شفقنا- آيت الله محمد سروش محلاتی در بخش 57 از سلسله نوشتارهایی با عنوان «تأملاتی در دعای سحر» که در اختیار شفقنا قرار داده اند؛ این گونه آورده اند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَيِّدِنا وَ نَبِیِّنَا أبی القاسم المُصْطَفی مُحَمَّد وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ
فراز دیگری از دعای شریف سحر این است؛ «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِاَکْمَلِهِ وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ، اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ»، این فراز بر محور کمال الهی است. اولاً کمال به چه معناست؟ ثانیاً کمال چگونه بر حقتعالی اطلاق میشود؟ و سپس اکمل از کمال چگونه باید معنا شود؟
کمال و کمال حق تعالی
کمال معنای روشنی نزد ما دارد؛ کمال در برابر نقص است و موجود کامل موجودی است که نقصی در او وجود ندارد. اما آیا میتوانیم حقتعالی را متصف به کمال کنیم؟ آیا این تعبیر به شکل وصف یا به شکل اسم دربارهی حقتعالی به کار رفته است، یا نه؟ در برخی از منابع و ادعیه، این اطلاق نسبت به حقتعالی دیده میشود، مثلاً در دعای شریف جوشن کبیر که اختصاص به اسمای الهی دارد، در چند فقره مسئلهی کمال حقتعالی مطرح است؛ یکی در فقره و فصل هشتم دعای جوشن کبیر؛ «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ … یَا کَامِلُ[1]» که حقتعالی با اسم کامل مورد سؤال و درخواست قرار گرفته است، همچنین در فقرهی چهارم دعای جوشن کبیر اینطور عرض میکنیم: «يَا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْكَمَالُ[2]». پس هر دو تعبیر در ادعیهی ما هست؛ هم خداوند به عنوان «کسیکه دارای کمال است»، مطرح شده و هم به عنوان «کامل» از او یاد شده است.
جایگاه کمال در صفات الهی
نکتهی دوم این است که «کامل» یا «من له الکمال» در تقسیم اسمای الهی در کجا قرار میگیرد؟ اسمای الهی را به دو قسم تقسیم میکنیم؛ صفات ثبوتیه و صفات سلبیه. علم، قدرت، حیات، اراده و… از صفات ثبوتیه است که برای حقتعالی اثبات میشود و صفاتی هم وجود دارد که خداوند منزّه از آنهاست و صفات سلبیه نامیده میشود، مثل اینکه خداوند دچار خواب نمیشود، محدودیت ندارد، جسم ندارد و… در این تقسیمبندی کامل و جامع، صفات کمال کجا قرار میگیرد؟ دو نظر در اینجا وجود دارد:
نظر اول نظر کسانی است که میگویند: «کمال» صفت حقتعالی است که جامع بین صفات ثبوتیه و صفات سلبیه است و جمع این دو را صفات کمالیه میگویند و صفات کمالیه خود دوگونه است: ثبوتی و سلبی. این یک تفسیر است که حاج ملاهادی سبزواری(ره) به تناسب همین فراز دعای شریف سحر ارائه کردهاند که صفات کمالیه اعم از صفات ثبوتیه و صفات سلبیه است.
ولی نظر دوم این است که تعبیر صفات کمالیه دربارهی صفات سلبیه به کار نمیرود و صفات کمالیه تعبیر دیگری از همان صفات ثبوتیهی حقتعالی است. لذا باید گفت که صفات حقتعالی دو قسم است؛ قسم اول به یک تعبیر صفات ثبوتیه است و به یک تعبیر اسمای جمالیه است و به یک تعبیر صفات کمالیه است و این سه با یکدیگر برابرند. در برابر، قسم دوم است که صفات سلبیه است که گاهی از آن به اسمای جلال هم تعبیر میشود.
علامه طباطبایی(ره) در مباحث خود و موارد مکرری از تفسیر شریف المیزان همین نظر را دنبال کرده و مطرح فرموده است. حضرت امام خمینی هم در شرح دعای سحر خودشان صفات کمالیه را همان اوصاف جمال حقتعالی تفسیر فرمودهاند.
