محمودامیدسالار - روزنامه اطلاعات|
دشمنی اسرائیل
اسرائیل از آغاز انقلاب اسلامی در ایران، نگران بود که مبادا این انقلاب به ایجاد کشور مستقل و مقتدری در غرب آسیا بینجامد و بدین خاطر، دیپلماتها و مشاوران نظامیاش که هنگام انقلاب در ایران حضور داشتند، نهایت تلاش خود را کردند تا انقلاب را سرکوب کنند. شاهاک در کتاب «نقشهای جهانی اسرائیل» (Israel’s Global Roles) که به علت سانسور، چاپش در اسرائیل ممکن نشد و در امریکا با مقدمة زبانشناس و متفکر نامدار نوام چامسکی به چاپ رسید، مینویسد: «مشاوران اسرائیلی ارتش شاه معتقد بودند که برای سرکوب انقلاب اسلامی، ارتش ایران باید با تانک و مسلسل به جان تظاهرکنندگان بیفتد و ایشان را قتلعام کند.» (هاآرتص، ۱۰ ژانویة ۱۹۷۸/ ۲۰ دی ۱۳۵۶). این تلاشها به جائی نرسید و جمهوری اسلامی در ایران مستقر شد.
متعاقب پیروزی انقلاب، مساعی اسرائیل بر این متمرکز شد که امریکا را به جنگ ایران بیندازد تا بلکه جمهوری نوپای اسلامی به دست امریکائیها از بین برود. به گزارش شاهاک در همان کتاب، پس از تسخیر سفارت امریکا، اسرائیلیها بسیار کوشیدند تا پرزیدنت کارتر را مجاب کنند که برای آزادی گروگانها باید به ایران حمله کند و خطراتی را که در نتیجة این حمله متوجه گروگانها و دیگران میشود، نادیده بگیرد (ص۳۴).
علت اقتصادی
گذشته از سلطهطلبی، یکی از علل مهم مخالفت اسرائیل با ایران، جنبة اقتصادی داشته است. شرکتهای اسلحهفروشی اسرائیل که با شاه قراردادهای بسیاری داشتند، پس از پیروزی انقلاب، این قراردادها ملغی شد و به گزارش هاآرتص در ۱۲ فوریه ۱۹۷۹، لغو آنها در دو سال آغازین جمهوری اسلامی ایران، ۴۵۰میلیون دلار به اسرائیل ضرر زد. طبق حسابگر آنلاین وزارت کار امریکا، این مبلغ به دلار سال ۲۰۲۵، به دومیلیارد و ۱۱۵میلیون دلار بالغ میشود. باز هم به گزارش هاآرتص در شمارة ۱۸ فوریة ۱۹۷۹، یکی از کارخانههای اسلحهسازی اسرائیلی مجبور شد که ۲۰۰۰ نفر از کارگرانش را اخراج کند.
پس صدماتی که انقلاب اسلامی به اسرائیل وارد آورد، به مسائل سیاسی ـ نظامی محدود نمیشود. هیچکدام از اتهاماتی که اسرائیل و متحدانش علیه ایران عَلم کردهاند، وارد نیست. واقعیت این است که اسرائیل نمیخواهد ایران قدرتمندی که توان به چالشکشیدن سلطة او را دارد، در غرب آسیا موجود باشد؛ بنابراین در عرضِ جنگ تبلیغاتی وسیعی که علیه میهن ما در سراسر دنیا به راه انداخته، به دنبال ائتلاف با دولتهای منطقهای علیه ایران نیز بوده است. پرفسور شاهاک تفصیل این تلاشها را در فصل دوم کتابش آورده است (ص۷۱ ـ ۷۸).
