شناسهٔ خبر: 71813187 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه دنیای‌اقتصاد | لینک خبر

سالنامه گروه رسانه‌ای «دنیای‌اقتصاد» منتشر شد؛

دست‌فرمان سیاستگذاری اقتصادی

دنیای اقتصاد : ویژه‌نامه پایان سال گروه رسانه‌ای دنیای اقتصاد امروز ضمیمه روزنامه منتشر شده است. این ویژه‌نامه به بررسی و تحلیل مهم‌ترین وقایع اثرگذار بر روندهای اقتصادی سال ۱۴۰۳ پرداخته و در‌عین‌حال تلاش می‌کند چشم‌اندازی از سال ۱۴۰۴ برای خوانندگان ارائه دهد. در این ویژه‌نامه گروه رسانه‌ای دنیای اقتصاد، به بن‌بست رسیدن مذاکرات ایران و آمریکا و ایستادگی مجلس در مقابل تصمیمات پزشکیان با استیضاح وزیر اقتصاد، به خلع سلاح دولت وفاق تشبیه شده است. این در حالی است که در مقابل، سکوت، استراتژی دولت پزشکیان در برابر حملات طیف مخالف است، اما وضعیت کنونی کشور که حاصل انباشت سال‌ها ناترازی روی هم است، به کنشی فراتر از سکوت نیازمند است.

صاحب‌خبر -

ناترازی ماندگار انرژی

ویژه‌نامه گروه رسانه‌ای دنیای اقتصاد شامل چند نوشته از اقتصاددانانی همچون بهرنگ کمالی، حسین کمالی، غلامرضا کشاورز حداد و علی چشمی، در رابطه با ناترازی‌های سال ۱۴۰۳ و چشم‌انداز این ناترازی‌ها در سال آینده است. به گفته اقتصاددانان، انباشت سال‌ها ناترازی باعث شده کمبود انرژی در سال‌های اخیر، کشور را به تعطیلی بکشاند. این امر حداقل از ۱۰ سال پیش قابل‌پیش‌بینی بود. با‌این‌حال، راکد شدن پروژه‌های بزرگ تولید انرژی که نیاز به سرمایه‌گذاری خارجی داشت، یارانه‌های انرژی که توان سرمایه‌گذاری این شرکت‌ها را به‌شدت کاهش داد، کاهش سرمایه‌گذاری دولتی در صنعت برق به بهانه خصوصی‌سازی، نرخ‌گذاری دولتی بر حامل‌های انرژی، تسویه نشدن مطالبات معوق فعالان صنعت برق از دولت و گسترش گازرسانی عمومی حتی به روستاها و شهرهای کوچک منجر به گسترش این ناترازی تا سطح وخیم کنونی شدند. علی چشمی، اقتصاددان، پیش‌بینی کرده است سال ۱۴۰۴ با ادامه روند فعلی، کمبود زنجیره‌ای انرژی ابعاد وسیع‌تری خواهد داشت. زیرا، نه‌تنها سرمایه‌گذاری دولتی چندانی برای این بخش در بودجه دولت پیش‌بینی نشده بلکه تاکید بر برق خورشیدی در کوتاه‌مدت نمی‌تواند کمبودهای گسترده را برطرف کند.

اقتصاد سیاسی بحران ایران

سالنامه «گروه رسانه‌ای دنیای اقتصاد» همچنین میزگردی با حضور مسعود نیلی اقتصاددان، نوید رئیسی کارشناس اقتصاد سیاسی و محمد طاهری سردبیر هفته‌نامه «تجارت فردا» دارد. در این گزارش به تحولات اقتصادی و سیاسی موثر در انقلاب ۵۷ و همچنین تحولات بعد از انقلاب پرداخته شده است. در سال‌های بعد از انقلاب، اقتصاد ایران از ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۳۲ تا تحریم‌های اواخر دهه ۹۰، چندین نقطه عطف را تجربه کرده است. 

نفت همواره در مرکز این تحولات قرار داشته و به‌عنوان منبع درآمد و ابزاری سیاسی عمل کرده است. پس از انقلاب ۱۳۵۷، تغییرات در مدیریت منابع نفتی، جنگ ایران و عراق و تحریم‌های بین‌المللی، این وابستگی را به چالش کشید. افزایش قیمت نفت باعث رونق موقت اقتصادی شد، اما کاهش قیمت یا تحریم‌های شدید، شکنندگی این اقتصاد وابسته را نشان داد. نفت ذاتا مشکل‌زا نیست، بلکه نحوه استفاده از آن در چارچوب‌های نهادی، تعیین‌کننده پیامدهای مثبت یا منفی آن در اقتصاد ایران بوده است. از سال ۱۳۸۴ تا کنون در این دوره، پوپولیسم و سیاست‌های توزیعی برجسته شدند و تنش‌های بین‌المللی افزایش یافت.

