه بازیکنان منجر شود؛ به‌ویژه در مناطق کم‌برخوردار که زیرساخت آموزشی، فنی و شناختی لازم فراهم نیست.

چرا اجرای تاکتیک‌های حرفه‌ای در فوتبال پایه اشتباه است؟

تفاوت در پیش‌نیازهای شناختی و فنی

بازیکنان حرفه‌ای قبل از پیاده‌سازی تاکتیک‌های پیچیده، سال‌ها روی مهارت‌های بنیادی تمرکز کرده‌اند:

درک و اسکن محیط بازی (Perception and Scanning)

درک فضا و زمان (Spatial Awareness)

تصمیم‌گیری در شرایط فشار (Decision-making under pressure)

مهارت‌های دفاع فردی وگروهی(1v1, Covering, Marking)

درحالی‌که طبق یافته‌های Williams & Hodges (2005) وFord et al. (2010)، بازیکنان پایه–به‌ویژه در شرایط کم‌امکانات – هنوز به این مهارت‌ها مسلط نیستند و اجرای تاکتیک‌های پیچیده صرفاً باعث سردرگمی،کاهش اعتمادبه‌نفس و افت عملکرد می‌شود.

ضعف در درک بازی(Game Intelligence)

در بسیاری از مناطق محروم کشور، آموزش رسمی فوتبال با تمرکز بر «درک بازی» وجود ندارد. کودکان بیشتر بازی می‌کنند تا تمرین، و همین باعث می‌شود درک عمیق از مفاهیمی مثل ساختار تیمی، چرخش موقعیتی یا پرسینگ سیستماتیک نداشته باشند. پژوهش‌های Roca et al. (2012) تأکید می‌کنند که آموزش فوتبال پایه باید ابتدا روی درک بازی، سپس بر اجرای تاکتیک تمرکز کند.

کمبود منابع و زیرساخت در مناطق محروم

در مناطقی که زمین چمن باکیفیت، مربیان تحصیل‌کرده و تجهیزات آنالیز در دسترس نیستند، آموزش تاکتیک‌های سطح بالا نه تنها ناکارآمد است بلکه منجر به فرسودگی ذهنی و بی‌علاقگی بازیکن می‌شود (Côté & Fraser-Thomas, 2007).

️ دو آفت مهم پرورش بازیکن در فوتبال پایه ایران: نتیجه‌گرایی و رابطه‌مداری سمی

نتیجه‌گرایی افراطی: قاتل فرآیند یادگیری

در بسیاری از مدارس فوتبال، مخصوصاً در مناطق محروم، فشار مربیان، والدین یا مدیران برای برد در مسابقات کوتاه‌مدت باعث می‌شود توسعه مهارت‌های پایه قربانی شود. مربیان به‌جای دادن فرصت اشتباه و یادگیری، بازیکنان را وادار به اجرای دستورات خشک می‌کنند.

بازیکنان به‌جای یادگیری بازی، تنها به بردن بازی فکر می‌کنند. این ذهنیت رشد فکری و خلاقیت را نابود می‌کند (Hornig et al., 2016).

رابطه‌مداری سمی (Favoritism & Nepotism): مانعی بزرگ برای عدالت در استعدادیابی

در بسیاری از تیم‌های پایه، انتخاب بازیکن بر اساس رابطه با مربی یا مدیر، وابستگی خانوادگی یا منافع غیر ورزشی انجام می‌شود. این وضعیت در مناطق محروم به شکل شدیدتری دیده می‌شود، زیرا فرآیندهای ارزیابی علمی وجود ندارد.

پیامد: استعدادهای واقعی کنار گذاشته می‌شوند، انگیزه‌ها کاهش می‌یابد، و فرآیند رشد عادلانه از بین می‌رود. پژوهش Larsen et al. (2013) نشان داده که عدالت در انتخاب بازیکن، نقش کلیدی در توسعه انگیزه درونی و اعتماد به فرآیند رشد دارد.

مسیر درست در آموزش فوتبال پایه در ایران چیست؟

تمرکز اولیه باید روی پرورش هوش فوتبالی (Football IQ)، اعتماد به نفس، خلاقیت، و تعامل بازیکن با توپ باشد، نه حفظ الگوهای تاکتیکی پیچیده.

آموزش از طریق بازی‌های درزمین های کوچک (Small-sided Games)، سناریوهای تصمیم‌گیری و بازی‌های موقعیتی (Game-based Learning) بهترین روش پیشنهادی برای مناطق کم‌برخوردار است.

مربیان باید به جای تقلید صرف از مدل‌های اروپایی، آموزش را با توجه به شرایط فرهنگی، زیرساختی و ذهنی بازیکنان ایرانی طراحی کنند. بومی‌سازی آموزش کلید موفقیت است.

به‌کارگیری تمرین‌هایی ساده، متنوع و شاد، با تأکید بر مشارکت، یادگیری از اشتباهات و رشد تدریجی مهارت‌ها، اثربخشی بسیار بالاتری نسبت به آموزش سیستم‌های پیچیده دارد.

نتیجه‌گرایی افراطی و رابطه‌محوری سمی باید با فرهنگ یادگیری، فرصت برابر، و ارزشیابی شفاف جایگزین شود.

 

همچنین بایست گفت که فوتبال پایه باید محل یادگیری و رشد باشد، نه محل رقابت زودهنگام و نفوذ رابطه‌ها.

ابتدا باید ذهن بازیکن را آماده کرد، مهارت‌های پایه را ساخت و سپس به سمت آموزش ساختارها و تاکتیک‌ها رفت.

الگوبرداری کورکورانه از تاکتیک‌های حرفه‌ای بدون زیرساخت، بیشتر آسیب می‌زند تا سود برساند.

باید فرهنگ «فرآیندمحوری» را جایگزین «نتیجه‌گرایی لحظه‌ای» کرد.