از بهار سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۱ش) فعالیت تبلیغات وسیعی در اسرائیل آغاز شد تا اذهان عمومی را برای جنگ با ایران آماده کند. آلوف بن (Aluf Benn) سردبیر روزنامة هاآرتص در مقالهای که در ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۵ در همان روزنامه منتشر کرد، متذکر شد: نخستوزیر اسرائیل، اسحاق رابین (۱۹۲۲ ـ ۱۹۹۵) قصد داشت که آمریکا و دیگر کشورهای غربی را به جنگ با ایران وادارد؛ زیرا معتقد بود ورود مستقیم اسرائیل به جنگ با ایران، به صلاح نیست؛ چون این کار اسرائیل را با تمام جهان اسلام درگیر خواهد کرد. بدین خاطر، به نهادهای تبلیغاتی اسرائیل دستور داده بود تبلیغات وسیعی را علیه ایران آغاز کنند و جهانیان را متقاعد سازند که رهبران ایران تهدیدی علیه صلح جهانی بهشمار میروند.
استراتژیستهای اسرائیلی میدانند که درگیری با اعراب دشوار نیست؛ زیرا هیچ یک از کشورهای عربی توان مقابلة نظامی با اسرائیل را ندارند؛ اما ایران با این کشورها متفاوت است و سروکار با ایران، نیازمند راهبرد دیگری است. به همین علت حتی در زمان حکومت صدام در دهة نود میلادی، شیمون پرز (۱۹۲۳ ـ ۲۰۱۶) وزیر خارجة وقت اسرائیل در مصاحبهای با روزنامة الاهرام مصر صریحاً متذکر شد: «اسرائیل آماده برقراری صلح با تمام کشورهای منطقه است، به استثنای ایران.» (روزنامة معاریو، ۲۸ اکتبر ۱۹۹۷).
آرزوی سرکوب ایران در تخیلات سردمداران اسرائیلی به دو صورت بروز میکند: در یک صورتِ آن، اسرائیل بهتنهائی به ایران حمله میکند. این سناریو طرفدار چندانی ندارد؛ چنانکه یکی از روزنامهنگاران طرفدار حزب کارگر، به نام شالوم یروشلامی (Yerushalmi) در مقالهای که در ۳ آگوست ۱۹۹۷ در روزنامه مَعاریو (Maariv) منتشر کرد، علیه جنگ با ایران هشدار داد و نوشت: در صورت حملة هر قدرتی به ایران، همة ایرانیان متحداً از کشورشان دفاع خواهند کرد؛ بنابراین حملة اسرائیل به ایران بدون کمک دیگران، از همان دهة نود مقبولیت چندانی نداشته است.
غایت آمال اسرائیل
سناریوی دوم که غایت آمال اسرائیل است، اینکه اسرائیل شرایط حمله امریکا و کشورهای غربی را به ایران فراهم آورَد. چون تبلیغات اسرائیل در مورد قضیه هستهای موفق بوده است، در بسیاری از مقالاتی که در مورد ایران در روزنامههای اسرائیلی نوشته شده، تمرکز بر از بین بردن تأسیسات هستهای ایران است؛ مثلاً در مقالهای که در ۱۹ فوریه ۱۹۹۳ در روزنامة الهمیشمَر (Al Hamishmar) منتشر شد، از قولِ یکی از افسران ارشد و بازنشستة اطلاعات ارتش صهیونی به نام دانیل لِشِم آمده است: چون اسرائیل بهتنهائی قادر به انهدام تأسیسات هستهای ایران نخواهد بود، بهتر این است که ایران را با عربستان و امیرنشینهای اطراف خلیج فارس بر سر سه جزیرهای که دارای اهمیت استراتژیک هستند، به جنگ بیندازیم تا بلکه این کشورها در جبهة اسرائیل، با ایران وارد جنگ شوند.
تقریباً تمام ترفندهائی که اسرائیل در ماجراجوئی اخیرش در ایران به کار زد، سالهاست که در انبان حیلههای این رژیم غاصب وجود داشته است.
سودای براندازی جمهوری اسلامی با به کار گرفتن رضا پهلوی که در حملات اخیر به ایران، آبروی خودش را برد، یکی از همین حیلههای قدیمی است.
