گزارش پیش رو حاصل مصاحبهی خبرنگار انصاف نیوز با نه نفر زن و مرد از استانهای مختلف شامل تهران، خوزستان، کردستان، سیستان و بلوچستان، کاشان، آذربایجان شرقی و زنجان و یک مرد افغانستانی بوده است.
غالب مصاحبهشوندگان اطلاعی از «روز جهانی زنان» نداشتند اگر هم داشتند چیزکی در فضای مجازی شنیده بودند. دو زن جوانی هم که از این روز اطلاع داشتند تنها یکیشان این روز را در زندگی خودش موثر میدید.
موضوع مهم دیگر اشارهی مصاحبهشوندگان ترک و کرد به خشونتهاییست که در منطقهی خود پررنگتر میدیدند. موضوع دیگر در این گزارش این بود دو زن جوان نگرانیهای زنان معترض 17 اسفند 57 را به جا میدانستند.
«دستمزد زنا کمتره»
مرضیه، خادم مسجدی در مرکز تهران، 40 ساله، لیسانس
دستهایش و چین و چروک صورتش هیچ ربطی به 40 سالگی نداشت! کرمپودر هم خطها را عیانتر کرده بود. از شرایط زندگیاش که پرسیدم گلایهی عمدهاش از شرایط اقتصادی بود. مسجد حدلااقل حقوق وزارت کار و جای خواب میداد. حداقلهایی که محلهای کار قبلیاش به او نمیدادند.
برایم تعریف میکرد که زمانی در یک کارگاه خیاطی وسط کار بوده و مرد صاحبکارش به او زور میگفته. ساعت کاریاش زیاد بوده. وعدهی حقوق وزارت کار میدادند اما وعدهی توخالی!
مرضیه در پاسخ به این سوال که بنظرش «شرایط زنان به صورت کلی در این سالها تغییری کرده؟» گفت آدم با آدم متفاوت است و قادر به پاسخ دادن این سوال نیست. بعد پشیمان شد و گفت: «آها! چرا، بدتر شده! حقوق زنا کمتره. دوستای من تو شیرینیفروشی کار میکنن. روزی هشت ساعت. 250 بهشون میدن!» دوستان مرضیه از همکاران مردشان حقوق کمتری در ازای کار برابر دریافت میکردند.
او میگفت شرایط زنان کاشانی خیلی با سالهای قبل فرق کرده: من دوس ندارم! بیحجابی زیاد شده. یه طوریه که من میرم دوس دارم زودتر برگردم!
17 اسفند سال 57، گروهی از زنان ایرانی در اعتراض به اجباری شدن حجاب در هوای برفی تهران دست به تجمع زده بودند.
![]()
![]()
![]()
زنان معترض در 17 اسفند 57
«به جای قربانی ماندن توانمند شدم»
روژان، 27 ساله، اصالتا اهل کردستان، لیسانس
روژان دربارهی روز جهانی زنان و مطالبات آنان خوانده اما تاریخ دقیق این روز خاطرش نبود: «فک کنم۴ یا ۱۴ مارس بود.» نامگذاری این روز هیچ تاثیری در زندگی او نداشته است.
وقتی پرسیدم زندگیاش با مادرش بعنوان یک زن کرد چه تفاوتی داشته محکم جوابم را داد: من آزادیهای بیشتری به دست آوردم و مستقلتر بار اومدم به جای اینکه احساس قربانی بودن بهم دست بده!
«دخترای جوونتر منتظر اتفاقن تا نجات پیدا کنن»
او نسبت به نسل جوانتر از خود دید چندان مثبتی نداشت: به نظرم یکم منتظرن اتفاق خاصی براشون بیوفته و نجات پیدا کنن. من تنها فرقی که دارم اینه که فهمیدم باید توی این اوضاع یا ذهنمو یا روحمو پرورش بدم تا زن بهتری باشم.
روژان میگفت آنچه از زنکشی و قتلهای ناموسی در مناطق کردنشین میگویند واقعیت دارد و این موضوع در شهرهای بستهتر مثل دیواندره با خانوادههای کم بضاعتتر امکانش بیشتر است!
