سبک زندگی مستاجرهای تهرانی به دلیل «افزایش فشار هزینه تامین مسکن» با تغییرات قابلتوجهی مواجه شده است که این تغییرات را باید در سه عامل جستوجو کرد. علت اول به افزایش چشمگیر جمعیت «اجارهنشین» در تهران بهویژه طی ۷ سال گذشته بازمیگردد که بهدلیل افزایش جمعیت مجرد جویای کار و زوجهای جوانی که از خانواده جدا شده و بهدنبال مسکن هستند، منجر به افزایش جمعیت اجارهنشین شد.
به گزارش دنیای اقتصاد، دومین عامل فشار بر مستاجران، صعود چشمگیر تورم اجاره مسکن است. این افزایش اجارهنشینی خود عاملی بر تورم مسکن و در نتیجه بالا رفتن تورم اجاره شده است. اگرچه در سالهای گذشته امکان خرید مسکن برای خانه اولیها با توجه به سطح درآمد و تعادل بین میزان وام و قیمت مسکن امکانپذیر بود، اما در حال حاضر با توجه به تورم چشمگیر مسکن و سبقت چند برابری آن نسبت به وام مسکن، امکان خانهدار شدن افراد به حداقل رسیده و این امر مزید بر افزایش جمعیت اجارهنشین شده است.
بر اساس تحقیقات میدانی «دنیای اقتصاد» تورم اجارهبها در تهران بین ۳۰ تا ۳۵درصد افزایش یافته است. اما این میزان افزایش هزینه مسکن به مراتب بیشتر از درآمدهای ماهانه مستاجران است که این موضوع باعث شده تا بخش زیادی از اجارهنشینهای شاغل بر اساس این سه عامل یعنی «افزایش جمعیت اجارهنشین»، «صعود تورم اجاره مسکن» و عدمتعادل بین رشد هزینه و رشد درآمد از بخشی از هزینه زندگی فاکتور بگیرند.
این فشار روی اجارهنشینها نه تنها بر دهکهای پایین جامعه بلکه بر گروهای مستاجر دارای شغل مناسب با درآمد متوسط نیز خود را نشان داده است. این معادله زندگی مستاجرها این سوال را به وجود میآورد که هزینه زندگی مستاجران از کجا تامین میشود؟ «دنیای اقتصاد» بر اساس یک نظرسنجی از افراد شاغل در یک سازمان به این سوال پاسخ داده است.
نتایج نظرسنجی از شاغلان در سازمان مورد مطالعه نشان میدهد، نزدیک به ۴۰درصد از مخاطبان این نظرسنجی، در خانههای استیجاری زندگی میکنند و نسل Z بیشترین سهم از مستاجران را به خود اختصاص میدهند. این نظرسنجی که از ۶۰ نفر از افراد شاغل در این سازمان صورت گرفته، نشان میدهد، حدود ۳۶درصد از افراد شرکتکننده در خانههای استیجاری زندگی میکنند که بالغ بر ۶۰درصد جمعیت مستاجر با میانگین سنی ۲۵ سال در این سازمان از گروه نسل Z محسوب میشوند.
بر اساس نتایج نظرسنجی، حدود ۷۶درصد از کل درآمد ماهانه مستاجران شرکت کننده، با احتساب «پول پیش صفر» صرف هزینه مسکن میشود. در واقع به صورت میانگین ماهانه حدود ۱۹ میلیون تومان برای مسکن هزینه میکنند. البته، با توجه به اینکه بخش زیادی از این شرکتکنندگان پول پیش بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومانی را برای اجاره پرداخت میکنند در این صورت هزینه با لحاظ «ترکیب رهنواجاره» به حدود ۵۲درصد میرسد.
بنابراین هزینه اجارهبها در تهران در صورتی که سطح نرمال اجاره باید ۳۰درصد از کل درآمد را به خود اختصاص دهد، فشار مضاعفی را بر مستاجران وارد کرده است که این وضعیت باعث شده که مستاجرها ۶ قید را در سبد هزینههای زندگی خود اعمال کنند.