در مقالهای که در ۱۲ فوریه ۱۹۹۳ در روزنامه اسرائیلی معاریو منتشر شد، به نقل از یک مأمور عالیرتبه موساد آمده است که او با رضا پهلوی ملاقات کرد تا ببیند که آیا ولیعهد سابق ایران، برای اسرائیل قابل استفاده هست یا نه. در این ملاقات که در زمان ریاستجمهوری کلینتون صورت گرفت، مأمور موساد به رضا پهلوی میگوید: «رئیسجمهور آمریکا سخت درگیر سیاست داخلی امریکاست و بنابراین احتمال اینکه با کارهای مربوط به بر تخت نشاندن او درگیر شود، بسیار کم است.»
این سخن رضا پهلوی را سخت ناراحت میکند و آثار این ناراحتی در چهرهاش نمایان میگردد. به گزارش معاریو، ارزیابی مأمور موساد از شخصیت رضا پهلوی بسیار منفی بوده است؛ زیرا «گذشته از ناتوانی او در پنهانکردن احساساتش، شازدة منتظرالسلطنه بسیار عصبی بود و دائم پایش را تکان میداد. از این گذشته، دوستان او که در منزلش حضور داشتند، همه ظاهری هیپیوار داشتند و رابطهشان با او به گونهای بود که انگار هم شأن او هستند.» این مأمور موساد میگوید: «هیچ اثری از وقار یا رفتار شاهانه در رضا پهلوی وجود ندارد و نمیتوان او را شایستة سلطنت دانست.» حوادث اخیر نیز صحت این ارزیابی را بهوضوح نشان داده است.
هدفی که به گور خواهند برد
با توجه به آنچه از منابع اسرائیلی و صهیونی نقل کردیم، قبول مغالطهها و دروغهائی که عاملان دولتهای استعماری و اسرائیل در فضای مجازی و در رسانههای معلومالحالی از قبیل بیبیسی فارسی، ایران اینترنشنال و امثال آنها مطرح میکنند، ناممکن است. تمام شواهد موجود و اظهارات سردمداران رژیم صهیونی حاکی از آن است که فعالیتهای هستهای، مسائل مربوط به حقوق بشر، توان موشکی و دیگر ایراداتی از این دست، بهانههایی بیش نیستند.
نگرانی اینها رشد پیوستة توان نظامی و افزایش حیثیت (پرستیژ) سیاسی ایران در منطقه است. ایران سلاح اتمی ندارد و تاکنون هیچ نهاد نظارتی ادعا نکرده است که ایرانیان در حال ساختن سلاح اتمی هستند؛ بنابراین کسانی که میپندارند اگر ایران در مورد حق و حقوق خود در غنیسازی کوتاه بیاید، یا مرگ بر این و آن نگوید، اینها دست از سرش برخواهند داشت، سخت در اشتباهند. دعوا بر سر داشتن یا نداشتن سلاح هستهای یا توان موشکی نیست، بر سر توانمندی ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشور و کوبیدن متجاوزان است.
هدفی که دشمنان ایران به گور خواهند برد، تجزیه ایران است تا میهن عزیز ما توان مقابله با اسرائیل را نداشته باشد. سرنوشت جولانی که امروزه با نام احمد الشرع بر سوریه حکومتی لرزان دارد، بهترین شاهد این مدعاست. پس از سقوط دولت اسد، جولانی هم تسلط اسرائیل بر ارتفاعات جولان را به رسمیت شناخت، هم آمادة عادیسازی روابط با اسرائیل شد، و هم دشمنی خودش را با ایران و دوستیاش را با اسرائیل اعلام کرد؛ اما بهرغم همة این کارها، اسرائیل بهشدت مشغول بمباران سوریه است تا بلکه این کشور را بیش از آنچه شده، تضعیف و تجزیه کند.
توقف غنیسازی چیزی را حل نمیکند. گرفتاری دشمنان ایران جای دیگر است. اینها ایران بیدفاع و زبون میخواهند و ایران، نه بیدفاع است و نه تن به زبونی میدهد. بر سبیل مطایبت عرض میکنم که اگر ایران اسرائیل را نه با موشک، بلکه با لنگه کفش زده بود، امریکا و متحدانش تعطیلی کارخانههای تولید کفش و بستهشدن همة کفاشیها را در ایران مطالبه میکردند!