کمال در اسماء و کمال در مظاهر اسماء
نکتهی سوم در این بحث این است که کمال در برابر نقص است و موجود کامل یعنی موجودی که نقصی در او وجود ندارد و نقص را هم میتوان در اوصاف الهی نفی کرد و هم میتوان علاوهی بر آن در مظاهر اسمای الهی مطرح کرد. یعنی در مرحلهی اول میگوییم اسما و صفات الهی کاملاند، یعنی نقص، کمبود و ضعفی در آنها وجود ندارد؛ علم در حقتعالی کامل است، بدون اینکه ذرهای جهل و محدودیت در آن وجود داشته باشد، قدرت در او کامل است، بدون اینکه ذرهای عجز در او وجود داشته باشد و … و همهی صفات و اسمای الهی از کمال خود برخوردارند.
اما مرحلهی دوم؛ اسمای الهی مظاهری در نظام هستی و تجلیّاتی در نظام آفرینش دارند و ظهور و بروزی در موجودات و مخلوقات پیدا میکنند و تمام این تجلیّات و ظهورات هم از کمال برخوردار هستند. لذا اگر بخواهیم نسبت به مرحلهی اول – که اسما و صفات الهی در مرحلهی کمال هستند – نظر بدهیم، آن اسمی که نشاندهندهی کمال همهی اسمای الهی است و جمیع اسمای الهی را دربرمیگیرد، آن اسم، اسم جامع «الله» است که مستجمع جمیع کمالات است و گویای همهی کمالات است، نه یک کمال خاص. و اگر مرحلهی دوم – کمال در موجودات و مخلوقات و مظاهر حق – را در نظر بگیریم، باز یک اسم جامع داریم که همهی این کمالات را شامل میشود و دربرمیگیرد و آن انسان است که مظهر اسم جامع حقتعالی است، لذا (علَّم آدَمَ الأسماءَ کلَّها[3]) مربوط به انسان است؛ آنهم با تأکید نسبت به «کلّ» که خداوند همهی اسمای الهی را به حضرت آدم آموخت.
البته بحثی در کتب تفسیر مطرح است که مقصود از آدم در این آیه، فقط یک شخص است، یا مقصود نوع انسان است که آیهی شریفه حکایت میکند انسان به عنوان یک نوع یعنی همهی انسانها دارای این ظرفیت هستند که بتوانند اسمای الهی را دریافت کنند، درحالیکه هیچ موجود دیگری حتی ملائکهی الهی هم به این مرتبه ارتقا پیدا نکرده و پیدا نمیکنند که مظهر همهی اسما و صفات الهی باشند.
باز اشاره کنم که در فلسفه، عرفان، تفسیر و حتی در کلام مطرح میشود که آیا انسان مقام بالاتری دارد یا ملائکه افضل از انسان هستند؟ و این آیهی شریفه به واسطهی اینکه تعلیم تمام اسما را برای انسان مطرح میکند، نشان میدهد که جایگاه انسان بالاترین جایگاه است. و اگر مسئلهی سجدهی ملائکه در برابر انسان را ضمیمه کنیم که همهی ملائکه – به تعبیر قرآن کریم – در برابر آدم ابوالبشر موظف به سجده شدند، مسئله روشنتر و واضحتر میشود.
کمال در شریعت الهی
پس کمال در مرحلهی اول در مرحلهی اسما و صفات، در مرحلهی دوم در مظاهر اسما و صفات و اما در مرحلهی سوم، کمال در شریعت الهی است. حقتعالی همانگونه که قلم تکوین دارد و موجودات را خلق میکند، قلم تشریع دارد و وظایف، حدود و مقررات و احکام را هم برای انسانها بیان میکند؛ «له الحکم و الأمر»، هم حکم و هم امر هردو از آنِ خداست. این کمالی که در نظام تکوین است، در نظام تشریع هم وجود دارد.
