حالا درهنگامهای که تهران زیر سایه تهدیدات فزاینده بهسختی نفس میکشد، صدای هشدار برای رسیدگی به وضعیت آن از بالاترین سطحاجرایی تصمیمگیریکشوربلند شده است،بهطوریکه دکترمسعود پزشکیان،رئیسجمهور درجلسه شورای برنامهریزی و توسعه استان تهران روز گذشته با اشاره به معضلات تهران نظیر بحران آب وفرونشست زمین، ضرورت بازنگری در مدیریت این کلانشهر را گوشزد کرد و راه برونرفت را در همافزایی نخبگان و علما دانست.
روزانه چند نفر در تهران تردد میکنند؟
به گفته محمدصادق معتمدیان، استاندار تهران روزانه دو میلیون نفر جمعیت به صورت شناور در استان تهران تردد دارند، همچنین دو تا سه میلیون مهاجر و اتباع خارجی در استان تهران زندگی میکنند. این درحالی است که بسیاری از استانهای کشور معادل کمتر از دو میلیون نفر جمعیت دارند! درمجموع طبق آمارها روزانه حدود ۱۸میلیون نفر در استان تهران تردد دارند و ۲۵۰ دستگاه دولتی نیز در استان تهران است. این افراد مهاجر ازهمه امکانات استان تهران استفاده میکنند و در حوزه اشتغال نیز ورود پیدا کردهاند. دههها سیاستگذاری متمرکز که امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در این شهرگردهم آورده، موجی از مهاجرت را از گوشهوکنار ایران به سوی پایتخت به راه انداخته است؛ موجی که حالا به توفانی ویرانگر بدل شده و تهران را در محاصره معضلاتی چون کمبود آب، فرونشست زمین، آلودگی هوا، ترافیک فلجکننده ونابرابریهای زیرساختی قرار داده؛ تا جایی که استاندار تهران در اظهارات اخیر خود صراحتا اعلام کرده که ظرفیت بارگذاری جمعیت در این استان به اتمام رسیده است!
تهران در لبه پرتگاه
افزایش بیرویه جمعیت در تهران مانند سیلی ویرانگر، هم بنیانهای زیستمحیطی و هم ساختارهای اجتماعی این کلانشهر را درهم کوبیده و معضلاتی چون آلودگی هوا، فرونشست زمین و بحران آب را به نقطه اوج رسانده است. آلودگی هوا که به گفته حسن عباسنژاد، مدیرکل حفاظت محیطزیست استان تهران با تولید سالانه جهار میلیون تن گردوغبار از ۵۰ کانون در کشور و افزایش تعداد خودروها در این شهر شدت یافته، اکنون سلامت ساکنان را به مخاطره انداخته است. فرونشست زمین با نرخ سالانه ۱۲ تا ۲۵ سانتیمتر در برخی مناطق، نتیجه برداشت بیمحابا از سفرههای زیرزمینی برای پاسخگویی به نیازهای این جمعیت عظیم است و پایههای شهر را متزلزل کرده است؛ موضوعی که روز گذشته رئیسجمهور نیز نسبت به آن هشدار داد و گفت: «بیش از حد چاههای آب خالی از آب شده و ۳۶ سانتیمتر فرونشست زمین در ورامین داریم. این آمار بسیار خطرناک است در حالیکه در خارج از ایران وقتی 3-2 سانتیمتر فرونشست دارد، جلسات فوقالعاده تشکیل میدهند.»
از طرفی کاهش ذخایر سدهای اطراف تهران به ۶ درصد ظرفیتشان، نشاندهنده ناتوانی شهر در تأمین نیازهای اولیه این حجم از ساکنان است و به گفته پزشکیان «تهران را نمیشود با تانکر آبرسانی کرد و این شهر به این شکل امکان زندگی ندارد.» از نگاه رئیسجمهور، شوراها و شهرداریها نباید فقط دنبال گرفتن پول از مردم به ازای فروش زمین باشند بلکه باید به فکر آموزشوپرورش و تربیت فرزندان مردم هم باشیم تا در آینده گرفتار انواع بزههای اجتماعی نشویم.