قید اول زندگی مستاجرها برای پوشش هزینه مسکن، «حذف بخشی از هزینههای ضروری زندگی» است. یکی از این حذفیات، حذف «سفر روتین» است. سفر روتین یعنی سفری که عمدتا در آخرها هفتهها یا ماهانه یا فصلی صورت میگیرد و با سفر با هدف دیدار خانواده یا سفر سالانه در نوروز متفاوت است. البته این حذفیات تنها محدود به سفر روتین نبوده و حتی تفریحات روتین همچون رفتن به رستوران و کافه را نیز شامل میشود و باعث محدودشدن رفتن به کافه یا تفریحهای داخل شهری شده است. دومین قیدی که مستاجران تهرانی در سبک زندگی خود به واسطه تورم اجاره مسکن ایجاد کردهاند که باعث اثرات قابلتوجهی در هزینهکرد اجارهنشینها شده، فاکتور گرفتن از هزینههای درمانی و پیشگیری از بیماریهاست.
تحقیقات حاکی از آن است که این حذفیات حتی در استفاده از تاکسیهای آنلاین نیز خود را نشان داده و رفتو آمد افراد با تاکسی آنلاین نیز یا حذف شده یا کاهش یافته است و عمدتا ترددها از طریق حملونقل عمومی صورت میگیرد.
چهارمین مورد به اولویتگذاری در بخش خوراک و حجم مصرف کالری بازمیگردد که هزینههای مربوط به خوراک محدود به مواد اولیه شده و بسیاری از مصارف کمکالری و غیرضروری از سبد خرید حذف شدهاند. بررسیها نشان میدهد، برخی از مستاجران، در بخشی از موارد مصرفی خوراکیهای خود، میزان مصرف خود را کاهش داده و عمده افراد اولویت را بر تامین مواد اصلی گذاشتهاند. در واقع در بحث خوراک بخشی از کالریهای خود را حذف کرده و در دیدارهای خانوادگی بخشی از آن را تامین میکنند.
در پنجمین مورد، مستاجرها در حال حاضر زمان بیشتری را برای خریدهای مصرفی از جمله پوشاک اختصاص میدهند. آنها برای هر نوع خرید غیرخوراکی مجبور به اختصاص زمان بیشتری برای تامین مالی آن هستند و شاید حدود ۲ تا ۳ ماه زمان برای پسانداز خرید کالاهای غیرضروری یا حتی غیرخوراکی نیاز دارند.
در نهایت، ششمین قید جدید به پایین آوردن سطح مصرفی مستاجرها به لحاظ برند بازمیگردد که خریدها نه برای کالای لوکس و گران بلکه برای کالاهای ارزان هزینه میشود و عمدتا سراغ برندها و مارکهای ارزان میروند و زمان استفاده از کالاهای خریداری شده نیز افزایش پیدا کرده است.
بخش زیادی از مستاجران شرکتکننده در این نظرسنجی که عمدتا از نسل Z هستند، چشماندازی برای خرید مسکن حتی در سالهای آینده ندارند. اما زندگی مستاجران با وجود فشارها و شرایط سخت، اما نیمهپری هم دارد، با وجود تمام فشارهای مالی که بر افراد با درآمد متوسط وجود دارد اما به فکر «مهاجرت به حومه تهران» نیستند و همچنان زندگی در تهران را به دو دلیل ترجیح میدهند.
اول اینکه آنها معتقدند، رشد و توسعه در جای دیگر امکانپذیر نیست و دوم، امکانات شغلی در تهران مانع از مهاجرت آنان به جای دیگر میشود. به گفته یکی از شرکتکنندگان در این نظرسنجی، او برای صاحبخانه شدن حاضر نیست به شهری دیگر حتی حومه تهران مهاجرت کند و به دنبال تغییر وضعیت زندگی فعلی خود نیست. چون اولا صاحبخانه شدن حتی در حومه تهران را بعید میداند و در صورت دسترسی به آن، معتقد است شرایط حملونقل به حومه آنقدر سخت است که مستاجر ماندن را به صاحبخانه شدن ترجیح میدهد.
بخش دیگری از این نیمهپر به شکل محسوس، به نسل Z مخاطبان این نظرسنجی بر میگردد که همچنان به صاحبخانه شدن فکر میکنند البته به شکل مشروط و با حساب ویژه روی حمایت پدر و مادر. همانطور که یکی از افراد شرکتکننده در نظرسنجی گفت، خانهدار شدن امری غیرممکن نیست، البته مشروط بر اینکه یک تصمیم خانوادگی گرفته شود و با حمایت خانواده و سرمایه پدر و مادر، خانهای در تهران خریداری شود. اما او معتقد است خانهدار شدن بدون حمایت و سرمایه خانواده امکانپذیر نیست.
