بخش مثبت ماجرا
افزایش روابط خانوادگی و اجتماعی: در فرهنگ ایرانیان خانوادهدوستی و ارتباطات گسترده با اقوام، امری رایج است؛ گرچه مشغلههای زیاد و کمبود وقت ناشی از فشارهای اقتصادی این مسئله را تحت تأثیر قرار داده است. با این حال اضافه شدن یک روز به روزهای تعطیل هفته و اختصاص زمان بیشتر در تعطیلات دو روزه به فعالیتهای خانوادگی و اجتماعی، میتواند پیوندهای خانوادگی و اجتماعی را تقویت کند. از طرفی این اجتماعات میتوانند احساس تعلق و حمایت اجتماعی را افزایش دهند و به بهبود هویت جمعی ایرانیان کمک کنند.
کاهش استرس و فرسودگی شغلی: استراحت کافی در آخر هفته میتواند به کاهش استرس و جلوگیری از فرسایش شغلی کمک کند. از طرفی این استراحت میتواند به بازیابی انرژی و افزایش تمرکز منجر شود که درنهایت بهرهوری و خلاقیت فرد را در محیط کار افزایش میدهد.
رونق صنعت گردشگری: از دیدگاه جامعهشناسان، تعطیلات دو روزه میتواند به رونق صنعت گردشگری و افزایش مشارکت در فعالیتهای داوطلبانه منجر شود که این مسئله بر اقتصاد و جامعه تأثیرات مثبت میگذارد. گرچه این موضوع بیشتر از منظر اقتصادی مدنظر قرار میگیرد، اما در مشهدالرضا(ع) این موضوع بیشتر مسئلهای فرهنگی و اجتماعی است تا اقتصادی.
افزایش فعالیتهای فرهنگی و هنری: تعطیلات دو روزه فرصتی برای مشارکت در فعالیتهای فرهنگی و هنری ایجاد میکند که میتواند به غنیسازی زندگی فردی و اجتماعی منجر شود. این دو روز فرصت مناسبی برای فعالان فرهنگی و اجتماعی شهر است تا اوقات فراغت شهروندان را با برنامههای غنی خود پربارتر کنند.
پیامدهای منفی را فراموش نکنیم
مصرفگرایی و پیامدهای ضد فرهنگی: به عقیده جورج ریتزر، جامعهشناس آمریکایی اوقات فراغت با مصرفگرایی رابطه مستقیمی دارد. یعنی همانطور که تعطیلات میتواند به عنوان فرصتی برای فرار از یکنواختی و ساختارهای سخت زندگی مدرن عمل کند، ممکن است تحت تأثیر همان منطق کارایی و استانداردسازی مدرنیته بهخصوص در جوامع مصرفگرا، تعطیلات را اغلب به فرصتی برای مصرف بیشتر تبدیل کند.
البته این مسئله تا حد زیادی دستکم در هفت دهک متوسط به پایین جامعه ایران کاربرد آنچنانی نخواهد داشت، اما می تواند با همین دستفرمان مصرف سه دهک بالای اقتصادی جامعه، منجر به تشدید ناسازگاریهای فرهنگی و ارزشی بیشتری شود. به عنوان مثال تصور کنید با این شیب افزایش پتشاپها و لوازم خانگی حیوانات که عملاً تبدیل به مکان تأمین لوازم سگهای خانگی شده است، موج سگگردانیها و گعدههای شبانه برخی افزایش یابد. طبیعی است در این شرایط اقتصادی، خیابان از آن کسی است که پول کالاهای پاساژها و فروشگاههای بزرگ را داشته باشد. این طبقه فارغ از نیات مختلف خریدگردی و مصرفگراییشان، سبک زندگی خود را از طریق فضای مجازی به طبقات پایینتر نیز سرریز میکنند.
این آسیبها در شرایطی است که صاحبان شهر، کالا و ایده جذابی برای گذران اوقات فراغت عموم شهروندان در چنته نداشته باشند. در این وضعیت منطق سرمایه و فرهنگ مدرن که به چیزی جز سود و فروش بیشتر فکر نمیکند، برای فروش کالای خود، با انواع شعبدهها، فرهنگ شهر را نیز همراه میکند. این همراهی و تغییر ذائقه شهروندان به دنبال خود فضاها، بسترها و حتی قوانین مرتبط با توسعه خود را تولید میکند و اینجاست که سیاستگذار، تن به روکشی حداقلی از پیوستهای فرهنگی در انبوهی از نمادهای بیهویت و مادی سرمایهداری می دهد. روکشی که اگر بگوییم بیشتر به وهن ارزشهای دینی میانجامد بیراه نگفتهایم.
«مکدونالدیزاسیون» سبک زندگی
مکدونالدیزاسیون مفهومی است که توسط ریتزر مطرح شده و به فرایندی اشاره دارد که براساس آن اصول رستورانهای زنجیرهای فستفود مانند مک دونالد، به طور افسارگسیختهای در بخشهای مختلف جامعه گسترش مییابند. این اصول در حوزههای مختلفی مانند آموزش، بهداشت، گردشگری، خردهفروشی و حتی روابط انسانی نیز قابل مشاهده است. به طور کلی، مکدونالدیزاسیون به معنای غلبه منطق کارایی، محاسبهپذیری، پیشبینیپذیری و کنترل بر سایر ارزشها و جنبههای زندگی انسان است. ریتزر هشدار میدهد این مکدونالدیزاسیونِ تعطیلات میتواند منجر به از بین رفتن اصالت و تجربههای منحصربهفرد شود. وقتی همه چیز از قبل برنامهریزی و استانداردسازی شده باشد، جایی برای ماجراجویی، کشف و تجربههای اصیل انسانی باقی نمیماند.
به طور کلی در این فرایند جهت سودآوری برندهای تجاری مختلف، برای وقت و سرمایه انسان برنامهریزی شدیدی صورت میگیرد و برای همه نیازهای ما، قالبها و تجربیات مصنوعی زودگذری عرضه میشود تا پاسخی موقتی به آنها داده شود. در آخر این ما هستیم که به عنوان یک انسان آزاد و مختار برنامهریزی میکنیم که آیا بیشتر اوقات فراغتمان را در مسیرهای پرتکرار و همیشگی (مثلاً ییلاقات اطراف شهر) بگذرانیم یا گاه سری هم به مناطق تاریخی و هنری، بازارهای صنایع دستی و... بزنیم.
مثلاً اگر اهل مشهد هستیم، برای صرف غذا به رستورانهای پرزرق و برق وکیلآباد برویم یا غذای محلی قابلی در بولوار شهید آوینی را امتحان کنیم؟ حتی بدون رفتن به منطقهای خاص آیا ما میتوانیم به عنوان فرصتی برای کشف و ارتباط عمیقتر با خود و خالق جهان، از این تعطیلات استفاده کنیم و از دام مکدونالدیزاسیون رها شویم؟ در این مدت خلوت با خود، از فرصت زیارت امام رئوفمان، چه هدیهای ارزندهتر در ایران داریم؟
خبرنگار: سیدمصطفی فاطمی نسب