من که حالا نُهساله شدهام، همراه بچههای کلاس سومی مدرسه شریف وارد صحن حسینیه شدم. در صحن، علاوه بر صدای خندههای ریز و شیرین بچههایی که در صف ایستاده بودند، صدای پرشور و هیجان آنهایی که زودتر رسیده و وارد حسینیه شده بودند نیز به گوش میرسید. بچهها مشتاق بودند هرچه زودتر وارد حسینیه شوند و هر چند دقیقه یک بار، وقتی صبرشان تمام میشد، از صف بیرون میآمدند و با کنجکاوی به داخل سرک میکشیدند تا ببینند چه خبر است.
دوست دارم صدات کنم بابا رضا
بالاخره همراه با صف بچهها وارد حسینیه شدم و گویی دری به دنیای کودکانه و شیرین آنها به رویم باز شد. هزاران دختر کوچک با چادرهای سفید و صورتی جشن تکلیفشان، همچون شکوفههای بهاری چشمنواز بودند. از هر طرف صدای خندهها و شور و شوق کودکانهشان به گوش میرسید و فضای حسینیه با نشاط و شادی وصفناپذیری پر شده بود. وقتی سرود «بابا رضا» پخش شد، انگار شور آنها چند برابر شد. با اشتیاق و هماهنگی میخواندند: «دوست دارم صدات کنم بابا رضا». جمعیت زیاد و سر و صدا به اوج رسیده بود، اما این شور و انرژی مثبت نه تنها مزاحمتی ایجاد نمیکرد، بلکه حسینیه را سرشار از نشاطی خاص کرده بود که دلها را نیز روشنتر میکرد. بچهها با شوق و ذوق، مجری برنامه را همراهی میکردند. برنامه با سرود و شعر آغاز شد و کارشناسان مذهبی، احکام و مسائل مربوط به روزهداری را برای دانشآموزان تشریح کردند. پس از آن، دختران دوباره با شور و شوق سرود خواندند و دستها را به سمت آسمان بلند کردند. در گوشهای از حسینیه، معلمها با وقار و حوصله به نظارت و همراهی با دانشآموزان مشغول بودند. چهرههایشان پر از لبخند و آرامش بود و آنها نیز درست مثل من، از شوق دیدن این همه شور و معصومیت در دل بچهها انرژی گرفته بودند. در میان این شور و هیجان، فرصتی پیدا کردم تا با یکی از معلمها صحبت کنم. او گفت: «این برنامه برای ما معلمها هم مثل یک هدیه از طرف آقا بود. امروز، چه کوچک و چه بزرگ، دلهایمان پر از عطر حرم شد. حضور میان این جمع، دوباره یادم آورد که امام رضا(ع) همان امام رضای بچگیهای من است».
لحظهای ناب در میان شور کودکانه
درست وقتی هیجان بچهها داشت از در و دیوار حسینیه بیرون میزد خبر رسید که همگی میزبان پرچم متبرک گنبد آقا علی بن موسیالرضا(ع) هستیم. میهمانی که آمده بود با عطرش همه ما را متبرک کند. بچهها با شنیدن خبر این میهمان سبز، شور و شوقشان چند برابر شد و آدم از خودش میپرسید این همه مهر چطور میتواند زیر سقف حسینیه جمع شود. انگار همه در انتظار اتفاقی ویژه بودند. به محض اینکه مجری اعلام کرد پرچم متبرک حرم مطهر امام رضا(ع) به حسینیه آورده شده، آن همه همهمه یکباره خاموش و سکوتی زیبا جایگزینش شد؛ انگار همه به احترام این لحظه معنوی، نفسها را در سینه حبس کرده بودند. قلبهای کوچکشان شروع به تپیدن کرد. وقتی پرچم متبرک وارد حسینیه شد، صورت بیشتر دختربچهها از اشک شوق خیس شده بود. اشکی که همراهش یک لبخند بزرگ میدرخشید. لبخندهایی که میگفت انگار همگی متوجه این حضور معنوی هستند و خود را در محضر امام مهربانیها احساس میکنند.
چهارشنبههای امام رضایی در سایه کرامت رضوی
این برنامه که میزبان 2هزار نفر از دختران در رده سنی ۹ تا ۱۳ سال بود، به همت بنیاد کرامت آستان قدس رضوی برگزار شد. هادی غلامی، مدیر امور مجاورین بنیاد کرامت رضوی در خصوص این برنامه گفت: «بنیاد کرامت رضوی با اجرای چنین طرحهایی، فرصتی برای تقویت روحیه معنوی و نزدیکتر شدن به آموزههای دینی را برای نوجوانان فراهم کرده است. یکی از این طرحها «چهارشنبههای امام رضایی» است که در سطح مدارس شهر مشهد اجرا میشود و در این ماه مبارک به وعده افطار تبدیل شده است». این مراسم با برگزاری برنامههای معنوی و مداحی به یاد امام رضا(ع) آغاز شد و کارشناسان مذهبی احکام و مسائل مربوط به روزهداری را برای دانشآموزان تشریح کردند. در ادامه، نماز جماعت نیز برگزار شد. پس از این برنامهها، همه روزهداران با شوق میهمان سفره کرامت امام رضا(ع) شده و از غذاهای متبرک حضرت بهرهمند شدند.
میهمانهای کوچک حضرت
برنامهها با طنین آشنای اذان به پایان رسید و بچهها آماده خواندن نماز جماعت شدند. این لحظه معنوی و پر از آرامش، نشاندهنده پیوندی عمیق میان دلهای کوچکشان با معنویت و ایمان بود. در پایان، سفره افطاری متبرک حضرت گشوده شد. بچهها با اشتیاق و خوشحالی در کنار هم نشستند و از افطاری ویژه حضرت بهرهمند شدند. من هم کنارشان نشستم و دوستان جدیدی پیدا کردم. یکی از آنها مائده بود. مائده که امسال اولین سال روزهداریاش بود، درباره حس و حالش از این برنامه به من و دوستانش گفت: «لطفاً هر کسی از ما زودتر رفت حرم امام رضا(ع) از او تشکر کند. برای خاطره خوبی که امشب برایمان ساخت. مطمئنم دل همهمان برای امشب تنگ میشود و تا وقتی که بزرگ شویم، در خاطرمان میماند». این شام متبرک حضرت، پایانبخش یک روز بینظیر و پر از خاطره برای تمامی بچهها بود.
خبرنگار: الهه ضمیری