وی تاکید کرد: «علما و دانشمندان باید دور هم بنشینند تا مشکلات تهران را با مشارکت و همراهی حل کنند. مشکلات آموزشوپرورش، توسعه راه و آب باید حل شود و جلوی توسعه شهر بهشدت گرفته شود. نباید اجازه داد پروژههای جدید ساخته شده و بعد شهرداریها بروند تخریب کنند.»
البته فهرست بلندبالای معضلات تهران تنها به بحران آب، فرونشست زمین، حفر چاه و خالی شدن سدها محدود نمیشود، بلکه مشتی از خروارها معضل دیگر مثل کمبود 13 هزار کلاس درس، خطر فعال شدن گسلهای تهران، جزیره گرمایی شهر، آلودگی صوتی، استفاده بیشازحد از منابع طبیعی، کوهخواری و دهها معضل است.
دریغ از یک سکونت پایدار!
از بحث انتقال پایتخت که بگذریم نکته قابل تأمل و البته تلخ ماجرا این است که در طول این سالها مسئولان موفق به ایجاد یک سکونت پایدار در تهران هم نشدهاند! امیررضا رفیعی، پژوهشگر معماری و شهرسازی مرکز مطالعات شهرداری تهران در گفتوگو با جامجم یکی از مشکلات اصلی تهران را بارگذاری فعالیتی و جمعیتی میداند و میگوید: اگر ما امکانات و منابع را در کل کشور بهصورت متوازن تقسیم میکردیم، دیگر کسی از غرب یا شرق کشور به تهران مهاجرت نمیکرد؛ بنابراین معضل جمعیتی فعلی در تهران در وهله اول به عدمتوانایی ما در فراهم کردن امکانات، فرصتها و مزیتهای رقابتی برمیگردد.رفیعی با بیان اینکه ما حتی نتوانستیم یک سکونت پایدار در استان تهران ایجاد کنیم، میافزاید: در حال حاضر مقصد اغلب سفرهای روزانه افراد تهران است و شهرهای اطراف بهصورت شهر خوابگاهی عمل میکنند، چراکه اکثرا جمعیت مهاجری هستند که بهدلیل قیمت بالای زمین و مسکن نتوانستهاند داخل تهران سکونت داشته باشند و به خارج از تهران رفتهاند. این درواقع به این معناست که ما در خود منطقه تهران هم نتوانستهایم یک پایداری سکونتی ایجاد کنیم. این معضل هم یک راهکار فوری ندارد، چراکه وقتی آنقدر قیمت مسکن بالاست که افراد نمیتوانند در تهران ساکن شوند، از طرفی هم بهدلیل تمرکز امکانات مجبور به مهاجرت برای کار در پایتخت هستند، راه سریعی باقی نمیماند.
راه نجات پایتخت چیست؟
بهگفته رفیعی، در حالحاضر حدود 20 درصد از کل کشور در تهران زندگی میکنند و وقتی چنین جمعیتی در تهران جای گرفته است ما ناچاریم که همه توان خود را برای توسعه زیرساختی افراد جذب شده، بگذاریم.
این پژوهشگر معماری و شهرسازی مرکز مطالعات شهرداری تهران، میافزاید: برای بهبود این وضعیت تنها راهمان این است که بتوانیم یک برنامه آمایش درستی داشته باشیم و براساس مزیت رقابتی که قسمتهای مختلف کشور دارد بتوانیم پتانسیلهای اشتغالزایی را در آن بخشها بیشتر کنیم تا یک اقتصاد پایدار در همان مناطق ایجاد شود و این باعث میشود روند مهاجرت به تهران کمتر و تا حدی متوقف شود.
