خبرگزاری مهر، گروه استانها - محدثه جوان دلویی: چشمان خندان و نگاه پرجاذبهاش گیرایی خاصی دارد. اصلاً ماندهام چه واژهای را برایش به کار ببرم. وقت سحر مجدد اجرایش را میبینم و چند بار دلم میلرزد و چشمانم بارانی میشود و فقط با خودم میگویم او معجزه آخرالزمانی است برای ما که در این بیراهه پیچ در پیچ دنیا گم شدهایم.
پیدا کردن شماره آقای موسیزاده پدر امیرعلی زمان میبرد. ساعت از ۱۶ عصر گذشته که تماس میگیرم و آن سوی خط آقای موسیزاده میگوید: مهمان داریم امکان دارد نیم ساعت دیگر تماس بگیرید.
تا حدود ساعت ۱۹:۳۰ که بالاخره آقای موسیزاده با متانت و خوشرویی تماس گرفت و عذرخواهی کرد، بابت اینکه مدیرانی برای پیگیری وضعیت امیرعلی و دیدنش در رفت و آمد به منزلشان هستند و تلفنش مدام زنگ میخورد. اما لابه لای صحبتهای آقای نادر موسیزاده خلوص نیتی بود که قابل وصف نیست.
عمو عباس قرآن خوان صفدر آبادیها
مهر پدرانهاش ستودنی است. به گفته آقا نادر ماجرا به قبل از متولد شدن امیرعلی بر میگردد. او متولد سال ۱۳۸۹ است. زمانی که مادر او را باردار است پدر برای کار راهی سنگان خواف میشود و خدیجه خانم برای اینکه تنها در خانه نماند، به خانه پدرش، عمو عباس معروف صفدر آبادیهای فاروج میرود. عمو عباس هر روز بعد نماز صبح و مغرب با صدای بلند قرآن میخواند. آن قدر که صدایش از خانه به کوچه میرسد و همسایهها میگفتند: عمو عباس دارد قرآن میخواند و بعد هم خدیجه خانم که خودش هم درزمان بارداری مقید به خواندن قرآن بود و همیشه دعا میکرد که خداوند فرزندی صالح و سالم به آنها عنایت کند که وجود امیر علی نصیبشان شد که به گفته پدر، از نوزادی با خودش صدای نورانی قرآن را به خانه آورد و اصلاً فرزندمان قبل از به دنیا آمدن با صدای قرآن مأنوس بود.
آقای موسی زاده میگوید: امیرعلی که به دنیا آمد برای کارم با همسر و پسرها راهی سنگان شهرستان خواف شدیم. یادم است به چهار دست و پا رفتن که رسید با صدای اذان خودش را به در میرساند یا اینکه اگر از تلویزیون صدای اذان پخش میشد و آن را خاموش میکردیم جیغ میزد و گریه میکرد و وقتی بیمار میشد یا گریه میکرد سورههای کوچک قرآن را میخواندیم، آرام میشد. همین الان هم هر وقت بی قرار میشود در گوشش قرآن میخوانیم آرام میشود.
تشخیص پزشکان برای امیرعلی
درباره وضعیت امیرعلی جان میپرسم به گذشته بر میگردد و تمام مراحلی که طی کردند را خیلی ساده با تمام جزئیات برایم تعریف میکند: تمام حرکات امیرعلی دیرتر از کودکان عادی بود و خیلی بی قراری میکرد که به ما گفتند او دچار اوتیسم است. ما راهی تهران شدیم و به مرکز جامع نگهداری کودکان اوتیسم رفتیم. اما به نظر خودمان وضعیت امیرعلی از بعضی بچههایی که آنجا دیدیم بهتر بود و اصلاً قبول نمیکردیم که او اوتیسم دارد و تحت نظر پزشک معروفی قرار گرفت که تشخیص او برای امیرعلی اوتیسم بود.