اما کمال نظام تشریع به چیست و چگونه میتوان گفت که شریعت اسلام شریعتی کامل است؟ آیهی شریفهی قرآن در مورد کمال دین و کمال شریعت در سورهی مبارکهی مائده خداوند اینطور میفرماید: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي[4])، امروز دینم را بر شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم. آیهی قرآن به صراحت اشارهی به روزی و ماجرایی دارد که خداوند در آن روز و با آن ماجرا، دین را به مرحلهی کمال رساند. در اینجا این بحث تفسیری و کلامی – که کمال دین به چیست – نمیتواند انجام شود و با مجال محدودی که داریم، از برخی مباحث علمی به عنوان مقدماتی که از اصول موضوعه است، استفاده میکنیم. برحسب اعتقاد ما این آیهی شریفه مربوط به مقام ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) است و این در جای خودش براساس ادله و مدارک متقن به اثبات رسیده است. پس کمال دین و کمال شریعت به ولایت است.
نقش ولایت در کمال دین
تا اینجا از نظر علما و بزرگان ما بحثی نیست، ولی نکتهی قابل تأمل در اینجا وجود دارد و آن اینکه چگونه با ولایت، دین کامل میشود؟ در دو مرحلهی قبل با این سؤال مواجه نبودیم و وقتی میگفتیم که حقتعالی اسما و صفاتش از کمال برخوردارند یعنی هر صفتی از محدودیت و نقص و از نقطهی مقابل خودش مبرّاست و در مرحلهی دوم هم مظاهر آن اسما و صفات از کمال برخوردار بودند یعنی مظهر علم الهی، قدرت الهی، حیات الهی و… و اگر یکی از اسمای شریف خداوند محیی و ممیت است، انسانی هم که مانند عیسی بن مریم(ع) از آن اسما حظّ و بهرهای دارد، مظهر این اسم میشود و وقتی مظهر این اسم شد، او هم میتواند به اذن الله محیی و ممیت شود. این هم روشن است، اما در مرحلهی سوم چگونه ولایت به عنوان کمال برای دین مطرح شده که (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)؟ با توجه به این مجال محدود، نمیشود این مباحث را در اینجا توضیح داد و به حداقل مقداری که در فهم این فراز از دعای شریف سحر کمک میکند، در این توضیحات اکتفا میکنم. دو تفسیر در مورد این آیهی شریفه – که نقش ولایت را در کمال دین ارائه میکند – در میان علمای ما مطرح است:
تفسیر اول
براساس تفسیر اول، دین مشتمل بر اجرای مختلفی است و یک مرکّب و مجموعهای از عقاید، اخلاق و احکام است. خود احکام هم مجموعهای است، اخلاق هم مجموعهای است و عقاید هم مجموعهای است و در مجموع این دین می شود. پس دین اختصاص به عقاید یا اختصاص به احکام ندارد. خداوند میفرماید من دین شما را کامل کردم، یعنی نقصانی در آن نیست، یعنی آخرین جزیی که نتیجهی آن کمال این دین است هم ارائه شده است. علامه طباطبایی(ره) کمال را اینگونه معنا میکند که موجودی که دارای اجزایی است و هر جزء اثر مستقل دارد و اگر این اجزا پیوستگی داشت و نقصانی نداشت و به انتها رسید، آنوقت کمال حاصل میشود. لذا ایشان میفرماید: این دین در احکام خودش نماز دارد که یک جزء است و خود نماز دارای آثاری است، روزه دارد و روزه هم یک جزء است و دارای آثاری است، حج و زکات و … تکتک این اجزا که استقلال دارند، کنار هم قرار میگیرند تا به پایان میرسد. به پایان رسیدن، کمال آن است. معنای کمال از نظر ایشان این است. در برابر آن، تمام است که ایشان میفرماید تمام آن چیزی است که اجزایی برای آن تصور میشود ولی اجزا استقلال ندارند و اثر بر آنها مستقلاً مترتب نمیشود. ایشان به این آیهی قرآن مثال میزند؛ (ثمّ أتِمُّوا الصِّیامَ إلی اللیل[5]). قرآن اینجا از تعبیر «تمام» استفاده کرده است که روزه را تا هنگام شب ادامه دهید و پایان دهید که این تمامیّت میشود. آیا این به معنای این است که اگر انسان یک ساعت در روز امساک داشته باشد، اثری بر آن مترتب است؟ نه! دو ساعت امساک کند؟ نه! اگر این امساک فقط از اذان صبح تا نیمساعت مانده به اذان مغرب بود، باز فایدهای ندارد. اینها همه اجزاء هستند اما اجزایی که اثری ندارند مگر اینکه به پایان برسند که گاهی در اصطلاح فقهی از آن به «أقل و اکثر ارتباطی» تعبیر میشود. ایشان میفرماید اینجا «تمام» به کار رفته است، اما در آیهی شریفه (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ) کمال است، یعنی دین اجزا و شرایطی دارد و این اجزا و شرایط هرکدام در جای خودش، میتواند مستقلاً دارای ارزش و نتیجه و فایدهای باشد، اما آن آخرین جزئی که دین با آمدن آن جزء پایان پیدا میکند، عبارت است از ولایت.