رفیعی در پایان تاکید میکند: یک برنامه درست و پایدار چشماندازی حداقل 10ساله دارد، یعنی ما باید حداقل برای 10سال آینده برنامهریزی کنیم که بتوانیم یک سکونت پایدار ایجاد کنیم و با برنامههای یک ساله و دوساله نمیتوان به راهکارهای پایدار رسید و صرفا میتوان یک مسکن برای آن درنظر گرفت.
سخن آخر
این روزها حال تهران وخیم است.مشکلات ومعضلات ریز و درشت اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و...نفس پایتخت را به تنگ آورده تا جایی که شاید خیلی وقتی برای جبران آنها باقی نگذاشته است.
از طرفی هم وعدههایی نظیر انتقال پایتخت و اظهارنظرهای گاهوبیگاه مسئولان در این زمینه هم دردی از مشکلات فعلی تهران دوا نمیکند و این شهر رنجور حالا بیش از حرف و شعار بهعمل نیاز دارد. البته قبل از آنکه مشکلات عظیم آن بر سر مردم آوار شود. پس لطفا تهران را دریابید!
انتقال پایتخت؛ راهکار یا چالش جدید؟
انتقال پایتخت از تهران به یکی از شهرهای دیگر ایران، ایدهای است که در سالهای اخیر بهطور متناوب در محافل سیاسی، علمی و رسانهای مطرح شده و موافقان و مخالفان خود را داشته است. این پیشنهاد عمدتا ریشه در مشکلات فزاینده تهران ازجمله آلودگی هوا، ترافیک طاقتفرسا، فرونشست زمین، بحران آب و تمرکز بیش از حد جمعیت و منابع در این کلانشهر دارد اما مخالفان و موافقان خاص خودش را دارد. موافقان این طرح معتقدند که جابهجایی مرکزیت سیاسی و اداری به شهری جدید میتواند فشار بر تهران را کاهش دهد، توزیع امکانات و فرصتها را درسطح کشور متوازنتر و از مهاجرت بیرویه به پایتخت جلوگیری کند. با این حال، اجرای چنین پروژهای نیازمند سرمایهگذاری عظیمی است. این هزینه شامل ساخت مجموعهای گسترده از زیرساختها ازجمله وزارتخانهها، دفاتر دولتی، مراکز اجرایی وقضایی، شبکههای حملونقل پیشرفته مانند جادهها، بزرگراهها، پلها، سیستمهای حملونقل عمومی، فرودگاهها و بنادر و همچنین تأسیسات حیاتی نظیر شبکههای برق، آب و فاضلاب میشود. علاوه بر این، انتقال سفارتخانهها و سازمانهای بینالمللی که سالها در تهران مستقر بودهاند، خود چالش دیپلماتیک و لجستیکی بزرگی به همراه دارد.
با وجود این نیازها، تحلیل این موضوع نشان میدهد که انتقال پایتخت، هرچند در ظاهر راهحلی ریشهای به نظر میرسد اما در عمل ممکن است بیش از آنکه مشکل را حل کند، به پاک کردن صورتمسأله منجر شود؛ چراکه واقعیت این است که تهران، با وجود همه معضلاتش، طی دههها بهعنوان مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور توسعه یافته و زیرساختهای موجود در آن، هرچند ناکافی، محصول سرمایهگذاریهای طولانیمدت است. تخریب این سرمایه و بازسازی آن در نقطهای دیگر، نهتنها زمانبر و پرهزینه است، بلکه ممکن است مشکلات جدیدی را ازجمله فشار بر منابع طبیعی و زیستمحیطی آن منطقه در شهر مقصد ایجاد کند. بهعنوان مثال اگر شهری مانند مکران یا هر منطقه دیگری بهعنوان پایتخت جدید انتخاب شود، آیا زیرساختهای طبیعی و انسانی آن ظرفیت پذیرش چنین بار عظیمی را دارد؟ تجربههای جهانی مانند انتقال پایتخت در برزیل (از ریودوژانیرو به برازیلیا) یا قزاقستان (از آلماتی به نورسلطان)، نشان میدهد که این پروژهها تنها در صورتی موفقند که برنامهریزی دقیق، منابع مالی پایدار و اجماع سیاسی قوی پشت آنها باشد؛ شرایطی که در وضعیت کنونی کشور با توجه به محدودیتهای اقتصادی و تنشهای سیاسی بهسختی قابل تحقق به نظر میرسد. ازسوی دیگر مخالفان این طرح استدلال میکنند که با بخشی از هزینه هنگفت انتقال پایتخت، میتوان تهران را ساماندهی کرد و از تمرکززدایی تدریجی بهره برد. بهعنوان مثال، تقویت شهرهای اقماری اطراف تهران، توسعه زیرساختها در سایر استانها وایجادمزیتهای رقابتی برای جلوگیری از مهاجرت به پایتخت، راهکارهایی هستند که هم هزینه کمتری دارند و هم در کوتاهمدت اثربخشترند.