آقا نادر ادامه میدهد: یک بار دیگر که برای پیگیری وضعیت امیرعلی به تهران رفتم به خانم مسئولی فیلمی از حرکات و رفتار امیرعلی هنگام شنیدن قرآن نشان دادم و گفتم ببینید به نظر شما این بچه واقعاً اوتیسم دارد؟
که آن مسئول گفت یک مستند سازی هست اجازه میدهید از رفتار او فیلم برداری کند؟ ما هم پذیرفتیم ولی زیاد پیگیری نکردیم و بعد هم دعوتی از ما نشد. حافظ قرآن بودن پسرمان را در سن ۹ سالگی به آنها اطلاع دادیم.
محفل به یاد ماندنی
پرسیدم چطور برای برنامه محفل دعوت شدید که میگوید: پارسال تماسی با مرکز اوتیسم تهران داشتیم، شرایط پسرمان را گفتیم و از طریق مرکز معرفی شدیم به محفل و مسئول دیگری آنجا بود و بازهم تمام رفتارهای امیرعلی را برایشان گفتم و خواستند قسمتی از فیلم رفتارهایش را برای من ارسال کنید.
او ادامه میدهد: یک روز تماسی داشتم و خانمی از عوامل برنامه محفل خواست تا با امیرعلی صحبت کند، گفتم او قدرت تکلم ندارد و گفت پس در یک ساعت مشخصی تماس تصویری میگیریم تا او را ببینیم.
آقای موسی زاده ادامه میدهد: به خانه بازگشتم امیرعلی را آماده کردم و تماس تصویری با کارگردان محفل برقرار شد و دوتا سوال که پرسید و دید امیرعلی سریع آیات قرآن را نشان میدهد که گفت الله اکبر! آقا با این بچه هفته بعد بیا تهران که ما راهی تهران شدیم.
او اضافه میکند: به تهران که رفتیم ۳ نفر از عوامل برنامه محفل از امیرعلی تست گرفتند و در طی دو ماه ۳ باری تهران رفتیم از او تست میگرفتند و خودشان شگفت زده میشدند.
آقا نادر درباره ضبط برنامه میگوید، که آن هم داستانی دارد. دو روز زمان برد و شما چهره آرام او در حین اجرا دیدید که واقعاً برایمان عیدی و معجزه بود چون امیرعلی در فضاهای شلوغ و پر سروصدا ناآرام است و جیغ میکشد.
به ما گفتند از ساعت ۱۱ برای ضبط برنامه بیاید که برنامه در ماه رجب ضبط میشد و تا رفتیم موقع ناهار بود و امیرعلی بعد از ناهار باید بخوابد که عوامل برنامه زحمت کشیدند و شرایط استراحت امیرعلی فراهم شد. اما از ساعت ۴ عصر تا ۹ شب من و امیر علی پشت صحنه میآمدیم او اجراها را میدید و با صوت قرآن و دعا لذت میبرد و آرام میشد.
آقای موسیزاده ادامه میدهد: عوامل برنامه برای روز بعد که همزمان با مبعث پیامبر (ص) بود، گفتند دوباره بیاید که گفتم خواهش میکنم ما زمانی بیایم که یکراست وارد استودیو شویم. ساعت ۶ عصر نوبت برنامه ما بود و واقعاً اجرای آن روز معجزه بود و حدود یک ساعت و نیم ضبط برنامه امیرعلی زمان برد.
دعای جوشن کبیر هر روز گوش میدهد
امیرعلی تمام دعاهای مفاتیح را حفظ است و به گفته پدر روزی یک بار با گوشیاش جوشن کبیر گوش میدهد. صبحها ساعت ۶ بیدار میشود و دستی بر روی صورت پدر میکشد تا بیدار شود و برایش صفحه دعا را باز کند بسیار ذوق میکند و میخندد و شروع میکند، به شنیدن دعای جوشن کبیر تا ساعت ۷:۳۰ که پدر او را به مرکز توانبخشی میبرد، یادش میماند کدام بند مانده است و ظهر که دنبالش میرود دوباره گوشی را از پدر میگیرد و تا به خانه برگردند بندهای جوشن کبیر را گوش میدهد.