علامه طباطبایی(ره) چندجا این بحث را ارائه کردهاند؛ هم در ذیل آیهی (و أتِمُّوا الصِّیامَ إلی اللیل) و هم در ذیل آیهی (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ):
الفرق بین التمام و الکمال حیث أن الأوّل انتهاء وجود ما لایتألف من اجزاء ذوات آثار و الثانی انتهاء وجود ما لکل من أجزائه أثر مستقل وحده
یعنی تمام مربوط به یک مجموعهای است که اجزای دارای اثر ندارد (نه اینکه اصلاً جزء ندارد) و کمال مربوط به مجموعهای است که هرکدام از اجزا خودش هویتی دارد و اثری هم بر آن مترتب میشود. بعد میفرمایند:
قال تعالى: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»، فإن الدين مجموع الصلاة و الصوم و الحج و غيرها التي لكل منها أثر يستقل به[6]
اینها یک مجموعهای است و هرکدام هم در جای خودش اثری دارد، اما پایان این مجموعه و آخرین جزء آن ولایت است. براساس این تلقی ارتباط بین جزء اخیر با بقیهی اجزا دیده نمیشود و خود این اجزای دیگر هم میتوانند هرکدام دارای اثر باشند، ولو جزء دیگری ناقص و ناتمام باشد.
تفسیر دوم
اما براساس تفسیر دوم، همان معنایی که برای تمام وجود دارد، در کمال میآید. علامه فرمودند که اجزای دارای اثر در تمام نداریم و همین معنا را عدهای دربارهی کمال دین معتقدند یعنی معتقدند که دین اجزایی دارد ولی تا وقتی جزء اخیر (ولایت) تثبیت نشود و شخص آن را نپذیرد، هیچیک از اجزای سابق اثری در کمال انسان نمیگذارد؛ نماز بیولایت صفر، زکات بیولایت صفر، صوم بیولایت صفر و… همهی این اجزا با آن جزء اخیر اثر پیدا میکند.
این تفسیر دوم از معنای کمال دین، تفسیری است که حضرت امام(ره) در شرح دعای سحر مطرح فرمودهاند. عنوان مطلب مطرح شد، ان شاء الله در قسمت بعد دربارهی این نظر و تفسیر دوم – بهخصوص که نظر حضرت امام در کتاب شرح دعای سحر است – بیشتر صحبت خواهیم کرد.
[1] .ابراهیم کفعمی؛ البلد الامین و الدرع الحصین؛ ص409، همو؛ المصباح؛ ص257.
[2] .همو؛ البلد الامین و الدرع الحصین؛ ص402، همو؛ المصباح؛ ص247.
[3]. سوره بقره(2): آیه31.
[4]. سوره مائده(5): آیه3.
[5]. سوره بقره(2): آیه187.
[6] . سید محمد حسین طباطبایی؛ المیزان؛ ج2، ص48.