دراین راستا،طرحهایی مانند تفکیک پایتخت اقتصادی وصنعتی ازتهران وانتقال آن به مناطقی مثل سواحل مکران که از دولتهای گذشته مطرح بوده و در حال پیگیری است، میتواند نمونهای از این رویکرد تدریجی باشد. با این حال تصمیمگیریهای شتابزده و طرح موضوع در فضای رسانهای، بدون پشتوانه مطالعاتی و برنامهریزی جامع، تنها به افزایش هیجان و تنش در جامعه منجر میشود و نتیجه ملموسی در پی ندارد. به بیان دیگر انتقال یکباره پایتخت نهتنها مشکلات تهران را حل نمیکند، بلکه ممکن است بار مالی و اجتماعی سنگینی را به کشور تحمیل کند، درحالیکه راهحلهای پایدارترمانند اصلاح مدیریت شهری، توزیع متوازن منابع و برنامهریزی بلندمدت، میتوانند با هزینه و ریسک کمتر به نتیجه برسند. درنهایت به نظر میرسد که تمرکز بر بهبود شرایط موجود و کاهش وابستگی کشور به یک شهر،منطقیتر از رویای پرهزینه و پرچالش جابهجایی پایتخت باشد.
زهرا حامدی - گروه جامعه
روزانه چند نفر در تهران تردد میکنند؟
به گفته محمدصادق معتمدیان، استاندار تهران روزانه دو میلیون نفر جمعیت به صورت شناور در استان تهران تردد دارند، همچنین دو تا سه میلیون مهاجر و اتباع خارجی در استان تهران زندگی میکنند. این درحالی است که بسیاری از استانهای کشور معادل کمتر از دو میلیون نفر جمعیت دارند! درمجموع طبق آمارها روزانه حدود ۱۸میلیون نفر در استان تهران تردد دارند و ۲۵۰ دستگاه دولتی نیز در استان تهران است. این افراد مهاجر ازهمه امکانات استان تهران استفاده میکنند و در حوزه اشتغال نیز ورود پیدا کردهاند. دههها سیاستگذاری متمرکز که امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در این شهرگردهم آورده، موجی از مهاجرت را از گوشهوکنار ایران به سوی پایتخت به راه انداخته است؛ موجی که حالا به توفانی ویرانگر بدل شده و تهران را در محاصره معضلاتی چون کمبود آب، فرونشست زمین، آلودگی هوا، ترافیک فلجکننده ونابرابریهای زیرساختی قرار داده؛ تا جایی که استاندار تهران در اظهارات اخیر خود صراحتا اعلام کرده که ظرفیت بارگذاری جمعیت در این استان به اتمام رسیده است!