پدر که میخواهد نماز بخواند سریع کنارش میآید و با نگاهش از او میخواهد اذکار نماز را بلند و شمرده بخواند و بسیار ذوق میکند اگر پدر اذکار را آهسته بخواند ناراحت میشود.
توانایی خارقالعاده در دانلود دعاها
پدر ادامه میدهد: در خانه تلویزیون روی شبکه تلویزیونی و رادیویی قرآن تنظیم شده است و امیرعلی خودش تلویزیون روشن میکند و دنبال صوت قرآن و دعاست اگر در این شبکهها برنامه دیگری پخش شود با گوشیاش دعا گوش میدهد.
میپرسم چطور با گوشی کار میکند که پاسخ میدهد: برایش گوشی جدا گرفتیم در روز نیمساعت اینترنت دارد که خودش بلد است نام دعا را مینویسد و دانلود میکند!
در نرم افزار بازار مثلاً مینویسد دعای کمیل بدون نت که این هم برای خودمان شگفتانگیز است چطور او که قدرت نوشتن کلمات دیگر را ندارد چطور نام دعاها را مینویسد!؟
زیارت حرم امام رضا (ع) با امیرعلی دیدنی است
آقای موسی زاده میگوید: خیلی دلمان میخواهد با امیرعلی جان کربلا برویم اما به دلیل شرایط خاص امیرعلی زمینی برایمان مقدور نیست و امیدواریم بزودی وبا لطف برنامه محفل این آرزو برایمان محقق شود و امیرعلی مورد عنایت امام حسین (ع) قرار گیرد.
او از زیارتهای مشهد شأن هم میگوید و ادامه میدهد: با تمام مشغلهها سعی میکنیم امیرعلی را هر چند وقت یک بار به پابوس امام رضا (ع) ببریم. دلم میخواهد ببینید وقتی از در ورودیهای حرم وارد میشویم او دست به سینه میشود و میخندد و ذوق میکند انگار در عالم دیگری است.
آقای موسی زاده اگر سالها قبل در جبهه نبرد حق علیه باطل جنگید حالا این روزها به قول خودش لیاقت بزرگ نگه داری از امیرعلی را دارد و با جان و دل آن را پذیرفته است و دلخور میشود اگر بخواهد کمی از رنجها بگویید و تمام حواسش پی امیرعلی است. امیرعلی نیاز به جراحی دندان دارد و باید در حالت بیهوشی این کار انجام شود اما از لحاظ پزشکی فعلاً بیهوشیاش مقدور نیست.
نازنین زهرا خواهر کوچک امیرعلی هم سرسختانه دوستدار برادر است.
در سکوتش حکمتی است
با خدیجه خانم مادر امیرعلی هم به دلیل رفت و آمد مهمانان کوتاه توانستیم صحبت کنیم.
او میگوید: وقتی امیرعلی کوچک بود صدایش میزدیم توجهی نشان نمیداد اما با صدای اذان و قرآن واکنش نشان میداد و ۷ ماهه بود که خیلی بی قراری میکرد و چند بار امتحان کردیم، دیدیم فقط با صدای اذان و قرآن آرام میشود.
مادر است دیگر دلش میخواهد امیرعلی به تکلم بیفتد و اظهار میکند: تمام حرکات امیرعلی دیرتر از بچههای دیگر بود مانند نشستن، راه رفتن. اما تا قبل ۴ سالگی ماما، بابا میگفت و بعد آن انگار مهر خاموشی بر دهانش زده باشند گفتار درمانی هم بردیم اما فایدهای نداشت و نتوانستند کاری انجام دهند. خیلیها گفتهاند شاید در سکوتش حکمتی باشد.
امیرعلی موسی زاده معجزه بی نظیری از این آیه قرآن کریم است که میفرماید: یقیناً خدا قادر است که پدیدهای شگرف فرو فرستد اما بیشتر آنان نمیدانند. امیدواریم ما از ناآگاهان نباشیم و بدانیم امیرعلی نشانهای از قدرت بی نظیر خداست.