طرفداری | در سکوهای آلیانتس آرنا، ناصر الخلیفی با لبخندی شیرین و اشک شوقی درخشان در چشمها، بیصبرانه منتظر لحظهی باشکوه تاجگذاریاش بود. اگرچه این موفقیتی که سالها منتظرش بود، خیلی دیر و بیش از حد تصورش از راه رسید.
احتمالاً هزینههای الخلیفی برای تحقق رؤیای دیرینه هم خیلی بیشتر از حد انتظار بود؛ فقط بابت ارقامی که برای خرید بازیکن به باشگاههای دیگر پرداخت کردند، چیزی بیش از دو میلیارد یورو هزینه شد و این فارغ از دستمزدها و صورتحسابهای حقوقی سنگین است.
با اندکی درنگ در مییابیم که این مسیر شامل استخدام و اخراج هشت سرمربی، مداخلهی مستقیم دو رئیسجمهور فرانسه در نقلوانتقالات، وارد کردن بازار نقلوانتقالات متورّم فوتبال به ورطه یک توّرم افسارگسیخته و دگرگونساختن چشمانداز جهان فوتبال بود. اما با همه اینها، ارزشش را داشت چرا که پروژهی قطر و پروژهی شخصی او، بالأخره به سرانجام رسید؛ پاری سن ژرمن بر قلّه فوتبال اروپا ایستاد.
آنها آخرین گام را با شکوهی فراتر از تصورات برداشتند. اینتر، تیمی مستحکم و پرتجربه که در نیمهنهایی مقابل بارسلونا درخشان ظاهر شد، در برابر تیم پرانرژی، خلاق و سرشار از استعدادهای ناب پاری سن ژرمن، چیزی جز یک تیم پیر، رنگپریده و شکننده نبود.

این مسابقه، تکرار فینال 2023 نبود. در آن موقع هم تیم سیمونه اینزاگی بهعنوان تیمی که روی کاغذ ضعیفتر بود، مقابل منچسترسیتی جنگید و حتی بهتر بازی کرد اما اینبار از همان اول بازی، قافیه را باختند. اینتر از همان ابتدا تحت فشار بود و در انتها هم خُرد شد. در تاریخ 70 سالهی جام باشگاههای اروپا/لیگ قهرمانان اروپا، هیچ تیمی تاکنون با اختلاف بیش از پنج گل در فینال نباخته بود. پاری سن ژرمن از نظر فوتبالی یک شاهکار خلق کرد و احتمالاً سلطهگرایانهترین نمایش تاریخ فینالهای لیگ قهرمانان اروپا را داشت. در واقع این آینهای از وضعیت امروز فوتبال است؛ تیمی با منابع تقریباً نامحدود مقابل تیمی با ساختار شکنندهی اقتصادی که در مرز ورشکستگی است.
ایشتوان کواتس، داور رومانیایی پس از رسیدن به دقیقه 90 بازی، بلافاصله سوت زد و حتی یک دقیقه هم وقت اضافه نگرفت. شاید این تصمیم، به بهترین شکل شکست اینتر را نمایان میکند؛ یک حرکت دلسوزانه و ترحمبرانگیز برای پایان دادن به رنج آنها.
حقیقتاً هر تصمیمی غیر از این میتوانست بیرحمانه باشد چون نیازی به ادامه بازی نبود. بازیکنان اینتر از مدتها پیش، وحشتزده بودند. نتیجه بازی از همان دقیقه 20، پس از گلهای اشرف حکیمی و دزیره دوئه مشخص شده بود. دوئه یک گل دیگر زد، خویچا کواراتسخلیا چهارمین گل را وارد دروازه یان زومر کرد و سنی مایولو، هافبک نوجوان تیم توانست جشنواره را با زدن گل پنجم تیمش تکمیل کند. پایانبندی، کاملاً موقرانه و برازنده بود؛ الان گفتنش آسان است که پاری سن ژرمن بهترین تیم اروپاست اما از زمانی که دو گل اختلاف مقابل منچسترسیتی را جبران کرد، تیمی در قامت قهرمانان اروپا بود.

