خلاصه داستان
مادر آقای خرچنگ میاد سراغش و ازش میخواد که برای خرید زیباترین کلاه شهر بهش پول بده ولی آقای خرچنگ که پولش به جونش بسته هست، به مادرش جواب رد میده. تو همین گیرودار پلانکتون مادر آقای خرچنگ رو میبینه و تصمیم میگیره که باهاش ازدواج کنه
مادر آقای خرچنگ میاد سراغش و ازش میخواد که برای خرید زیباترین کلاه شهر بهش پول بده ولی آقای خرچنگ که پولش به جونش بسته هست، به مادرش جواب رد میده. تو همین گیرودار پلانکتون مادر آقای خرچنگ رو میبینه و تصمیم میگیره که باهاش ازدواج کنه