شناسهٔ خبر: 71807055 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: شفقنا | لینک خبر

استاد علیدوست: «تصلّب و تجمّد بر بخشی از افکار و درس های حوزه حاکم است»

صاحب‌خبر -

شفقنا- رئیس انجمن علمی فقه و حقوق اسلامی حوزه های علمیه گفت: سه موضع راجع به «معاصرت» داریم، موضعی که در واقع حل می شود و نمی‌توانیم بگوئیم موضع علما چون عالمانه نیست. دوم تصلّب، تجمّد و مقاومت؛ وضعیتی که ما الان در افکار خیلی از آقایان می بینیم و بر  بخشی از درس ها حاکم است. و حالا ای کاش نسبت به معاصرت بودن لابشرط بودند، بشرط لا هستند.

به گزارش شفقنا، متن سخنان استاد ابوالقاسم علیدوست در نشست رمضانیه موسسه فرهنگی پژوهشی فهیم به شرح زیر است:

الحمدلله و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله اللهم صل علی محمد و آل محمد واهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک، انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم.

خدای بزرگ را شاکرم که توفیقی داده در این جمع محترم و مستطاب باشم. از بزرگوارانی که باعث و بانی این توفیق برای من بودند، شما حضرات و دوستان محترم در موسسه فهیم جناب استاد قاضی زاده و تیم همکارشان تشکر می‌کنم. علی الله اجرهم و لله درّهم.

همانطور که شاید از طریق فضای مجازی دیده باشید موضوع بحث امشب ما «فقه، اصالت و معاصرت» است. قصد تصدیع زیاد ندارم چون شب رمضان هست به هر حال جای وقت زیاد نیست. شما سه عنوان در این موضوع می بینید؛ «فقه، اصالت و معاصرت». می‌دانید فقه در دوران معاصر در معانی مختلفی به کار می رود؛ دانش فقه، عملیات استنباط، حتی مسائل فقهی. اینها مستعمل فیه واژه «فقه» است. آنچه که من امشب بیشتر نظر دارم «عملیات استنباط» یا «اجتهاد» است. البته «اجتهاد بمعنی الاخص». چون گاهی اجتهاد داریم بمعنی الاعم یعنی «تلاش در کشف گزاره های مطلق دین» ولو مربوط به احکام نباشد. اما یک اجتهاد داریم اجتهاد بالمعنی الاخص که امروز من و شما با آن بیشتر آشنا هستیم یعنی «استنباط در استخراج احکام شرعی» پس در این نشست، هرجا سخن از «فقه» شد، منظور«عملیات استنباط» است. چنان که مراد من از اصالت یعنی حفظ هنجارهای فقاهت.

اصالت یعنی حفظ هنجارهای اجتهاد. همان که گاهی در تعابیر روز به آن اجتهاد «پایا» و «پویا» می گویند. «اجتهاد پایا» یعنی اجتهادی که سعی می کند اصالت‌های اجتهادی را حفظ کند و به تعبیر مرحوم امام خمینی که ایشون تعبیر می‌کرد به اجتهاد جواهری. برداشت من این است  که نظرایشان به این قسمت بود یعنی اجتهادی که اصالت خود را حفظ کند و یک حرکت ژورنالیستی نباشد و واقعاً بشود در یک جمع فقهی آن را مطرح کرد. چنانکه مراد از «معاصرت» یعنی پویایی فقه، مراعات اقتضائات زمان و مکان. پس ببینید این دو تا کلمه حساب شده کنار هم قرار گرفته است؛ «اصالت» یعنی حفظ هنجارهای اجتهاد به گونه ای که اجتهاد حجیّت خود را از دست ندهد. نرم‌ها و عرف‌های اجتهاد در آن باشد و مراد از «معاصرت» این است که زمان و مکان را ببیند. نگاه اقتضائات روز در آن استنباط باشد.

بحثی که بنده درنظر دارم مطرح کنم این است که فقه اگر بخواهد هم اصالت خود را حفظ کند ولی متوقف نشود، اقتضائات زمان و مکان را هم در نظر بگیرد می بایست نگاه فقیهانه معاصر داشته باشیم. بهرحال، اجتهاد هم اصالت می‌خواهد هم معاصرت می خواهد. این اصالت چه اقتضائاتی دارد؟ این یک بخش صحبت من است. بخش دیگر این است که وضعیت فقه و استنباط در حوزه امروز چیست؟  آیا حق داریم بررسی کنیم که چقدر اصالت در آن رعایت می شود و چقدر معاصرت رعایت می شود؟ بحث اعلان خطر است که من می‌خواهم محضر شما عرض کنم و اتمام حجت. اتمام حجت برای شما حوزویان، دلسوزان نظام و انقلاب، حوزه، تشیع.