محمودامیدسالار - روزنامه اطلاعات|
دشمنی اسرائیل
اسرائیل از آغاز انقلاب اسلامی در ایران، نگران بود که مبادا این انقلاب به ایجاد کشور مستقل و مقتدری در غرب آسیا بینجامد و بدین خاطر، دیپلماتها و مشاوران نظامیاش که هنگام انقلاب در ایران حضور داشتند، نهایت تلاش خود را کردند تا انقلاب را سرکوب کنند. شاهاک در کتاب «نقشهای جهانی اسرائیل» (Israel’s Global Roles) که به علت سانسور، چاپش در اسرائیل ممکن نشد و در امریکا با مقدمة زبانشناس و متفکر نامدار نوام چامسکی به چاپ رسید، مینویسد: «مشاوران اسرائیلی ارتش شاه معتقد بودند که برای سرکوب انقلاب اسلامی، ارتش ایران باید با تانک و مسلسل به جان تظاهرکنندگان بیفتد و ایشان را قتلعام کند.» (هاآرتص، ۱۰ ژانویة ۱۹۷۸/ ۲۰ دی ۱۳۵۶). این تلاشها به جائی نرسید و جمهوری اسلامی در ایران مستقر شد.
متعاقب پیروزی انقلاب، مساعی اسرائیل بر این متمرکز شد که امریکا را به جنگ ایران بیندازد تا بلکه جمهوری نوپای اسلامی به دست امریکائیها از بین برود. به گزارش شاهاک در همان کتاب، پس از تسخیر سفارت امریکا، اسرائیلیها بسیار کوشیدند تا پرزیدنت کارتر را مجاب کنند که برای آزادی گروگانها باید به ایران حمله کند و خطراتی را که در نتیجة این حمله متوجه گروگانها و دیگران میشود، نادیده بگیرد (ص۳۴).
علت اقتصادی
گذشته از سلطهطلبی، یکی از علل مهم مخالفت اسرائیل با ایران، جنبة اقتصادی داشته است. شرکتهای اسلحهفروشی اسرائیل که با شاه قراردادهای بسیاری داشتند، پس از پیروزی انقلاب، این قراردادها ملغی شد و به گزارش هاآرتص در ۱۲ فوریه ۱۹۷۹، لغو آنها در دو سال آغازین جمهوری اسلامی ایران، ۴۵۰میلیون دلار به اسرائیل ضرر زد. طبق حسابگر آنلاین وزارت کار امریکا، این مبلغ به دلار سال ۲۰۲۵، به دومیلیارد و ۱۱۵میلیون دلار بالغ میشود. باز هم به گزارش هاآرتص در شمارة ۱۸ فوریة ۱۹۷۹، یکی از کارخانههای اسلحهسازی اسرائیلی مجبور شد که ۲۰۰۰ نفر از کارگرانش را اخراج کند.
پس صدماتی که انقلاب اسلامی به اسرائیل وارد آورد، به مسائل سیاسی ـ نظامی محدود نمیشود. هیچکدام از اتهاماتی که اسرائیل و متحدانش علیه ایران عَلم کردهاند، وارد نیست. واقعیت این است که اسرائیل نمیخواهد ایران قدرتمندی که توان به چالشکشیدن سلطة او را دارد، در غرب آسیا موجود باشد؛ بنابراین در عرضِ جنگ تبلیغاتی وسیعی که علیه میهن ما در سراسر دنیا به راه انداخته، به دنبال ائتلاف با دولتهای منطقهای علیه ایران نیز بوده است. پرفسور شاهاک تفصیل این تلاشها را در فصل دوم کتابش آورده است (ص۷۱ ـ ۷۸).