تهران در لبه پرتگاه
افزایش بیرویه جمعیت در تهران مانند سیلی ویرانگر، هم بنیانهای زیستمحیطی و هم ساختارهای اجتماعی این کلانشهر را درهم کوبیده و معضلاتی چون آلودگی هوا، فرونشست زمین و بحران آب را به نقطه اوج رسانده است. آلودگی هوا که به گفته حسن عباسنژاد، مدیرکل حفاظت محیطزیست استان تهران با تولید سالانه جهار میلیون تن گردوغبار از ۵۰ کانون در کشور و افزایش تعداد خودروها در این شهر شدت یافته، اکنون سلامت ساکنان را به مخاطره انداخته است. فرونشست زمین با نرخ سالانه ۱۲ تا ۲۵ سانتیمتر در برخی مناطق، نتیجه برداشت بیمحابا از سفرههای زیرزمینی برای پاسخگویی به نیازهای این جمعیت عظیم است و پایههای شهر را متزلزل کرده است؛ موضوعی که روز گذشته رئیسجمهور نیز نسبت به آن هشدار داد و گفت: «بیش از حد چاههای آب خالی از آب شده و ۳۶ سانتیمتر فرونشست زمین در ورامین داریم. این آمار بسیار خطرناک است در حالیکه در خارج از ایران وقتی 3-2 سانتیمتر فرونشست دارد، جلسات فوقالعاده تشکیل میدهند.»
از طرفی کاهش ذخایر سدهای اطراف تهران به ۶ درصد ظرفیتشان، نشاندهنده ناتوانی شهر در تأمین نیازهای اولیه این حجم از ساکنان است و به گفته پزشکیان «تهران را نمیشود با تانکر آبرسانی کرد و این شهر به این شکل امکان زندگی ندارد.» از نگاه رئیسجمهور، شوراها و شهرداریها نباید فقط دنبال گرفتن پول از مردم به ازای فروش زمین باشند بلکه باید به فکر آموزشوپرورش و تربیت فرزندان مردم هم باشیم تا در آینده گرفتار انواع بزههای اجتماعی نشویم.
وی تاکید کرد: «علما و دانشمندان باید دور هم بنشینند تا مشکلات تهران را با مشارکت و همراهی حل کنند. مشکلات آموزشوپرورش، توسعه راه و آب باید حل شود و جلوی توسعه شهر بهشدت گرفته شود. نباید اجازه داد پروژههای جدید ساخته شده و بعد شهرداریها بروند تخریب کنند.»
البته فهرست بلندبالای معضلات تهران تنها به بحران آب، فرونشست زمین، حفر چاه و خالی شدن سدها محدود نمیشود، بلکه مشتی از خروارها معضل دیگر مثل کمبود 13 هزار کلاس درس، خطر فعال شدن گسلهای تهران، جزیره گرمایی شهر، آلودگی صوتی، استفاده بیشازحد از منابع طبیعی، کوهخواری و دهها معضل است.
دریغ از یک سکونت پایدار!
از بحث انتقال پایتخت که بگذریم نکته قابل تأمل و البته تلخ ماجرا این است که در طول این سالها مسئولان موفق به ایجاد یک سکونت پایدار در تهران هم نشدهاند! امیررضا رفیعی، پژوهشگر معماری و شهرسازی مرکز مطالعات شهرداری تهران در گفتوگو با جامجم یکی از مشکلات اصلی تهران را بارگذاری فعالیتی و جمعیتی میداند و میگوید: اگر ما امکانات و منابع را در کل کشور بهصورت متوازن تقسیم میکردیم، دیگر کسی از غرب یا شرق کشور به تهران مهاجرت نمیکرد؛ بنابراین معضل جمعیتی فعلی در تهران در وهله اول به عدمتوانایی ما در فراهم کردن امکانات، فرصتها و مزیتهای رقابتی برمیگردد.رفیعی با بیان اینکه ما حتی نتوانستیم یک سکونت پایدار در استان تهران ایجاد کنیم، میافزاید: در حال حاضر مقصد اغلب سفرهای روزانه افراد تهران است و شهرهای اطراف بهصورت شهر خوابگاهی عمل میکنند، چراکه اکثرا جمعیت مهاجری هستند که بهدلیل قیمت بالای زمین و مسکن نتوانستهاند داخل تهران سکونت داشته باشند و به خارج از تهران رفتهاند. این درواقع به این معناست که ما در خود منطقه تهران هم نتوانستهایم یک پایداری سکونتی ایجاد کنیم. این معضل هم یک راهکار فوری ندارد، چراکه وقتی آنقدر قیمت مسکن بالاست که افراد نمیتوانند در تهران ساکن شوند، از طرفی هم بهدلیل تمرکز امکانات مجبور به مهاجرت برای کار در پایتخت هستند، راه سریعی باقی نمیماند.