«دوست پسر داشتن جنایت محسوب میشه»
از او راجع به محدودیتهایی که به دلیل زن بودن با آنها برخورد کرده پرسیدم: مثلا اون اوایل میخواستم سفر برم اصلا این اجازه رو نداشتم. یه ورزشم هست پل دنسر همیشه دوسش داشتم ولی هرگز نمیتونم … (لباس خاص این ورزش) رو بپوشم و پل دنس کنم! زن های اطرافم حتی بیشتر محدودن… دخترعموم طراح لباسه اما توی عکاسی لباساش چهره خودش نباید باشه چون همسرش میگه، یا خیلی از دخترای فامیل اصلا چیزی به اسم دوس پسر داشتن براشون جنایته!
نظر زنها تو خرید ملک و ماشین جدی گرفته نمیشود
دربارهی برخوردهای خاص در مناطق کردنشین با زنان پرسیدم که برایش آزاردهنده بوده: بنظرم اینکه زن از نظرشون بیشتر تو حاشیهست و نظر تخصصی دادنش بیخوده! هیچ وقت تو خرید ملک یا ماشین یا بحثای مهم قرار نیست یک زن صاحب نظر باشه! برخورد فیزیکی هم دارن علیالخصوص خانوادهی خودم. تا چند سال پیش من تحت خشونت خانگی بودم و برادرم و پدرم همیشه شدید کتکم میزدن!
آمار جراحیهای زیبایی تنزل مقام زن را نشان میدهد
به باور او آنچه امروز از پیشرفت و آزادی زنان نشان میدهند هم ظاهرسازیست. او مثالی از محل کارش میزد: ماموریت چین برای مردا تو شرکت ما روتین بود اما کلا یه زن تا به حال تونسته چین بره! یا اینکه مدیران زن یک ششم مدیران مرد در مجموعه هستن! حقوق ازدواج و خیلی چیزای دیگه هم که کاملا بیانگر تبعیضه! حقوق اجتماعی زنا تو این سالها نه تنها پیشرفتی نداشته بلکه پسرفت داشته و زنان رو به حاشیههای بدتری برده! اینکه جای زن به جای کتابخونه توی ارایشگاه باشه و مراکز جراحی نشون دهنده تنزل مقام زنه!
«باس قوی باشیم»
سولار، 23 ساله، تبریز، معلم زبان، لیسانس
سولار هم روز جهانی زنان را میشناخت و هم تاریخ دقیق آن را میدانست. او میگوید نامگذاری این روز در زندگیاش به طور مستقیم اثرگذار نبوده اما در کل زنانی که دنبال حقشان هستند برایش الهامبخشند. روز زن برای او به نوعی ناراحتکننده است چرا که یادآور این امر است که زنها برای هر حق مسلمی باید خود را ثابت کنند و بجنگند. به حرفهایش اضافه میکند: ولی باس قوی باشیم!
او میگوید شرایط زندگیاش از لحاظ قانونی و حقوقی خیلی با مادرش فرقی نکرده اما طرز فکر او با مادرش خیلی متفاوت است.
سولار راجع به نسل جوانتر زنان میگوید: والا دخترای جوونتر از من کلا تو حاشیهان از نظر من! من امیدوار بودم نسل بعدی بهتر و آگاه تر از ما باشه ولی بنظر اینجوری نمیان!
اخبار قتل ناموسی را در منطقهی خودشان نشنیده اما تاکید میکند که این به این معنی نیست که اتفاق نمیافتد.
در تبریز پیادهروی هم برای زنان راحت نیست
در مورد محدودیتهایی که زن بودن برایش در تبریز ایجاد کرده با تاسف گفت: از یه موضوع خیلی بیسیک بگم. من بدون هدفون نمیتونم حتی پیادهروی برَم! باید هندزفری بذارم و سرم رو بندازم پایین تا اون مسیر زهرمارم نشه. چون بلاخره گوشِت نشنوه چشمات که میبینه!
سولار میگفت محدودیت به دلیل جنسیت برای زن و مرد ایرانی وجود دارد اما وضعیت زنها واقعا بدتر است. او میگفت خیلی از هم سن و سالانش در مورد ازدواج به خصوص از یک سنی به بعد خیلی حق انتخاب ندارند که شاید اصلا نخواهند ازدواج کنند یا با شخصی که دوستش دارند ازدواج کنند.
