خبرگزاری بینالمللی اهلبیت (ع) ـ ابنا: دین در لغت به معنای اطاعت (1) و در اصطلاح تسلیم اوامر الهی بودن است (2). اعتقاد به خدا قطعاً در زندگی، نقشآفرین است و تمام اعمال و حرکات آدمی را جهت و رنگ میدهد. لازمهی باورمندی به خدا پذیرفتن حکمت الهی و غایتمندی آفرینش است؛ بنابراین کسی که به خدا اعتقاد دارد، باید معتقد باشد خداوند انسان را بیهوده خلق نکرده و پیامبران را برای هدایت و رساندن او به کمال نهایی فرستاده است. بدینسان اعتقاد به خدا با اعتقاد به نبوت، شریعت و معاد همراه است.
در مورد ثواب یا عقاب باید گفت؛ اگر کسی در امر مهم دینداری، کوتاهی کند و جاهل مقصر (3) باشد قطعاً عقاب در پیش دارد ولی اگر جاهل قاصر (4) باشد، نزد خداوند معذور خواهد بود (5). آنکه ادعا میکند هیچ دینی ندارد ولی به خدا اعتقاد دارد، باید پاسخگوی این سؤال باشد که به چه خدایی معتقد شده است؛
الف: اگر مطلق و حکیم است پس برنامه هدایتی دارد و اطاعت و فرمانبری از این برنامه واجب است؛ بنابراین اگر به چنین خدایی معتقد باشد ولی دین نداشته باشد یعنی او را اطاعت نکرده پس عقاب در پیش دارد.
ب: اگر مطلق و حکیم نیست پس به موجودی ناقص معتقد شده و در واقع خدای فرضی در ذهنش ساخته و با او سر و کار دارد. در قیامت آن خدای فرضی نجات بخش نیست و قطعاً سودی نخواهد داشت.
همانطورکه بهشت و پاداش اخروی مبتنی بر اسلام، عقیده راسخ و ایمان است، محور عذاب اخروی نیز بر اساس عواملی همچون عمل ناصالح، عقیده باطل و کفر است (6). «وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنیَ یُؤْفَکُون؛ و اگر از آنها بپرسی چه کسی آنان را آفریده، قطعاً میگویند: خدا؛ پس چگونه از عبادت او منحرف میشوند» زخرف/87. قرآن بارها این حقیقت را یادآور میشود که پرستش، تنها برای خالق و مدبر این عالم، شایسته است و آنانی که خداوند متعال را خالق و مدبر میدانند راهی جز این ندارند که عبودیت و الوهیت را نیز مخصوص او بدانند (7). اگر کسی ادعا کند که به خدا اعتقاد دارد ولی دستورات الهی را نمیپذیرد چنین فردی حقیقتاً به وجود مقدس الهی اعتقاد ندارد؛ به همین دلیل نمیتواند دستورهای دین و شریعت که همه به فرمان خداست را بپذیرد (8) و در حقیقت، نافرمانی حقتعالی میکند؛ چنین نافرمانی نیز کفر است و عذاب دردناکی در انتظار کافران خواهد بود.
پینوشت
1. «الدِّینُ: الطاعة» فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق) کتاب العین، ج8، دوم، قم: هجرت، ص 73.
2. «الدین هو الاستسلام لأوامر الشرع ظاهرا و التسلیم لأحکام الحقّ تعالی» دغیم، سمیح (2004م) موسوعة مصطلحات صدرالدین الشیرازی، ج1، بیروت: مکتبة لبنان، ص 429. همچنین «یشتمل العقائد و الأعمال» رک: تهانوی، محمد علی (1996م) موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج 1، بیروت: مکتبة لبنان، ص 814.
3. جاهلی که در جهل خود معذور نیست، به جهل خود التفات دارد و با فراهم بودن اسباب تعلّم و رفع جهل، در رفع آن نمیکوشد.
4. جاهلی که در جهل خود معذور است، به جهل خود التفات دارد، لیکن امکان برطرف کردن جهل و پرسیدن برایش فراهم نیست و یا اصولاً التفاتی به جهل خود ندارد و در نتیجه، عمل خود را صحیح میپندارد. علما اتفاق دارند که جاهل قاصر عقاب نمیگردد.
5. مکارم شیرازی، ناصر (1371ش) تفسیر نمونه، ج23، دهم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ص 285؛ همان، ج 16، ص 271.
6. جوادی آملی، عبدالله (1387) تفسیر موضوعی قرآن کریم معاد در قرآن، ج5، چهارم، قم: نشر اسراء، ص 530.
7. مکارم شیرازی، ناصر (1371ش) تفسیر نمونه، ج21، دهم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ص 136.
8. کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق) الکافی، ج 2، چهارم، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ص 390.