تحلیلگران اشاره می‌کنند که درآمدهای نفتی نقش مهمی در تحولات اقتصادی و سیاسی کشور داشته، اما ساختار قدرت نیز تاثیر قابل‌توجهی بر تغییرات داشته است. در انتخابات ۱۳۷۶، اصلاح‌طلبان پیروز شدند و تلاش کردند اصلاحات فرهنگی و سیاسی را پیش ببرند، اما با مقاومت بخش‌های غیرانتخابی حکومت مواجه شدند. این شکست، ناامیدی طبقه متوسط را به دنبال داشت و زمینه را برای روی کار آمدن پوپولیسم در ۱۳۸۴ فراهم کرد. احمدی‌نژاد با سیاست‌های توزیعی و شعار بازگشت به ارزش‌های انقلاب قدرت گرفت و در‌عین‌حال، سیاست خارجی ماجراجویانه‌ای را دنبال کرد که به تحریم‌های بین‌المللی و کاهش درآمدهای نفتی منجر شد.

از سال ۱۳۹۷، کاهش درآمدهای نفتی، حکومت را مجبور به تغییر برخی سیاست‌ها کرد، اما همچنان تغییرات بنیادین صورت نگرفته است. تحلیلگران معتقدند وضعیت کنونی کشور با گروه‌های ناراضی گسترده‌تری مواجه است که می‌تواند به تغییرات اساسی منجر شود. اصلاحات اجتماعی جزئی، بدون تغییرات جدی در سیاست خارجی و اقتصادی، کافی نخواهد بود و ممکن است بحران‌های جدیدی ایجاد کند.

فرهاد نیلی اقتصاددان، پرویز خسروشاهی رئیس کل بیمه مرکزی، و پویا جبل‌عاملی سردبیر روزنامه «دنیای اقتصاد» در یک میزگرد به بررسی فرصت‌های ایران در اقتصاد جهانی در سال ۱۴۰۴ پرداختند. در این میزگرد کارشناسان به این موضوع اشاره کردند که در‌حال‌حاضر، شرایط اقتصاد ایران خطیرتر از هر زمان دیگری است، این وضعیت حتی از سال ۱۳۹۷ که دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ بود و سیاست فشار حداکثری علیه اقتصاد ایران اعمال شد، بیشتر در معرض مخاطره قرار دارد. اقتصاد ایران در پی هفت سال تحریم، تضعیف شده و با تورم بسیار بالا و رشد اقتصادی اندک، فقدان سرمایه‌گذاری جدید و استهلاک بالا، در حال از دست دادن بیشتر زیرساخت‌های خود است و هنوز راهی برای بهبود شرایط به دست نیاورده است.

ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش، تندتر و عجول‌تر است و شرایط در روسیه، لبنان، سوریه، عراق و افغانستان بسیار تغییر کرده و مناسبات بین‌المللی هیچ شباهتی به یکی دو سال قبل ندارد. در این شرایط، ایران باید هرچه سریع‌تر، پیش از اینکه فرصت‌ها از دست برود، بدون تعلل، تصمیم بگیرد که چه می‌خواهد بکند و در کجای معادلات جهان بین‌الملل می‌خواهد بایستد. در غیر این صورت شاید  با تنگناهای بیشتری روبه‌رو شود.

چرا ایران توسعه پیدا نکرد؟

موسی غنی‌نژاد، اقتصاددان، در گفت‌وگو با «گروه رسانه‌ای دنیای اقتصاد» به این موضوع پرداخته است که چرا توسعه در ایران به یک روند ادامه‌دار تبدیل نشده است. این اقتصاددان اشاره می‌کند که شکست‌های ایران در جنگ‌های ایران و روس در اوایل قرن ۱۹ موجب شد ایرانیان به چرایی عقب‌ماندگی خود بیندیشند. عباس میرزا، نایب‌السلطنه قاجار، پرسشی درباره عقب‌افتادگی ایران مطرح کرد که آغازگر تحولی فکری در جامعه شد. این تحول در مکتب تبریز با اندیشه‌های جدیدی چون تجدد و پیشرفت شروع شد. در دوره قاجار، ضعف دولت مرکزی، نفوذ قدرت‌های خارجی و مقاومت سنت‌گرایان، مانع از تحقق توسعه پایدار شدند. 