موضوع دیگر تحصیل دختران بود. وقتی در موقعیتی قرار میگیرند که نیاز به سکونت در شهر دیگریست معمولا این اجازه را به آنها نمیدهند.
او در پاسخ به این سوال که کدام رفتار مرسوم ترک زبانهای ایران با زنها برای او آزاردهنده بوده گفت: چطور بگم که قومیتی نباشه؟! ولی بنظرم مردسالاریشون خیلی رو اعصابه! بین مردهای کرد هم شاید هست. حتما شنیدی معروفه که میگن به ترک زن نده از ترکا زن بگیر! زنای تبریز خیلی آرومن متاسفانه واسه حقشون نمیجنگن! و یه موضوع دیکه اینکه آدما اینجا انگار براشون سخته ابراز عشق! مرداشون حتی جوونترا هم همینن.
پیرمردان خطاکار و پیرزنان خطاپوش
اکرم، معلم قرآن، کارشناس طب سنتی و مشاور مذهبی، 50 ساله
سر سفره افطار مسجد، پیش از باز کردن روزهاش زیرلب دعا میخواند. تلاش میکرد دختر جوانی که لاکهای ناخنش نصفه نیمه مانده بود را تشویق به استفاده از حنا کند چون هم خاصیت دارد و هم نماز و روزهاش را با مشکل مواجه نمیکند.
اکرم برای توضیح شرایط زنان میگفت چیزی بین سنت و مدرنیته خوب است. به او گفتم در میانهی سنت و مدرنیته ماندن فشار زیادی بر زنان وارد کرده مثلا باید خود را با معیار خاصی از زیبایی مطابقت دهند و همزمان هم در شغلشان و هم خانهداری فوقالعاده باشند. در پاسخ به من میگفت: خب اینا تازه مد شده دیگه! خودشون به خودشون فشار وارد میکنن! کی گفته همه باید اون شکلی بشَن؟!
بحث به موضوع خیانت هم کشید. اکرم میگفت خیانت زیاد شده و این موضوع بین سالمندان هم وجود دارد. پرسیدم در این مواقع چه توصیهای به زنان میکند: آخه به یه زن 60 ساله چی میتونم بگم؟! میتونم بگم طلاق بگیر با یه نوه؟! اگر فقط یه اشتباه بوده خب میگم توکل کنه و از اشتباهش بگذره. زنا چرا میرن تو زندگی یه مرد متاهل؟!
«وضع زنای ایرانی بهتر از افغانه فقط حجابشون مشکل داره!»
کترینگی کوچک در غرب تهران
غلام سخی، 18 ساله، درس دینی خوانده، کارگر | رضا، 40 ساله، مهندس عمران، صاحب کترینگ
غلام منتظر بود یخ گوشت آب شود تا آن را برش دهد. طارق هم در حال بسته بندی ماست بود. هر دو افغانستانی بودند و با لهجه صحبت میکردند. غلام ابتدای بحث در پاسخ به سوال قیاس شرایط زنان افغانستانی و ایرانی میگفت: افغانستانی بهترَن! ببخشیدا ایران یه ذره بیحجابتره! آبجی خودم افغانستانه بیرون میره چادر و روسری سرشه!
بحث که ادامه پیدا کرد گفت: «فقط یه چیزیشون بده که نمیذارن دخترا درس بخونن و چیزی بشن. از این نظر ایران بهتره. قبلا مشکلی نبود ولی الآن دخترا فقط تا صنف 6 درس میخونن. خواهر خود من کل قرآن رو حفظه ولی دوس داره کتابای دیگه هم بخونه! شرایط تو ایران بهتره فقط حجابشون یه ذره… الآن حجاب شما خوبه ولی من بالاشهر رفتم…»
غلام میگفت رفتار مردان ایرانی در برخورد با همسرانشان با مردان افغانستانی فرق دارد: کمتر گیر میدن! زنای اونجا خونهی فامیل میرن اجازه میگیرن! او البته این کار را در مورد بعضی زنان منطقی میدانست.