اگرچه اینتر میتواند اینطور خودش را تسلی دهد که پیشتر تیمهای بزرگ دیگری حذف شده بودند. از آن بازی مقابل منچسترسیتی، هیچ تیمی دیگر نتوانست راهحلی برای مقابله با مثلث تهاجمی دوئه، دمبله و کواراتسخلیا ارائه کند؛ در واقع هیچ تیمی به گردِ پای پیاسجی هم نرسیده است.
در پلیآف، پاری سن ژرمن توانست برست را دو رقمی کند. در یکهشتم نهایی خلاف چیزی که منطق حکم میکرد، در خانه به لیورپول باختند اما در آنفیلد توانستند صدرنشین بیرقیب لیگ برتر را مغلوب کنند. در یکچهارم مقابل استون ویلا، خونسردیشان را از دست ندادند و مقابل آرسنال هم چهار دقیقه زمان میخواستند تا بر آنها چیره شوند. مشخصاً پاری سن ژرمن بهترین تیم لیگ قهرمانان اروپا و کل این قاره بوده است.
نکته شگفتانگیزتر اینکه پاری سن ژرمن، محبوبترین تیم امسال لیگ قهرمانان هم بوده است. نحوه باشگاهداری پاری سن ژرمن در مقایسه با منچسترسیتی خیلی بیشتر شبیه به یک دولت-باشگاه بوده است اما مجموعهای از اشتباهات سریالی عجیب باعث شده قدرت سیاسی بیرحمانه آنها، وجهه نرمتری پیدا کند.
در ابتدا، پیاسجی ستارگان مسّنی چون دیوید بکام و زلاتان ابراهیموویچ را خرید و وقتی متوجه شدند شهرت برند با موفقیت ورزشی در یک راستا نیست، متعجب شدند. استعدادیابی در فرانسه را با وجود اینکه کل لیگ 1 حیاط خلوتشان بود را رها کردند تا نیمارِ لاکچری را بخرند و همیشه شاکی بودند او چرا هر سال در هفتهی «کارناوال ریو» بهشکلی کاملاً اتفاقی مصدوم میشود!

مربیان زیادی در این بین بلعیده شدند؛ از کارلو آنچلوتی و توماس توخل گرفته تا مائوریسیو پوچتینو و اونای امری که همگی در باشگاههای دیگر کاملاً موفق بودند. پاریسیها، لیونل مسی را جذب کردند. کیلیان امباپه در مقاطعی نقش مدیر ورزشی باشگاه را داشت. آنها میخواستند لیگ قهرمانان را با سیستمی ببرند که خط حمله، هیچ زحمتی نمیکشید.
در باشگاهی با این زمینه، لوئیس انریکه کاری انجام داده که احتمالا میتوان آن را شگفتانگیزترین موفقیت مربیگری در فوتبال مدرن دانست. البته این پیاسجی، مارکتینگ قدرتمندی هم دارد و خودش را «ریبرند» کرده است؛ تیمی با «ستارههای بومی» که حتی یک بازیکن پاریسی هم در ترکیبش نداشت و تیمی «بیستاره» که در ژانویه 2025 برای خرید بهترین بازیکن سری آ، 70 میلیون یورو هزینه کرد.
پاری سن ژرمن با مانور قدرت اقتصادیاش در نهایت فاتح لیگ قهرمانان اروپا شد و در آن سو، اینتر به تار مویی بند بود؛ اما این تیم پاریس، سختکوش، جوان و البته چشمنواز است. شخصیت سرمربی هم به این محبوبیت کمک کرده است. معدود مربیانی هستند که مثل لوئیس انریکه دوستداشتنی باشند. او یک «ورزشکار» اخلاقمدار است که هرروز با دوچرخه به تمرین میرود، سخنران رُکی است که رسانههای جریان اصلی را دوست ندارد، در زمان سرمربیگریاش در تیم ملی اسپانیا، بیپرده با مردم در شبکه اجتماعی توییچ صحبت میکرد و از همه مهمتر، پدری شجاع است که بدون لکنت از غم از دست دادن دخترش ژانا صحبت میکند و او را الهامبخش خود میداند. هنگامی که هواداران پاری سن ژرمن در جشن قهرمانی، بنر بزرگی به یاد ژانا برافراشتند، لحظهای از شادی و غم شکل گرفت و آقای سرمربی با دیدن آن بنر نتوانست جلوی احساساتش را بگیرد.

لوئیس انریکه ماهیت پاری سن ژرمن را عوض نکرده – ماهیت این باشگاه از زمان ورود الخلیفی و دولت قطر به پارک دو پرنس عوض شد – اما درک ما از رسیدن آنها به هدف غاییشان را دگرگون کرده است. پاری سن ژرمن با فتح اروپا، سرانجام موفق شد پروژهاش را کامل کنند.
در جشن قهرمانی بازیکنان پاری سن ژرمن، آنها ناصر الخلیفی را روی شانههایشان بلند کردند، او را به بالا پرتاب کردند. لبخند رضایت روی لبان مالک قطری بود و نوارهای طلایی رنگ و درخشان روی چمن پراکنده شده بودند. البته که ناصر الخلیفی معمار این فتح بزرگ است؛ معمار پاری سن ژرمنی که میشناسیم. از اول هم قرار بود همینطور باشد اما لوئیس انریکه کسی بود که چهرهای انسانی به این پروژه بخشید.
به قلم روری اسمیت از گاردین آبزرور