از بهار سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۱ش) فعالیت تبلیغات وسیعی در اسرائیل آغاز شد تا اذهان عمومی را برای جنگ با ایران آماده کند. آلوف بن (Aluf Benn) سردبیر روزنامة هاآرتص در مقالهای که در ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۵ در همان روزنامه منتشر کرد، متذکر شد: نخستوزیر اسرائیل، اسحاق رابین (۱۹۲۲ ـ ۱۹۹۵) قصد داشت که آمریکا و دیگر کشورهای غربی را به جنگ با ایران وادارد؛ زیرا معتقد بود ورود مستقیم اسرائیل به جنگ با ایران، به صلاح نیست؛ چون این کار اسرائیل را با تمام جهان اسلام درگیر خواهد کرد. بدین خاطر، به نهادهای تبلیغاتی اسرائیل دستور داده بود تبلیغات وسیعی را علیه ایران آغاز کنند و جهانیان را متقاعد سازند که رهبران ایران تهدیدی علیه صلح جهانی بهشمار میروند.
استراتژیستهای اسرائیلی میدانند که درگیری با اعراب دشوار نیست؛ زیرا هیچ یک از کشورهای عربی توان مقابلة نظامی با اسرائیل را ندارند؛ اما ایران با این کشورها متفاوت است و سروکار با ایران، نیازمند راهبرد دیگری است. به همین علت حتی در زمان حکومت صدام در دهة نود میلادی، شیمون پرز (۱۹۲۳ ـ ۲۰۱۶) وزیر خارجة وقت اسرائیل در مصاحبهای با روزنامة الاهرام مصر صریحاً متذکر شد: «اسرائیل آماده برقراری صلح با تمام کشورهای منطقه است، به استثنای ایران.» (روزنامة معاریو، ۲۸ اکتبر ۱۹۹۷).
آرزوی سرکوب ایران در تخیلات سردمداران اسرائیلی به دو صورت بروز میکند: در یک صورتِ آن، اسرائیل بهتنهائی به ایران حمله میکند. این سناریو طرفدار چندانی ندارد؛ چنانکه یکی از روزنامهنگاران طرفدار حزب کارگر، به نام شالوم یروشلامی (Yerushalmi) در مقالهای که در ۳ آگوست ۱۹۹۷ در روزنامه مَعاریو (Maariv) منتشر کرد، علیه جنگ با ایران هشدار داد و نوشت: در صورت حملة هر قدرتی به ایران، همة ایرانیان متحداً از کشورشان دفاع خواهند کرد؛ بنابراین حملة اسرائیل به ایران بدون کمک دیگران، از همان دهة نود مقبولیت چندانی نداشته است.
غایت آمال اسرائیل
سناریوی دوم که غایت آمال اسرائیل است، اینکه اسرائیل شرایط حمله امریکا و کشورهای غربی را به ایران فراهم آورَد. چون تبلیغات اسرائیل در مورد قضیه هستهای موفق بوده است، در بسیاری از مقالاتی که در مورد ایران در روزنامههای اسرائیلی نوشته شده، تمرکز بر از بین بردن تأسیسات هستهای ایران است؛ مثلاً در مقالهای که در ۱۹ فوریه ۱۹۹۳ در روزنامة الهمیشمَر (Al Hamishmar) منتشر شد، از قولِ یکی از افسران ارشد و بازنشستة اطلاعات ارتش صهیونی به نام دانیل لِشِم آمده است: چون اسرائیل بهتنهائی قادر به انهدام تأسیسات هستهای ایران نخواهد بود، بهتر این است که ایران را با عربستان و امیرنشینهای اطراف خلیج فارس بر سر سه جزیرهای که دارای اهمیت استراتژیک هستند، به جنگ بیندازیم تا بلکه این کشورها در جبهة اسرائیل، با ایران وارد جنگ شوند.
تقریباً تمام ترفندهائی که اسرائیل در ماجراجوئی اخیرش در ایران به کار زد، سالهاست که در انبان حیلههای این رژیم غاصب وجود داشته است.
سودای براندازی جمهوری اسلامی با به کار گرفتن رضا پهلوی که در حملات اخیر به ایران، آبروی خودش را برد، یکی از همین حیلههای قدیمی است.