در بحث اصالت، نکته‌ای که می‌خواهم خدمت شما عرض کنم این است که ما تراث موجود را باید حفظ کنیم. « اصالت» یعنی فقه جواهری یعنی حفظ هنجارهای فقاهت. اگر فقیهی ذره‌ای بخواهد پای خود را از هنجارها و عرف‌ها و نرم‌های اجتهاد بیرون بگذارد در واقع دارد اجتهاد خود را از حجیت می‌اندازد. اما نکته‌ای که هست اینکه هنجارهای اجتهاد موجود یعنی اصالت‌ها، شرط لازم هست اما شرط کافی نیست. ببینید وقتی می گوئیم باید اجتهاد اصالت داشته باشد و پایا باشد به این معناست که ما از نوآوری و نظریه پردازی فاصله بگیریم؟ خدمت یکی از مراجع بودیم. ایشان می‌فرمودند که بعد از صاحب «هدایت المسترشدین» دیگه کاری روی اصول نمانده هرچه کار بوده صاحب «هدایت المسترشدین» در اصول کرده است. باز یکی از اساتید چند وقت قبل در نظری که ما راجع به گستره اصول داده بودیم، می گفت مگر بعد از مرحوم آیت الله خویی، هنوز کاری روی اصول مانده است؟ من هم چیزی نگفتم . باز یکی از مراجع در یک صحبتی فرموده بود که ما خیلی هنر کنیم دقایق و روز حرف های مرحوم شیخ و نائینی و آخوند خراسانی را بفهمیم. بله، خیلی هنر انسان دقایق و رموز اینها را بفهمد. اما این چه حرفی است؟ یعنی ما دیر به دنیا آمدیم؟ دیگه اصول فقه ما با حفظ اصالت نوآوری ندارد؟ همین بحثی که چند روزه راجع به ظرفیت قرآن در استنباط در فضای مجازی مطرح است، این در اصول گذشته ما چقدر بحث شده است؟ بزرگان ما چقدر در مورد قرآن مطلب دارند؟ آقا چند صفحه رسائل دارد، یکی دو صفحه کفایه دارد. این شد گفتگو از قرآن؟ ببینید فرض کنید یه طلبه‌ای به ذهنش رسیده همانطور که بسیاری از روایات ما قرآن را تفسیر می کند، قرآن هم روایات را تفسیر می کند نه اینکه یک بخشی از قرآن توسط روایات، بخش دیگری از قرآن توسط بخش دیگری از روایات یا بالعکس. مقصود این است که یک آیه در عین اینکه دارد روایت را تفسیر می کند آن روایت هم آیه را تفسیر می کند یعنی رابطه دوسویه در یک آیه و یک روایت. و این منشا اثر در بسیاری از احکام می شود. جلد 17 وسایل را نگاه کنید ابواب محتسب به باب ۹۹ راجع به غنا و موسیقی؛ در غنا و موسیقی یک روایت آیه را تفسیر می کند در عین حال همان آیه همین روایت را تفسیر می کند و لذا ثمرش در فتوا دادن به اینکه چه غنایی حرام است، چه موسیقی حرام است و چه حرام نیست، اثر می گذارد.

این حضراتی که روی اصالت تاکید دارند، صحیح. اما اصالت باید درست معنا بشود. ما معتقدیم اصول فقه سه تا دفتر دارد و اصول فقه موجود دفتر اول اصول فقه است. دفتر دوم و سوم اصول فقه مانده است. حالا نگوئید وای خدا نوبت به این آقا نرسد حالا همین اصول متورم تازه می گوید دفتر دوم و سوم. خدمت شما می‌خواهم عرض کنم اگه ضرورت باشد چطور؟ اگر بعضی از بحث‌ها باید بسط پیدا کنه چطور؟ اگر بعضی از بحث‌ها باید داخل اصول فقه بیاید چطور؟ شما راجع به گستره شریعت کجای اصول فقه می بینید؟ آیا گفتگو از گستره شریعت و اینکه فقیه چه گستره‌ای را باید در استنباط قبول کند، مسئله اصولی هست یا نه؟ کجای این بحث ما و اصول ما وارد شده است؟ گستره اجتهاد، گستره تقلید، گستره شریعت، اینها مسائلی است که باید اضافه بشود و لذا اگر من عرض می‌کنم اصالت اما با توسعه گستره اصول فقه.