غلام سخی در پاسخ به صاحبکارش که میگفت «اینا زنو کالا میبینن. خرید و فروش نمیکنید؟» گفت: شما مهریه را از آخر میگیرید ما اول میگیرم! 1 میلیارد یا 800 تومن. بدون جهاز 400. عموی خودم دختراش رو صد هم میده.
صاحبکار که میگفت رسم مهریه هم اشتباه است توضیح میداد که مهریه شیربهای مادر است که به این طریق حلال میشود.
رواج خرافات و دعانویسی میان زنان نسل قبل
صاحب کترینگ هم میگفت آزادی زنان ایرانی و آگاهی و اطلاعاتشان بیشتر شده: نسل مادرای ما درگیر خرافات و دعانویسی و این حرفا بودن. نسل ما بهتر شدن. الآن که دیگه عالی شده.
او دربارهی تغییرات آزادی پوشش زنان در شهرستان مثالی برایم میزد: ما یکی از شهرستانهای زنجانیم. یادمه 12 ساله بودم. با خواهرم که یه مانتوی بلند تا روی پاهاش پوشیده بود بیرون رفته بودم و از خجالت آب شدم که چرا چادر سر نکرده! الآن تو همون شهرستان چادری سخت پیدا میکنید!
خانهداری: کار زیاد و نامرئی
خوزستان، اهواز
منیر، 30 ساله، خانهدار و بچهدار، مهندس صنایع غذایی، غیر عرب
منیر اصلا راجع به روز جهانی زنان و 8 مارس چیزی نشنیده بود و بر این باور بود که چنین روزی هیچ تاثیری در زندگی او ندارد و نمیتواند هم داشته باشد. تصمیم داشت زمانی که پسرش بزرگتر شد یک آنلاین شاپ بزند. منیر کاملا سنتی ازدواج کرده بود.
او دربارهی قیاس زنان خانهدار و شاغل هم توضیح جالبی داشت: زنی که کارمنده تو مدارکش میاد که 15تا ارباب رجوع داشته ولی خانهداری هرچقدم کار کنی به چشم نمیاد! انتظاری که از خونهی زن خونهدار دارنم زیاده! اگه بخوام اون انتظاراتو انجام بدَم باید تا 3 صبح بیدار بمونم. صبح دیگه برای پسرم انرژی ندارم.
از منیر راجع به فشار جامعه بر زنان با معیارهای سختگیرانهی زیبایی پرسیدم: اونا رو که دیگه نگو! خیلی پرهزینهان! سختم هستن. یه موی کوتاهو بخوای مش کنی چند میلیون هزینهاش میشه. چند ساعتم باید بشینی تو آرایشگاه. لباس پوشیدنم همینه. نگا که میکنم با خودم میگم ینی این خانم چقد زمان داشته واسه خرید؟! من میرم بازار هر طور شده باید سریع برگردم. حتی به قیمتم توجه نمیکنم. میگم دیگه به جهنم زودتر برگردم پیش بچه!
منیر میگفت بیشتر اوقات آنلاین خرید میکند و بیشتر هم برای پسرش طوریکه انگار خودش را فراموش کرده است.
«بیخیال شو! بابا قبول نمیکنه!»
او وقتی زندگیاش را با مادرش قیاس میکرد میگفت: زندگی ما سختتر شده. مسئولیتامون بیشتره. مشغولیتهای بچهمون بیشتره.
از قیاس زندگی خودش با خواهرش هم گفت: به نظرم آزادانهتر زندگی میکنه. مثلا تو هزینه کردن من خیلی به فکر جیب بابام بودم یا اصلا قوانین بابام رو کمتر رعایت میکنه. یه آزمون زبان میخواست بده باید میرفت ترکیه. من بارها بهش گفتم بابا اصلا قبول نمیکنه! بیخیال شو! گفت نه من باید حتما برم. با بداخلاقی، قهر، ناز و واسطه کردن بقیه بلاخره رفت.
«بیشتر عربها روی تست سلامت بکارت حساسن!»
راجع به رواج تست سلامت بکارت پیش از ازدواج در استان خوزستان هم پرسیدم. منیر میگفت اصلا در اطرافیانش چنین رسمی ندیده است و بیشتر بین عربهای اهواز این رسم وجود دارد. حساسیت به حدیست که عروسی به هم میخورد. او با اشاره به رسم نمایش پارچهی خونآلود به نشان سلامت بکارت دختر تاکید میکند که این حساسیت بین جوانها کمتر شده طوریکه شنیده پسری عرب انگشتش را بریده و پارچه را خونی کرده!