در مقالهای که در ۱۲ فوریه ۱۹۹۳ در روزنامه اسرائیلی معاریو منتشر شد، به نقل از یک مأمور عالیرتبه موساد آمده است که او با رضا پهلوی ملاقات کرد تا ببیند که آیا ولیعهد سابق ایران، برای اسرائیل قابل استفاده هست یا نه. در این ملاقات که در زمان ریاستجمهوری کلینتون صورت گرفت، مأمور موساد به رضا پهلوی میگوید: «رئیسجمهور آمریکا سخت درگیر سیاست داخلی امریکاست و بنابراین احتمال اینکه با کارهای مربوط به بر تخت نشاندن او درگیر شود، بسیار کم است.»
این سخن رضا پهلوی را سخت ناراحت میکند و آثار این ناراحتی در چهرهاش نمایان میگردد. به گزارش معاریو، ارزیابی مأمور موساد از شخصیت رضا پهلوی بسیار منفی بوده است؛ زیرا «گذشته از ناتوانی او در پنهانکردن احساساتش، شازدة منتظرالسلطنه بسیار عصبی بود و دائم پایش را تکان میداد. از این گذشته، دوستان او که در منزلش حضور داشتند، همه ظاهری هیپیوار داشتند و رابطهشان با او به گونهای بود که انگار هم شأن او هستند.» این مأمور موساد میگوید: «هیچ اثری از وقار یا رفتار شاهانه در رضا پهلوی وجود ندارد و نمیتوان او را شایستة سلطنت دانست.» حوادث اخیر نیز صحت این ارزیابی را بهوضوح نشان داده است.
هدفی که به گور خواهند برد
با توجه به آنچه از منابع اسرائیلی و صهیونی نقل کردیم، قبول مغالطهها و دروغهائی که عاملان دولتهای استعماری و اسرائیل در فضای مجازی و در رسانههای معلومالحالی از قبیل بیبیسی فارسی، ایران اینترنشنال و امثال آنها مطرح میکنند، ناممکن است. تمام شواهد موجود و اظهارات سردمداران رژیم صهیونی حاکی از آن است که فعالیتهای هستهای، مسائل مربوط به حقوق بشر، توان موشکی و دیگر ایراداتی از این دست، بهانههایی بیش نیستند.
نگرانی اینها رشد پیوستة توان نظامی و افزایش حیثیت (پرستیژ) سیاسی ایران در منطقه است. ایران سلاح اتمی ندارد و تاکنون هیچ نهاد نظارتی ادعا نکرده است که ایرانیان در حال ساختن سلاح اتمی هستند؛ بنابراین کسانی که میپندارند اگر ایران در مورد حق و حقوق خود در غنیسازی کوتاه بیاید، یا مرگ بر این و آن نگوید، اینها دست از سرش برخواهند داشت، سخت در اشتباهند. دعوا بر سر داشتن یا نداشتن سلاح هستهای یا توان موشکی نیست، بر سر توانمندی ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشور و کوبیدن متجاوزان است.
هدفی که دشمنان ایران به گور خواهند برد، تجزیه ایران است تا میهن عزیز ما توان مقابله با اسرائیل را نداشته باشد. سرنوشت جولانی که امروزه با نام احمد الشرع بر سوریه حکومتی لرزان دارد، بهترین شاهد این مدعاست. پس از سقوط دولت اسد، جولانی هم تسلط اسرائیل بر ارتفاعات جولان را به رسمیت شناخت، هم آمادة عادیسازی روابط با اسرائیل شد، و هم دشمنی خودش را با ایران و دوستیاش را با اسرائیل اعلام کرد؛ اما بهرغم همة این کارها، اسرائیل بهشدت مشغول بمباران سوریه است تا بلکه این کشور را بیش از آنچه شده، تضعیف و تجزیه کند.
توقف غنیسازی چیزی را حل نمیکند. گرفتاری دشمنان ایران جای دیگر است. اینها ایران بیدفاع و زبون میخواهند و ایران، نه بیدفاع است و نه تن به زبونی میدهد. بر سبیل مطایبت عرض میکنم که اگر ایران اسرائیل را نه با موشک، بلکه با لنگه کفش زده بود، امریکا و متحدانش تعطیلی کارخانههای تولید کفش و بستهشدن همة کفاشیها را در ایران مطالبه میکردند!