البته، اکثریت افراد نیز امیدی به خانهدار شدن ندارند، حتی اگر امکان دسترسی به وام یا پسانداز ماهانه را داشته باشند اما مجبور خواهند بود سال آینده، این مبلغ را برای پولپیش خانه هزینه کنند و در نتیجه پسانداز نمیتواند کمکی برای خرید خانه در سالهای آینده باشد آن هم نه در شرایط فعلی که وام حدود یک ششم از کل مبلغ خانه را در برگیرد نه بخش عمده یا نیمی از آن را. به گفته یکی دیگر از افراد نظردهنده، «امیدی به خانهدار شدن با وضعیت موجود نیست، زیرا اگر وامی گرفته شود یا پساندازی باشد، برای تمدید سال بعد هزینه میشود در نتیجه فاصله تا صاحبخانه شدن دورتر میشود.
چشمانداز اجارهنشینها
طبق تحقیقاتی که براساس نظرسنجی از حدود ۶۰ نفر در یک سازمان صورت گرفته، حدود دوسوم کل درآمد مستاجران شاغل، برای پوشش هزینه اجاره مسکن تعلق میگیرد که این امر منجر به سختتر شدن شرایط زندگی و حذف بسیاری از ضروریات زندگی شده است. «سفر روتین» تقریبا از سبد هزینهها حذف شده و هزینههای درمان و خوراک نیز با تغییراتی همراه بوده که باعث شده تا افراد هزینههای خود را مدیریت کنند و مانند گذشته نتوانند بهشکل مطلوب از خوراک و درمان بهرهمند شوند.
سوالی که در اینجا وجود دارد اینکه، بحران تورم اجاره همچنان ادامه دارد و از طرفی شاهد افت سودآوری برخی کسبوکارها و افزایش هزینه شرکتها هستیم؛ از طرفی بخشی از بنگاهها اقدام به تعدیل نیرو کردهاند. با ادامه این وضعیت که احتمالا با تورم اجاره در سطح بالا همراه خواهد بود، چه اتفاقی برای مستاجران خواهد افتاد؟ فردین یزدانی، صاحبنظر بخش مسکن به این پرسش «دنیایاقتصاد» پاسخ داد:
همانطور که شاهد هستیم در چند سال اخیر تورم اجاره به شدت افزایش یافت که این فشار تورم اجاره باعث شده تا خانوارها در بخش زیادی از مخارج زندگی خود صرفهجویی کنند. در کنار فشار تورم و افزایش قیمت کالاهای اساسی در حدود ۵۰ درصد، تورم اجاره نیز باعث افتادن بخش زیادی از خانوارها در گودال فقر شده است.
در واقع اینطور باید گفت، با توجه به تورم اجاره و کالاهای اساسی فرآیند این اتفاق باعث شده تا اولا کالاهای غیرضروری تقریبا از سبد هزینه خانوارها خارج شود و فراتر از آن خانوارها مجبور شدهاند برای کالاهای ضروری نیز هزینه کمتری داشته باشند. در شرایط فعلی که کشور در وضعیت پساجنگ قرار دارد، دستمزدها نه تنها با افزایش همراه نخواهند بود بلکه کاهش نیز یافته و نتیجه این فرآیند و تحولات باعث میشود هزینه مسکن بیشتر از قبل در سبد هزینه، سنگینی کند.
ادامه وضعیت موجود، با بحرانی اساسی همراه خواهد بود که میتواند منجر به سوءتغذیه شده و بخشی از مستاجران مجبور به ترک شهر و رفتن به مناطق کمتر توسعه یافته و حاشیهنشین شوند. در واقع این طور باید گفت که حاشیهنشینی توسعه خواهد یافت، جغرافیای فقر نیز افزایش یافته و با بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و رفاهی همراه خواهد بود.
اما راهحل برایعدم تحقق چنین آیندهای نیاز به اقدامی کلان دارد، زیرا این یک مشکل کلی در سطح کلان است که کشور بتواند به یک ثبات سیاسی در روابط بینالملل برسد و خطر جنگ را دور کند و پس از آن به اصلاح ساختار اقتصادی دست بزند تا چرخ اقتصادی روی ریل بیفتد. بنابراین، باید کارهای مشخصی در راستای حمایت از مستاجران انجام شود و با ایجاد یک سیستم حمایتی برای بخشی از خانوارهای کمدرآمد کارکرد نظام رفاه اجتماعی را مورد توجه قرار داد. در واقع کارکرد رفاه اجتماعی مهمترین مسالهای است که باید در سطح کلان به آن توجه داشت.