شفقنا_ جمهوری اسلامی نوشت: سال 1403 براي تمام جهان سالي پرخطر بود. علاوه بر استمرار جنگهاي خاورميانه و اوکراين، در آمريکا هم رئيس جمهوري به قدرت رسيد که تصور ميکند خداي روي زمين است و دخالت در تمام کشورها و تعيين سرنوشت تمام ملتها را حق خود ميداند. وجود فردي مثل دونالد ترامپ در رأس کشوري همچون آمريکا که قدرت اول جهان است، براي جهان امروز امري کاملاً منفي است.
فريب جملات بظاهر صلحخواهانه ترامپ را نبايد خورد، آنچه در ادبيات ترامپ به عنوان صلح مطرح ميشود، همان «صلح مسلح» است که ذرهاي از آمادهباش جنگي کم ندارد.
در غزه، کرانه غربي، لبنان، يمن و سوريه هنوز جنگ ادامه دارد. تدابير بظاهر صلحخواهانه دونالد ترامپ براي اين مناطق، ابزارهائي هستند براي پيشبرد بيشتر اهداف آمريکا. در اوکراين هم نه توپ و تشرهاي ترامپ به زلنسکي کاري از پيش بردهاند و نه طرح صلحش. روسيه و چين برنامههائي دارند که شايد بتوانند با اجرائي کردن آنها روياهاي ترامپ را بر باد بدهند. اروپا هم آنچنان که تا قبل از به قدرت رسيدن مجدد ترامپ، کارت آمريکا حساب ميشد، حالا ديگر حساب خود را جدا ميداند.
عقبنشينيهاي ترامپ از چند ادعايش در دومين ماه بعد از ورود به کاخ سفيد، هرچند نشانه خوبي است که ناکامي او را در محقق ساختن بخشي از زيادهخواهيهايش به اثبات ميرساند ولي ذات سيريناپذير او باضافه باند ثروت پراشتهائي که او را مديريت ميکند اقتضاي تاختن در مسير زيادهخواهي را از دست نخواهد داد و هر روز ماجراي جديدي در گوشهاي از جهان به وجود خواهد آورد.
بنابراين، سال 1403 را بايد آغاز ماجرا به حساب آورد و بايد پذيرفت که جهان آبستن حوادث جديدي است. اين حوادث اگر با واکنشهاي مدبرانه عقلاي جهان مواجه شوند، نتايج مثبتي به بار خواهند آورد ولي اگر تدبيري صورت نگيرد، عوارض منفي جبرانناپذيري به همراه خواهند داشت. آينده آمريکا هم به همين تدابير واکنشي بستگي خواهد داشت، نه ميتوان آمريکا را از هماکنون رو به زوال دانست و نه در مسير ازدياد قدرت. اين، تدابير عقلاي جهان در برابر زيادهخواهيهاي ترامپ است که آينده آمريکا را رقم خواهد زد.
سرنوشت ايران را هرچند نميتوان از شرايط جهاني جدا دانست ولي در شرايط بسيار استثنائي امروز جهان هر کشوري بايد تلاش کند گليم خود را از آب بيرون بکشد. در سال 1403 خسارتهاي بزرگي در بخش نيروهاي کارآمد و باتجربه متوجه ايران شد. در بخش اقتصاد هم توفيقي به دست نيامد و بر مشکلات افزوده شد.
در بخش تأمين رضايت مردم عليرغم اصرار زيادي که خيرخواهان براي ايجاد تغييراتي تأثيرگذار در سياستها کردند، گوش شنوائي پيدا نشد و شاخص رضايت مردمي بهبود نيافت. کاملاً مشخص است که دستاندرکاران بعضي قوا با حُسن نيت در جهت حل مشکلات مردم تلاش ميکنند ولي اين تلاشهاي همراه با نيت پاک تا زماني که سياستهاي اصلي و کلي متحول نشوند و تغيير نکنند، به نتيجه مطلوب که تأمين رضايت مردم است منجر نخواهد شد. مردم در تنگناي معيشتي قرار دارند، به نقطه نظرهايشان توجه نميشود، فاصله طبقاتي هر روز افزايش بيشتري مييابد، تبعيضها ادامه دارند، حقوقهاي نجومي برقرارند، رانتخواريها قالب عوض ميکنند ولي پايان نمييابند… و نتيجه اين ميشود که هر روز پولدارها پولدارتر و فقرا فقيرتر ميشوند.
اگر از چگونگي مواجهه مسئولان نظام با تهديدهاي خارجي بگذريم و آنقدر به انتظار ايجاد تحولي در اين بخش بمانيم تا موهايمان سفيد شود، چگونه ميتوانيم شاهد ساکت کاهش لحظه به لحظه اعتماد مردم به حکمرانان باشيم؟ اين اعتماد، پشتوانه حکمراني است و تنها سرمايهایست که در مواجهه با تهديدهاي خارجي بکار حکمرانان خواهد آمد. به شکل حيرتآوري باورنکردني است که حکمرانان ما براي جلوگيري از کاهش اين سرمايه بيبديل تلاش نميکنند! راستي حکمرانان براي حفاظت از سرمايه اعتماد مردمي در سال 1404 آيا برنامهاي دارند؟