راه نجات پایتخت چیست؟
بهگفته رفیعی، در حالحاضر حدود 20 درصد از کل کشور در تهران زندگی میکنند و وقتی چنین جمعیتی در تهران جای گرفته است ما ناچاریم که همه توان خود را برای توسعه زیرساختی افراد جذب شده، بگذاریم.
این پژوهشگر معماری و شهرسازی مرکز مطالعات شهرداری تهران، میافزاید: برای بهبود این وضعیت تنها راهمان این است که بتوانیم یک برنامه آمایش درستی داشته باشیم و براساس مزیت رقابتی که قسمتهای مختلف کشور دارد بتوانیم پتانسیلهای اشتغالزایی را در آن بخشها بیشتر کنیم تا یک اقتصاد پایدار در همان مناطق ایجاد شود و این باعث میشود روند مهاجرت به تهران کمتر و تا حدی متوقف شود.
رفیعی در پایان تاکید میکند: یک برنامه درست و پایدار چشماندازی حداقل 10ساله دارد، یعنی ما باید حداقل برای 10سال آینده برنامهریزی کنیم که بتوانیم یک سکونت پایدار ایجاد کنیم و با برنامههای یک ساله و دوساله نمیتوان به راهکارهای پایدار رسید و صرفا میتوان یک مسکن برای آن درنظر گرفت.
سخن آخر
این روزها حال تهران وخیم است.مشکلات ومعضلات ریز و درشت اجتماعی، اقتصادی، زیستمحیطی و...نفس پایتخت را به تنگ آورده تا جایی که شاید خیلی وقتی برای جبران آنها باقی نگذاشته است.
از طرفی هم وعدههایی نظیر انتقال پایتخت و اظهارنظرهای گاهوبیگاه مسئولان در این زمینه هم دردی از مشکلات فعلی تهران دوا نمیکند و این شهر رنجور حالا بیش از حرف و شعار بهعمل نیاز دارد. البته قبل از آنکه مشکلات عظیم آن بر سر مردم آوار شود. پس لطفا تهران را دریابید!
انتقال پایتخت؛ راهکار یا چالش جدید؟
انتقال پایتخت از تهران به یکی از شهرهای دیگر ایران، ایدهای است که در سالهای اخیر بهطور متناوب در محافل سیاسی، علمی و رسانهای مطرح شده و موافقان و مخالفان خود را داشته است. این پیشنهاد عمدتا ریشه در مشکلات فزاینده تهران ازجمله آلودگی هوا، ترافیک طاقتفرسا، فرونشست زمین، بحران آب و تمرکز بیش از حد جمعیت و منابع در این کلانشهر دارد اما مخالفان و موافقان خاص خودش را دارد. موافقان این طرح معتقدند که جابهجایی مرکزیت سیاسی و اداری به شهری جدید میتواند فشار بر تهران را کاهش دهد، توزیع امکانات و فرصتها را درسطح کشور متوازنتر و از مهاجرت بیرویه به پایتخت جلوگیری کند. با این حال، اجرای چنین پروژهای نیازمند سرمایهگذاری عظیمی است. این هزینه شامل ساخت مجموعهای گسترده از زیرساختها ازجمله وزارتخانهها، دفاتر دولتی، مراکز اجرایی وقضایی، شبکههای حملونقل پیشرفته مانند جادهها، بزرگراهها، پلها، سیستمهای حملونقل عمومی، فرودگاهها و بنادر و همچنین تأسیسات حیاتی نظیر شبکههای برق، آب و فاضلاب میشود. علاوه بر این، انتقال سفارتخانهها و سازمانهای بینالمللی که سالها در تهران مستقر بودهاند، خود چالش دیپلماتیک و لجستیکی بزرگی به همراه دارد.