اقدامات عملی در دوره ناصرالدین‌شاه، مانند تاسیس دارالفنون توسط امیرکبیر و ظهور اندیشمندانی چون میرزا ملکم‌خان، به دنبال توسعه و عمران بود، اما توسعه به معنای امروزی آن، که تحول فکری در نهادها و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی است، کم‌رنگ بود. نهضت مشروطه گامی به سوی تجدد و تحول در نهادهای سیاسی بود، اما آشوب‌های داخلی و خارجی اجازه تحقق آن تغییرات را نداد. در نهایت، ایده دیکتاتوری منورالفکر با کودتای سوم اسفند و روی کار آمدن رضاخان تحقق یافت، اما توسعه در ایران همچنان به یک روند پایدار تبدیل نشد.

 غنی‌نژاد همچنین اشاره می‌کند که با روی کار آمدن رضاشاه، شرایط داخلی و بین‌المللی موجب اختلال در مسیر طبیعی نهضت مشروطه شد. برخلاف تصوری که او را مخالف مشروطه می‌دانند، رضاشاه در دهه اول حکومتش از مشاوران و روشنفکران استفاده می‌کرد و اقداماتش در چارچوب قانونی انجام می‌شد. مثلاً هنگام تصاحب املاک مالکان بزرگ، این کار از طریق ثبت اسناد رسمی و فشار سیاسی انجام می‌شد تا نشان دهد به قانون احترام می‌گذارد. 

حکومت او به‌عنوان استبداد خودکامه نمی‌توانست شناخته شود، زیرا اقداماتش ظاهرا قانونی بودند. در دوران رضاشاه، نهادهای مدنظر مشروطه‌خواهان مانند قانون مدنی، قانون تجارت، دادگستری و ارتش مدرن شدند. بزرگ‌ترین نقاط ضعف حکومت او، عبور از اقتدارگرایی به دیکتاتوری و دولتی کردن اقتصاد بود که تحت‌تاثیر مدل‌های آلمان و ایتالیا قرار داشت. همچنین، دیدگاه پیشرفت محدود به زیرساخت‌ها و مظاهر مادی تمدن، بدون تحول فکری و نهادسازی، از اشتباهات آن دوران بود. با‌این‌حال، در دوران رضاشاه، نهادهای مهم مدرن در ایران پایه‌گذاری شدند و آثار آن هنوز هم پابرجاست. کارنامه توسعه‌ای رضاشاه در شرایط آن زمان و باورهای رایج  تا حدی قابل‌قبول ارزیابی می‌شود.

پس از سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، کشور وارد هرج‌ومرج سیاسی شد و دولت‌ها عمر کوتاهی داشتند. این وضعیت منجر به بی‌قانونی و وقوع اتفاقاتی چون ترور احمد کسروی شد. حزب توده با ایدئولوژی کمونیستی تاسیس شد و بسیاری از روشنفکران جذب آن شدند. همچنین، نهضت ملی شدن نفت آغاز شد که با فشار خیابانی و ترور رزم‌آرا به تصویب رسید. پس از سقوط مصدق، محمدرضا شاه قدرت خود را تثبیت کرد و از آموزه‌های مصدق برای ایجاد دیکتاتوری خود استفاده کرد. 

شاه اصلاحات ارضی را اجرا کرد که باعث تضعیف مالکان بزرگ و تبدیل مجلس به نهادی فرمایشی شد. اصلاحات ارضی تحت فشار چپ‌گرایان و آمریکا انجام شد. در دهه ۴۰، شاه سیاست‌های توسعه اقتصادی را دنبال کرد که منجر به رشد اقتصادی و تورم پایین شد، اما در دهه ۵۰ با افزایش درآمد نفتی، سیاست‌های اقتصادی تغییر کرد و بخش دولتی گسترش یافت. این تغییرات منجر به رکود اقتصادی و تورم بالا شد. هزینه‌های برنامه پنجم توسعه افزایش یافت، اما اقتصاد قادر به جذب این سرمایه‌گذاری‌ها نبود. این مشکلات اقتصادی و اجتماعی به انقلاب در سال ۱۳۵۷ انجامید.

در اواخر دهه ۶۰، برنامه‌های اصلاحات اقتصادی در ایران برای تقویت نظام بازار و خصوصی‌سازی اجرا شد، اما به دلیل تکرار اشتباهات گذشته  موفق نشد. تفکرات چپ که در دوران انقلاب اسلامی غالب بود، حتی بر سیاست‌های اقتصادی تاثیر گذاشت و باعث شد اقتصاد دولتی و سوسیالیستی ادامه یابد. در دولت‌های هاشمی رفسنجانی و خاتمی تلاش‌هایی برای اصلاحات اقتصادی و حرکت به سمت اقتصاد آزاد صورت گرفت، اما این اقدامات محدود به واگذاری بنگاه‌های دولتی به «خصولتی‌ها» شد. این رویکرد ضد بازار، فساد و ناکارآمدی اقتصادی را به دنبال داشت. پس از ۱۳۸۴، با روی کار آمدن احمدی‌نژاد، سیاست‌های چپ‌گرایانه‌ای در قالب پوپولیسم اجرا شد که باعث افت شدید شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایران شد و مشکلات اقتصادی همچنان ادامه دارد.