«سر چشم و همچشمی گذاشتن دختراشون درس بخونن!»
سیستان و بلوچستان
غزاله، 28 ساله، متولد ایرانشهر، معلمِ شهرستان دشتیاری، سنی
غزاله میگفت ساکنین ایرانشهر و بخش سیستان استان معمولا تحصیلکردهتر هستند و شرایط زنان بد نبوده و نیست اما در بخشی که تدریس میکند شرایط زنان خوب نیست اما بهتر شده: اینجا برای یه زن عیب بود که درس بخونه. یکی، دو نفر که به جایی رسیدن بقیه هم از سر چشم و همچشمی بیشتر گذاشتن دختراشون درس بخونن!» او به تاثیر دانشگاهها در این استان هم اشاره میکرد.
«طلاهامو فروختم که دانشگاه رفتم»
پررنگترین تغییر دختران دشتیاری به نظر غزاله افت تحصیلی به دلیل سرگرمی فضای مجازی بود. به نظر او نسل جدید دختران دشتیاری چندان تغییری با مادرانشان نکردهاند. با این حال از تعدادی از شاگردانش میگفت که با سماجت خودشان یا پیگیریهای او توانستهاند به دانشگاه بروند.
خود غزاله هم با سماجت و پافشاری و فروختن طلاهایش توانسته به دانشگاه برود. میگفت با تعریف کردن داستان زندگیاش برای شاگردانش تلاش میکند به آنها انگیزهی ادامه دادن بدهد.
غزاله وضعیت بهداشتی زنان را در شهرستان دشتیاری متوسط میدانست. مثلا دسترسی دخترها به نوار بهداشتی سخت نیست. آب سالم هم وجود دارد.
زنان سیستان و بلوچستان قابله را به بیمارستان ترجیح میدهند
غزاله در مورد خدمات به زنان باردار و شرایط بهداشتی و درمانی زایمان در این منطقه نکتهی دردناکی را گفت: بیمارستانا، مثل بیمارستان امام علی کشتارگاهن! خیلی مرگ و میر داره. ترجیح میدن قابله بیارن تو خونه!
این در حالیست که زایمان در خانه هم احتمال عفونتهای خطرناک دارد.
یک نمای کامل از زنان سیستان و بلوچستان
حسن، 32 ساله، بلوچ و ساکن ایرانشهر، معلم شهرستان سرباز، لیسانس
حسن چیزهایی راجع به «روز جهانی زنان» در شبکههای اجتماعی دیده بود اما اطلاع دقیقی راجع به این روز نداشت.
او میگفت هر چه به سمت شهرها و روستاهای جنوب استان سیستان و بلوچستان بروید شرایط زندگی زنان سختتر میشود و بالطبع امکان تحصیلشان نیز سختتر. در خانوادهی خود او اما به خواهرانش فرصت کافی برای تحصیل داده بودند حتی امکان رفتن به شهر دیگر برای تحصیل را فراهم کرده بودند.
ازدواج مدرن، کودکهمسری، چندهمسری، ازدواج اجباری و خودکشی
حسن که در مقطع ابتدایی هم تدریس کرده بود میگفت کودکهمسری در این استان و به خصوص روستاهای کمبرخوردارتر کم نیست! منتهی کودک همسریِ منظور حسن این بود که دختر و پسر، هر دو کم سن باشند.
از حرفهای حسن برمیآمد که شکل غالب ازدواجها در این استان سنتیست. در جنوب استان مثل شهرستان سرباز و راسک رضایت جوانها را قبل ازدواج نمیپرسند اما در سایر شهرها معمولا میپرسند. میان این ازدواجهای سنتی با مواردی که دوستی قبل ازدواج یا آشنایی در شبکههای اجتماعی منجر به ازدواج شده باشد نیز برخورد کرده بود. حسن میگفت خودکشی دختران در پی ازدواج اجباری هم در این استان وجود دارد.
