شناسهٔ خبر: 73560244 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: شهدای ایران | لینک خبر

رسانه‌های زنجیره‌ای وابسته به کانون‌های صهیونی در پی توجیه اهداف تروریستی علیه ایران/صحنه‌ سازی هالیوود برای میلیتاریسم غرب

در روز دوم هفتاد‌و‌پنجمین جشنواره فیلم کن در ماه مه ۲۰۲۲، نخل طلایی به تام کروز و فیلم «تاپ‌گان: ماوریک» اهدا گردید؛ نخل طلایی که با حضور دبیر جشنواره یعنی تی‌یری فره‌مو و برای نخستین‌بار در تاریخ سینما و جشنواره‌های جهانی، با پرواز ویژه جنگنده‌های فرانسوی بر فراز کاخ جشنواره همراهی شد.

صاحب‌خبر -

شهدای ایران:سرویس فرهنگی/در روز دوم هفتاد‌و‌پنجمین جشنواره فیلم کن در ماه مه ۲۰۲۲، نخل طلایی به تام کروز و فیلم «تاپ‌گان: ماوریک» اهدا گردید؛ نخل طلایی که با حضور دبیر جشنواره یعنی تی‌یری فره‌مو و برای نخستین‌بار در تاریخ سینما و جشنواره‌های جهانی، با پرواز ویژه جنگنده‌های فرانسوی بر فراز کاخ جشنواره همراهی شد. 

رسانه‌های زنجیره‌ای وابسته به کانون‌های صهیونی در پی توجیه اهداف تروریستی علیه ایران/صحنه‌ سازی هالیوود برای میلیتاریسم غرب

فیلم «تاپ گان: ماوریک»، در واقع قسمت دوم فیلم «تاپ‌گان» بود که در سال ۱۹۸۶ توسط تونی اسکات ساخته شد و مجددا داستان یک خلبان نیروی هوایی آمریکا به‌نام پیتر ماوریک میچل (با بازی تام کروز) بود که پس از گذشت ۳۶ سال بازنشسته شده و به تربیت خلبانان جوان ارتش ایالات متحده اشتغال داشت، اما برای یک مأموریت مهم ناگزیر می‌شد که راسا وارد عمل شده و فرماندهی اسکادران‌های جنگنده آمریکایی را برعهده بگیرد. 

آن مأموریت، حمله به کشوری در غرب آسیا بود که گویا منافع آمریکا را در آن منطقه به خطر انداخته است! یعنی درواقع تاپ‌گان: ماوریک روایتگر یک عملیات تروریستی دولتی و تجاوز آشکار ارتش آمریکا در هزاران مایل دورتر از مرز‌های خود به کشوری دیگر بود؛ کشوری که مشغول غنی‌سازی اورانیوم بوده و گویا تا ۳ هفته بعد به بمب اتم دست پیدا می‌کرد! صورت مسأله خیلی آشنا به نظر می‌رسید! همان جمله معروفی که تا امروز بیش از دو دهه است ازسوی کشور‌های غربی و به خصوص آمریکا علیه ایران شنیده و می‌شنویم. 

حالا گروه تاپ‌گان که ظاهرا از زبده‌ترین و نخبه‌ترین خلبان‌های آمریکا تشکیل شده بایستی به مرکز غنی سازی اورانیوم در کشور یادشده حمله برده و آن را نابود می‌ساخت. اگرچه مرکز فوق در میان دره‌ای بسیار عمیق قرار داشت که توسط موشک‌های زمین به هوای اس-۱۲۵پیچورا و نسل پنجم سوخو-۵۷ و البته چند فروند هواپیمای قدیمی اف-۱۴ یا تام‌کت محافظت می‌گردید!