ما در بحث معاصرت سه تا موضع داریم. یک نظر، نظر ژورنالیستی است. ما کم نداریم کسانی که به نام «معاصرت» اظهار نظر می کنند به نام اینکه فقه باید به روز باشد اما بر پایه و اساسی استوار نیست. مثلاً شما وقتی که می‌بینید فلان روشنفکر مطرح می کند که ما باید به مقاصد اصالت بدهیم و هرچه نصوص است، اگر با اقتضائات ساخت قبول کنیم و اگر نساخت ما چند تا مقصد داریم، عدالت داریم، آزادی داریم، کرامت انسان داریم تعلیم و پرورش داریم و فقاهت باید بر اساس بسند به مقاصد باشد.

قسم دوم، کسانی داریم که تصلب و ایستادگی شدیدی در مقابل معاصرت دارند یعنی اصلاً قبول ندارند یعنی طرح حتی این بحث من را هم در جلسه، خلاف شرع می دانند. این دسته اصلاً با اصل معاصرت مخالفند حتی ممکن است فقه معاصرهم بگویند، فقه معاصرهم بنویسند، فقه معاصر هم صحبت کنند اما با همان نگاه مخالفت با معاصرت. یکی از همین آقایان می گوید ما با اصول عملیه می‌توانیم ۹۰ یا ۹۵ درصد مسائل را حل کنیم.

من در کتاب «روش شناسی اجتهاد» صحبت این آقایان را آوردم. اینها می گویند ما می‌توانیم کاررا حل کنیم بالاخره یا در اصل تکلیف یا در مکلف به یا حالت سابقه داره یا نداره یا دوران بین محضورین یا نه یعنی نظام بانکی، نظام فرهنگی، نظام سیاسی، ولایت فقیه، حکومت داری با اصول عملیه. خب یمین و یسار هم صحبت از بحث فقه معاصر و این‌ها هم زده می شود.

الان ما تفکری داریم که با اطلاقات کتاب مشکل دارد، با عمومات کتاب مشکل دارد یعنی رسماً می گویند این عمومات برای آن زمان است، افراد آن زمان را در بر می‌گیرد، شما دیگر نمی‌توانید برای این زمان به عمومات و اطلاقات تمسک کنید. جالب این است که مرحوم امام خمینی سال ۴۲ درس بیمه و مسائل مستحدثه را شروع می کنند. اینطور که آقای محمدی گیلانی، درس ایشان را یادداشت کرده، امام آنجا می گوید برای صحت بیمه، بعضی تمسک کردند به اطلاقات و عمومات قرآن؛ «اوفو بالعقود»؛ «احل الله البیع». بعد می گوید برخی گفتند این عمومات و اطلاقات برای زمان نزول قرآن است. اینجاست که مرحوم امام با همان روحیه‌ای که دارند عصبانی می شوند و می فرمایند که این حنبلی فکر کردن‌ها چیست؟  اینها اگر یک ذره دقت داشتند، می فهمیدند که قرآن فرازمان و فرامکان است، کتابی است جامع و جهانی. الان بعد از گذشت 61 سال، ما تفکری داریم که می گوید شما نمی‌توانید به اینها تمسک کنید، فقط از باب حرج اگر به حرج افتادید اشکال ندارد. معاملات از باب حرج درست می شود. حاضرهم نیستند اگر جوابی داده شد، مطالعه کنند چون من در جلد اول کتاب فقه و حقوق قراردادها ۶ مانع از مرحوم نراقی و دیگران آوردم که چرا نمی شود تمسک کرد و همه رو جواب دادم.

الان ما یک همچون مقاومت‌هایی داریم. ما امروز باید برای قاعده ملازمه چانه بزنیم و البته ناسزا بشنویم و فحش ب‌شنویم. امروزه ما برای اینکه بگوئیم قرآن یک نصوصی دارد و مبین اهداف کلی شریعت است باید چانه زد. من این را تصلّب و تجمد در مقابل معاصرت می نامم. همینطور مسائل دیگری که مطرح می شود.

