این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر اینجا بشنوید:
عصر ایران ــ آنچه میخوانید دهمین حکایت از باب دوم گلستان سعدی است. این حکایت برخلاف دیگر حکایتهای سعدی با داستان آغاز نشدهاست.
یکی پرسید از آن گمکردهفرزند
که ای روشنگُهر پیرِ خردمند
ز مصرش بویِ پیراهن شنیدی
چرا در چاهِ کَنْعانش ندیدی؟!
بگفت: احوالِ ما برقِ جهان است
دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارَمِ اعلیٰ نشینیم
گهی بر پشتِ پایِ خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سرِ دست از دو عالم برفشاندی
نظرات کاربران