همین مشخصه نشان می‌داد مقصود از دولت سرکش و کشوری که با غنی سازی اورانیوم تا ۳ هفته دیگر به بمب اتم دست پیدا می‌کرد، کدام کشور بود؟ در واقع وجود هواپیما‌های جنگی اف-۱۴ یا تام‌کت در کشور هدف و در فرودگاه نظامی نزدیک به مرکز غنی‌سازی اورانیوم که در طول فیلم چندین‌بار بر وجود آن‌ها تاکید می‌شد و فرار نهایی ماوریک و همکارش پس از گرفتاری در سرزمین هدف نیز توسط که یکی از همین اف-۱۴‌ها امکان‌پذیر شد، تاکیدی بر هویت کشور هدف بود. 
مطلب پوشیده و پنهانی نیست؛ هواپیما‌های جنگی اف-۱۴ به جز ارتش ایالات متحده، فقط در اختیار ایران قرار داده شد و در آخرین سال‌های رژیم شاه، ۸۰ فروند از این هواپیما به ایران فروخته شد که ۷۹ فروند آن تحویل و یک فروندش برای برنامه‌های بعدی در آمریکا نگهداری شد. 

صحنه‌سازی جشنواره کن برای یک جنگ جهانی دیگر

به این ترتیب سازندگان فیلم تاپ گان: ماوریک به طور رسمی و علنی، ایران را به‌عنوان یک کشور یاغی تهدید به عملیات تروریستی کرده، خاک آن را مورد تجاوز قرار داده، فرودگاهش را تخریب و به تأسیسات هسته‌ای‌اش حمله می‌کردند. 

این تهدید تروریستی آن‌گاه جدی‌تر شد و از یک فیلم صرفا سینمایی فراتر رفت که دریافتیم اساسا تولید فیلم تاپ‌گان: ماوریک براساس قراردادی مابین کمپانی پارامونت و پنتاگون تولید شد و وزارت دفاع آمریکا برای تبلیغات مورد نظرش به نفع اهداف تروریستی و سلطه‌طلبانه علیه ایران، امکان دسترسی سازندگان فیلم را به انبوهی از پیچیده‌ترین و سری‌ترین سلاح‌های ارتش آمریکا فراهم آورد. 

مکان‌های فیلمبرداری، برخی از محرمانه‌ترین پایگاه‌های نظامی آمریکا و عرشه دو ناو هواپیمابر هسته‌ای «یواس‌اس تئودور روزولت» و «یواس‌اس آبراهام لینکلن» بود که در آن‌ها انبوهی از جدیدترین سلاح‌های تولیدی مستقر هستند و تولید‌کنندگان فیلم اجازه یافتند ده‌ها دوربین را بر روی هواپیما‌های جنگی اف-۱۸ و همچنین نقاط مختلف پایگاه‌ها و ناو‌های هواپیمابر نصب کنند. 

افتتاحیه فیلم در آمریکا بر عرشه ناو هواپیمابر یو‌اس‌اس مید‌وی انجام گرفت و تام کروز با یک هلیکوپتر نظامی در این مراسم حضور پیدا نمود. 

 اما افتتاحیه بین‌المللی فیلم در جشنواره فیلم کن بود که ابتدا در میان شگفتی همگان، عوامل فیلم بر روی فرش قرمز جشنواره، مورد استقبال یک اسکادران هواپیما‌های جنگی ارتش فرانسه قرار گرفتند، سپس حضور ویلیام (که پادشاه آینده انگلیس به حساب می‌آید) و همسرش کیت میدلتون، به‌طور کلی مراسم جشنواره کن برای فیلم تاپ‌گان: ماوریک را از یک مراسم سینمایی خارج ساخته و آن را نه تنها به یک مراسم سیاسی بلکه به یک مانور نظامی برای حمایت از فیلمی درباره عملیات تروریستی علیه ایران تبدیل نمود. 