با وجود این نیازها، تحلیل این موضوع نشان میدهد که انتقال پایتخت، هرچند در ظاهر راهحلی ریشهای به نظر میرسد اما در عمل ممکن است بیش از آنکه مشکل را حل کند، به پاک کردن صورتمسأله منجر شود؛ چراکه واقعیت این است که تهران، با وجود همه معضلاتش، طی دههها بهعنوان مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور توسعه یافته و زیرساختهای موجود در آن، هرچند ناکافی، محصول سرمایهگذاریهای طولانیمدت است. تخریب این سرمایه و بازسازی آن در نقطهای دیگر، نهتنها زمانبر و پرهزینه است، بلکه ممکن است مشکلات جدیدی را ازجمله فشار بر منابع طبیعی و زیستمحیطی آن منطقه در شهر مقصد ایجاد کند. بهعنوان مثال اگر شهری مانند مکران یا هر منطقه دیگری بهعنوان پایتخت جدید انتخاب شود، آیا زیرساختهای طبیعی و انسانی آن ظرفیت پذیرش چنین بار عظیمی را دارد؟ تجربههای جهانی مانند انتقال پایتخت در برزیل (از ریودوژانیرو به برازیلیا) یا قزاقستان (از آلماتی به نورسلطان)، نشان میدهد که این پروژهها تنها در صورتی موفقند که برنامهریزی دقیق، منابع مالی پایدار و اجماع سیاسی قوی پشت آنها باشد؛ شرایطی که در وضعیت کنونی کشور با توجه به محدودیتهای اقتصادی و تنشهای سیاسی بهسختی قابل تحقق به نظر میرسد. ازسوی دیگر مخالفان این طرح استدلال میکنند که با بخشی از هزینه هنگفت انتقال پایتخت، میتوان تهران را ساماندهی کرد و از تمرکززدایی تدریجی بهره برد. بهعنوان مثال، تقویت شهرهای اقماری اطراف تهران، توسعه زیرساختها در سایر استانها وایجادمزیتهای رقابتی برای جلوگیری از مهاجرت به پایتخت، راهکارهایی هستند که هم هزینه کمتری دارند و هم در کوتاهمدت اثربخشترند.
دراین راستا،طرحهایی مانند تفکیک پایتخت اقتصادی وصنعتی ازتهران وانتقال آن به مناطقی مثل سواحل مکران که از دولتهای گذشته مطرح بوده و در حال پیگیری است، میتواند نمونهای از این رویکرد تدریجی باشد. با این حال تصمیمگیریهای شتابزده و طرح موضوع در فضای رسانهای، بدون پشتوانه مطالعاتی و برنامهریزی جامع، تنها به افزایش هیجان و تنش در جامعه منجر میشود و نتیجه ملموسی در پی ندارد. به بیان دیگر انتقال یکباره پایتخت نهتنها مشکلات تهران را حل نمیکند، بلکه ممکن است بار مالی و اجتماعی سنگینی را به کشور تحمیل کند، درحالیکه راهحلهای پایدارترمانند اصلاح مدیریت شهری، توزیع متوازن منابع و برنامهریزی بلندمدت، میتوانند با هزینه و ریسک کمتر به نتیجه برسند. درنهایت به نظر میرسد که تمرکز بر بهبود شرایط موجود و کاهش وابستگی کشور به یک شهر،منطقیتر از رویای پرهزینه و پرچالش جابهجایی پایتخت باشد.
زهرا حامدی - گروه جامعه