در جست‌وجوی وفاق

با توجه به مشکلات  انباشته شده در سال‌های اخیر، در سال ۱۴۰۴، دولت مسعود پزشکیان با بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و خارجی روبه‌روست. مشکلات معیشتی، کاهش درآمد نفت، رکود تولید و افزایش بیکاری فشار زیادی به مردم و دولت وارد خواهد کرد. تحریم‌های اقتصادی و سیاست‌های فشار حداکثری ترامپ، به‌ویژه در حوزه نفت و انرژی، چالش‌های اساسی ایجاد می‌کند. علاوه بر این، تنش‌های منطقه‌ای و مسائل داخلی مانند افراط‌گرایی‌های اخیر بر پیچیدگی شرایط افزوده است. 

علاوه بر این، دولت پزشکیان از ابتدا با مخالفت‌های شدید داخلی و خارجی مواجه شد. مخالفان داخلی، از جمله طیف‌های جلیلی و قالیباف، به‌شدت علیه دولت او عمل کردند، در‌حالی‌که مخالفان خارجی هم به دلیل سیاست‌های دولت، حملات خود را آغاز کردند.  پزشکیان با تاکید بر وفاق و اجتناب از اختلافات داخلی، سعی در حفظ انسجام داشت، اما این رویکرد باعث انتقاداتی از سوی حامیانش شد که از او انتظار برخورد قاطع با تندروها داشتند. 

او در مقابل مخالفان با آرامش برخورد کرده و بر وحدت تاکید می‌کند، اما این استراتژی در میان طرفدارانش به‌شدت مورد نقد قرار گرفته است. بسیاری اشاره دارند که این سکوت نه تنها باعث تضعیف دولت و پیشروی مخالفان شده، بلکه موجب دلسردی بخش زیادی از افکار عمومی نیز شده است. مخالفان با استفاده از رسانه‌ها و تریبون‌ها، دولت را تحت‌فشار گذاشته‌اند، در‌حالی‌که پزشکیان و دولت او به جای پاسخگویی و دفاع، سکوت را ترجیح داده‌اند. این رویکرد، خصوصا در مواجهه با انتقادات عناصر دولت قبلی که مسوول بخش بزرگی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی کنونی هستند، وضعیت را بدتر کرده است. سکوت در برابر این انتقادات موجب شده مسوولیت مشکلات به دوش دولت فعلی افتاده و مخالفان با جسارت بیشتری حملات خود را ادامه دهند. 

در‌عین‌حال، عملکرد ضعیف برخی وزرا نیز به ضرر دولت بوده و باعث کاهش اعتماد عمومی شده است. به نظر می‌رسد ادامه این رویکرد سکوت، نه تنها وفاقی ایجاد نخواهد کرد، بلکه باعث ریزش حمایت‌ها و شکست دولت در مواجهه با مخالفان خواهد شد. برای جلوگیری از این وضعیت، پزشکیان باید رویکرد خود را تغییر داده و در برابر مخالفان بیش از پیش ایستادگی کند.

 

توضیحی برای خوانندگان

انتشار ویژه‌نامه «دنیای اقتصاد» برای ما بسیار امیدبخش و شوق‌انگیز است؛ اینکه در پایان سال، در آستانه فرا رسیدن نوروز مهربان و بهاران زیبا، حاصل تلاش یک ساله‌مان را تقدیم شما عزیران کنیم. این امید و شوق، اما جنبه‌ای کمتر آشکار دارد و آن مشارکت و همکاری بنگاه‌ها، شرکت‌ها و کسب و کارهای معتبر کشورمان در انتشار این ویژه‌نامه است. این مشارکت مسوولانه و همدلانه امسال نیز سبب شده است که ویژه‌نامه «دنیای‌اقتصاد» با بهایی مناسب در اختیار شما عزیزان قرار بگیرد و چه چیزی بهتر از این! تمامی تلاش‌های ما وقتی ارزشمند خواهد بود که شما حاصل کار را ببینید و بخوانید و از آن بهره بگیرید، ورنه نیک می‌دانیم و آگاهیم که بدون شما تلاش‌های‌مان عبث و رسانه بی‌معناست.  از همین رو نیز هست که همیشه به همکاری با بنگاه‌ها و کسب‌وکارها مباهات کرده‌ایم و به این که شما مخاطب «دنیای‌اقتصاد» هستید، افتخار.