در اوج مراسم نیز تیری فره‌مو (دبیر جشنواره کن) با اهدای نخل طلای این جشنواره (بالاترین و مهم‌ترین جایزه جشنواره کن) در واقع کل این فستیوال سینمایی را در خدمت همان اهداف تروریستی و مانور نظامی ۳ کشور اصلی ناتو یعنی آمریکا و فرانسه و انگلیس قرار داد که هر کدام با یک نماد در این مانور نظامی تروریستی شرکت کرده بودند!
ژان لوک گدار، فیلمساز مشهور موج نوی سینمای فرانسه این صحنه‌گردانی نظامی-تروریستی در جشنواره کن ۲۰۲۲ را چنین تشریح کرد: «.. با صحنه‌سازی جشنواره کن از احتمال وقوع یک جنگ جهانی دیگر و خطر یک فاجعه دیگر، متوجه شدیم فستیوال کن یک ابزار تبلیغاتی است، مانند هر ابزار دیگر... آن‌ها (جشنواره فیلم کن) زیبایی‌شناسی غربی را تبلیغ می‌کنند. حالا تصور کنید که در جشنواره از جنگ به‌عنوان ابزار زیبایی‌شناسی استفاده می‌شود و سهامداران آن هم کشور‌های درگیر، یا بهتر بگوییم صاحب «منفعت» هستند و برنامه‌هایی را پخش می‌کنند که همه ما تماشاگران آن هستیم...»

آیا نمی‌توان تجاوز اخیر رژیم‌ صهیونیستی به ایران و حمایت آمریکا از او و توجیهات این حمله را مصداق عینی فیلمی مانند تاپ‌گان: ماوریک دانست؟

جنایت موجه یا بمب اتمی خوب

اما از همان ماه جولای ۲۰۲۳ که برخلاف سالیان گذشته و با تبلیغات سرسام آور فیلمی درباره جی رابرت اوپنهایمر، طراح و سازنده بمب اتمی به‌نام اوپنهایمر را در بوق و کرنای رسانه‌ای کردند، معلوم بود که ماجرا فقط تبلیغ یک فیلم پاپ‌کورنی (اصطلاحی برای اکران فصل تابستان) نیست، بلکه ماجرای فصل جوایز یا Awards Season بود که تبلیغات و اکران فیلم‌هایش معمولا از اواسط نوامبر شروع می‌شد، ولی در سال ۲۰۲۳ حدود ۵ ماه زودتر آغاز گشت!
فیلم اوپنهایمر درباره دانشمندی بود که در جنگ جهانی دوم، بمب اتمی را برای ایالات متحده آمریکا طراحی نمود که با فرو انداختن آن بر سرمردم ژاپن در هیروشیما و ناکازاکی، بزرگ‌ترین فاجعه انسانی تاریخ بشریت رقم خورد!

ساعت ۸:۱۵ صبح روز ۶ اوت ۱۹۴۵ به وقت محلی شهر هیروشیما، کسانی که در حومه شهر و در فاصله دورتری از مرکز انفجاری ناشناخته قرار داشتند، نوری پرقدرت‌تر از تابش خورشید را شاهد بودند. این بازتاب انفجار اولین بمب اتمی بود که شهر هیروشیما با خاک یکسان کرد، اما در فیلم اوپنهایمر حتی یک فریم از این نوع تصاویر وجود نداشت و ابعاد وحشتناک آن فاجعه کاملا سانسور شده بود. 

فیلم اوپنهایمر نه تنها آن جنایت بی‌سابقه را محکوم نکرد و ابعاد تکان‌دهنده اش را نمایش نداد، بلکه مثل همیشه رسانه‌های وابسته، با تحریف تاریخ، آن را تنها راه پایان جنگ دوم جهانی اعلام نمودند! این درحالی است که براساس تمامی اسناد معتبر تاریخی، آمریکا در شرایطی از بمب اتمی استفاده کرد که هیتلر خودکشی کرده و ژاپن در حال تسلیم‌شدن بود. 

اما فیلم اوپنهایمر نه فقط آن نسل‌کشی تاریخی را موجه جلوه داده بلکه طراح و مجری آن را نیز یک قهرمان به نمایش گذارد! یعنی پس از گذشت حدود هشتاد سال از آن جنایت بی‌سابقه، هالیوود و فصل جوایز و مراسم اسکار ضمن تطهیر و سفیدشویی آن و سرازیر‌نمودن سیل جوایز مختلف، برای آن قتل‌عام هولناک، برای جنایات مشابه زمینه‌سازی نموده و برای رخداد چنین فاجعه‌ای در آینده، حکم همان جنایت موجه صادر کرد. 