من فکر نمی‌کنم این جریانات از درون حوزه باشد. نمی‌خواهم بگویم هرکه حرف می زند، فوری خدایی نکرده انگ وابستگی و انگ فلان به او بزنیم. ولی لازم نیست انسان حتماً ببیند در خدمت کدام سرویس در خدمت چه نظامی است. شما می دانید اگر فقه ما اینگونه قلمداد بشود، ضد عدالت، ضد اخلاق، چطور می‌خواهیم دفاع کنیم؟ همه دنیا هم که اطراف حرم و اطراف میدان روح الله که نیست. شما می‌خواهید بگوئید این فقه به سایر نظام‌های حقوقی شانه می زند. ما نمی توانیم بی جهت ادعا کنیم و بگوئیم. با کدام نگاه با کدام دید با کدام گفتمان؟ این وضعیتی است که الان شما می‌بینید.

من یه مثال دیگه بزنم، شما ولایت فقیه را چگونه می‌خواهید ثابت کنید؟ ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت را می‌خواهید چگونه ثابت کنید؟

آقایان اگر تشخیص می دهید باید آستین را بالا بزنید و مردانه بایستید امروز دوران بی تفاوت بودن نیست. اگر واقعاً احساس نمی‌کنید که هیچ. ولی اگر معتقدید که باید فقه هم اصالت داشته باشه هم معاصرت. اما اصالت یعنی حفظ انضباط فقهی. فقه باید اصالت خود و هنجارها را حفظ کند. البته توسعه باید پیدا کند و دفتر دوم و سوم باید مورد توجه قرار گیرد.

نکته بعد معاصرت است. این مقاومتی که من امروز می بینم طبیعی نیست. همین قاعده ملازمه که در مناظره اخیر هم مورد بحث قرار گرفت، مگر من آوردم؟ شما فقه علامه حلی، فقه شیخ طوسی، فقه شیخ مفید را ببینید. ما برگشتیم نمیدونم به چه چیزی؟ اندیشه کسانی که می گویند عقل هیچ ادراکی ندارد با اندیشه اشاعره چه فرقی دارد؟ اشاعره دو گروه بودند یک عده می‌گفتند اصلاً خدا هیچ هدفی ندارد. یک گروه دیگر می گفتند که خدا مقاصدی دارد ولی خودش تعیین می‌کند.

به هر صورت، آقایان من مطلبی که دیگه تمام کنم اولاً شرح واژه‌ها بود فقه اصالت و معاصرت. خواستم بگویم که معنای اصالت این نیست که ما در خود اصالت متوقف شویم. اصلا کاری به معاصرت هم نداریم. خیلی کارها باید در اصول بکنیم. شما که اساتید هستید مقاله بنده را هم ببینید حدود ۴۰ مسئله را آنجا آوردم که جای کار دارد. یکی از آنها گستره شریعت است. یکی، گستره اجتهاد و تقلید است، یکی هم بحث نظام‌هاست. نظام مند بودن و نانظام بودن یکی از بحث هاست. دیگری بحث همین تفسیر دوسویه آیه و روایات است.

بحث بعدی راجع به معاصرت بود که گفتم سه تا موضع داریم، موضعی که در واقع حل می شود و نمی‌توانیم بگوئیم موضع علما چون عالمانه نیست. دوم تصلّب، تجمّد و مقاومت؛ وضعیتی که ما الان در افکار خیلی از آقایان می بینیم و بر بخشی از درس ها حاکم است. و حالا ای کاش نسبت به معاصرت بودن لابشرط بودند، بشرط لا هستند.

و بالاخره اعلان خطر و اتمام حجت؛ به نظر من، فضلا، علما و هرکه قلم دستش است و هرکه زبان دارد، هرکه مخاطب دارد، آنچه که واقع نظام فقاهت است و ظرفیت فقه بیان کند. اگر باید به فقه شیخ طوسی یعنی فقاهت شیخ طوسی برگردیم باید آن جریان را زنده کنیم تا بتوانیم مذهب و فقه و حوزه را برای دنیا بیان کنیم. دنیا پیشکش، برای خود حوزه بیان کنیم و تبیین کنیم. انشاالله که توانسته باشم آنچه صلاح شما جلسه بوده و صلاح خودم بوده به زبان جاری کرده باشم.