به گفتهی این معلم چندهمسری در این استان و به خصوص بین مذهبیهایش بیشتر رواج دارد. اصل این عمل خیلی هم قبیح نیست و البته آمار طلاق هم کم نیست.
1401 و زنان سیستان و بلوچستان
بحث قتلهای ناموسی هم پیش آمد و به مثال تجاوز به دختر چابهاری هم اشارهای شد که چطور جرقهی اعتراضات مردم این استان در سال 1401 شد.
حسن تاثیر اعتراضات 1401 بر مردم را اینطور توصیف میکرد: اینجا هم تغییر کرده ولی اگر تهران خرگوشی تغییر کرده اینجا لاکپشتی تغییر کرده. مثلا زاهدان محسوسه.
او میگفت حرفهای مولوی عبدالحمید بر زندگی زنان این استان اثرگذار بوده: یه فرد مذهبیه ولی با حفظ چارچوبها حرفهایی زده که اثرگذار بوده. شما میبینی زنا با روسری میان مسجد مکی و با مولوی هم حرف میزنن!
درمان: پاکستان، کرمان و یزد
حسن هم مانند غزاله میگفت شرایط بیمارستانهای این استان خیلی بد است. همسر یکی از اقوامش پس از زایمان طوری دچار عفونت شده که بالاجبار برای مداوا به کرمان رفته است. در بیمارستان مربوط به دانشگاه علوم پزشکی هم شرایط همین است. به همین دلیل مردم غالبا یزد و کرمان میروند. قبلتر که ارزش پول ملی بیشتر بود هم برای مداوا پاکستان میرفتند چون پاکستان از تهران نزدیکتر است. در همین شرایط بد هم خدمترسانی بیمارستان به همه یکسان نیست و باید آشنایی داشته باشید تا کارتان راه بیفتد.
خانه بهداشت سمبلیک
این معلم سیستان و بلوچستانی وضعیت بهداشت را برای زنان این استان بد توصیف میکرد و میگفت بسیاری از زنان باردار با سوتغذیه دست و پنجه نرم میکنند و تحت نظر نیستند، تعدادی از خانههای بهداشت سمبلیکاند و نیروی انسانی ندارند، در مناطق مرزی شبکهی فاضلاب کامل ندارند و…
«دخترای امروز به فکر آزادیان!»
علی، ساکن زاهدان، 25 ساله، محصل علوم دینی در مسجد مکی
علی در پاسخ به سوال وضعیت و شرایط امروز زنان میگفت: فرهنگ تشیع و فارسها پیشرفتهتره. ولی شیخ ما هم همیشه میگه بذارید بچههاتون درس بخونن و سر کار برن اعم از اینکه پسر یا دختر باشه. بلوچها تعصبشون زیاده. قبلا با زن بلوچ حرفم نمیزدن. با چادر هم زنشون رفت و آمدی نمیکرد و دیده نمیشد! الآنم خیلیاشون نمیذارن دختراشون برَن دانشگاه! از جهلشونه!
زمان جهالت، کسی با دختری که پریود میشد غذا نمیخورد! اسلام ولی مردم رو به نور هدایت کرد.
خواهر علی فقط درس دینی خوانده بود. او میگفت نسل گذشته نسبت به دختران امروز بیشتر کار میکرده. علی میگفت: دخترای امروز به فکر آزادیان! آزادی بیان، آزادی حجاب، اشتغال و خودکفایی. قبلا نانآور خانه فقط مرد خانه بود.
علی هم از رواج چندهمسری در این استان و مذموم بودن آن به این شیوه در دین اسلام گفت: پولدار باشد 3، 4 زن میگیرد. در 70 سالگی دختر 20 سال میگیرد درحالیکه اسلام چنین چیزی نگفته.
روز جهانی زنان را هم مانند روز جهانی بلوچ نمیدانم چیست
علی عبارت «روز جهانی زنان» را مانند «روز جهانی بلوچ» در فضای مجازی شنیده بود اما از چیستی این روزها اطلاعی نداشت: برای بلوچها ماه مبارک رمضان، عید قربان و عید فطر مهمه. حتی عید نوروزم ما خیلی عید نمیدونیم. در شریعت یا عرف ما نیست. اصلا اینکه بگیم «عید» نوروز یه جوری گناهه!
انتهای پیام