در صحنه‌ای از فیلم اوپنهایمر که یکی از همکاران او نسبت به موجه‌بودن و شایستگی آمریکا برای کاربرد بمب اتمی مردد شده و قصد ترک پروژه را دارد، جی رابرت اوپنهایمر به او می‌گوید: «.. من نمی‌دانم که آیا ما شایستگی استفاده از بمب اتم را داریم یا خیر، اما قطعا هیتلر این شایستگی را ندارد و ما باید در مقابل او پیشدستی کنیم...» 
آیا فیلم اوپنهایمر را نمی‌توان نمونه ذهنی مواجهه غرب با برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران به‌شمار آورد؟

سال دگردیسی هیولا‌ها

سال بعد یعنی ۲۰۲۴، فیلم‌ها مملو از هیولا‌هایی بودند که پوست می‌انداختند؛ یا به افرادی ظاهرالصلاح بدل شده و یا بالعکس! و همین پوست‌اندازی هیولا‌ها به تم فصل جوایز ۲۰۲۵ بدل گردید که باز هم از جشنواره فیلم کن و فیلم‌هایی مانند امیلیا پرز (ژاک اودیار) و آنورا (شان بیکر) و ماده (کورالی فارژه) و… آغاز شد و در جشنواره فیلم ونیز با فیلم‌هایی همچون بروتالیست (بردی کوربت) و جوکر: جنون مشترک (تاد فیلیپس) و ماریا (پابلو لارین) و… ادامه یافت و سپس آثار دیگری مثل مجمع کاردینال‌ها (ادوارد برگر) و شرور (جان‌ام چو) و ربات وحشی (کریس ساندرس) و گلادیاتور ۲ (ریدلی اسکات) و سگ شب (ماریل هلر) و… تم فوق را ارائه نمودند. 

در اغلب آثار یادشده با هیولا‌هایی روبه‌رو بودیم که یا طی یک دگردیسی عجیب و غریب، به افراد و پدیده‌هایی کاملا متضاد، همراه روحیه انسانی و حق‌طلب و مهربان تبدیل شده یا برعکس، افرادی معمولی برای به‌دست‌آوردن حقوق پایمال‌شده خود، در مقابل هیولا‌های حقیقی به هیولا‌هایی بدل گشته و یا لااقل این‌گونه جلوه داده می‌شدند!

زمینه‌سازی ذهنی برای شرارت‌های رژیم صهیونیستی

اما در درجه نخست این فیلم‌ها زمینه‌سازی ذهنی برای مصداق بارز شرارت و ذات هیولایی طی سال ۲۰۲۴، این رژیم صهیونیستی بود که با ریختن بیش از ۸۵ هزار تن بمب بر سر مردم غزه و نسل‌کشی و قتل‌عام بیش از ۶۰ هزار نفر از جمله حدود ۲۰ هزار کودک و هم‌چنین زنان و مردان و افراد مسن و نابودی خانه‌ها و مدارس و بیمارستان‌ها و حمله به مراکز امدادی و غذایی و پناهگاه‌های آوارگان و زنده‌به‌گور کردن اسرای جنگی و… و حصر غذایی غزه، ویژگی‌های هیولا‌ها را برای خود ثبت کرد، چنان‌چه حتی نخست‌وزیر و وزیر دفاعش از سوی دیوان بین‌المللی کیفری جنایتکار جنگی شناخته شده و حکم دستگیری‌شان صادر گردید. 

اما همواره از سوی رسانه‌های زنجیره‌ای وابسته به کانون‌های صهیونی سعی شد که این شرور حقیقی، مظلوم و انسان‌دوست و طرفدار حقوق بشر نمایانده شود، آن‌چه به نوعی در فیلم «شرور» نشان داده می‌شد یا مثل سلبریتی هیولاشده فیلم «ماده» حقوقش پایمال شده و در صدد حذفش برآمده‌اند و حالا می‌خواست برای دفاع از خودش ولو به قیمت هیولا‌شدن، بایستد. 

آیا نمی‌توان فیلم‌های هیولا‌محور فصل جوایز ۲۰۲۵ را زمینه‌سازی ذهنی برای مثبت جلوه دادن شرارت‌های بعدی هیولایی به نام اسرائیل در این سال به حساب آورد؟


*سعید مستغاثی /جام جم