شناسهٔ خبر: 71727445 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه قدس | لینک خبر

حکمرانی فرهنگی و فرهنگ حکمرانی

صاحب‌خبر -

در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رویکرد فرهنگی به حکمرانی یکی از غالب‌ترین گفتمان‌ها بود که همگان آن را به عنوان نقطه برتری انقلاب اسلامی نسبت به سایر تحولات اجتماعی و انقلاب‌های مشابه شناختند. اما با گذر زمان، این رویکرد به تدریج کمرنگ و از بحث‌های عمومی دور شده و عوامل دیگری که لزوماً جنبه فرهنگی قوی‌ای ندارند، چونان نقاط برتری نظام ما تأکید می‌شوند. هدف از پافشاری دوباره بر ارزش  فرهنگ در حکمرانی، نادیده‌ گرفتن قدرت سخت (hard power) نیست، بلکه تأکید بر تقدم و اولویت فرهنگ در رویکرد مدیریت و حکمرانی است. حکمرانی مؤثر نیازمند درک عمیق از فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی است. در دنیای امروز کشورها با چالش‌های پیچیده‌ای مواجه هستند که حل آن‌ها تنها با رویکردهای کوتاه‌مدت سیاسی ممکن نیست. در این نوشتار به بررسی ضرورت نگاه درازمدت فرهنگی به حکمرانی چونان یک رویکرد راهبردی پرداخته خواهد شد و تأثیرات آن بر موفقیت و پیشرفت کشورها نیز بررسی می‌شود.
حکمرانی به مجموعه‌ای از فرایندها و ساختارها اطلاق می‌شود که به مدیریت و هدایت جامعه می‌پردازد. فرهنگ نیز چونان مجموعه‌ای از ارزش‌ها، باورها و رفتارها نقش اساسی در شکل‌دهی به این فرایندها دارد. برای دستیابی به حکمرانی پایدار باید به فرهنگ چونان یک عامل کلیدی توجه شود.حکمرانی پایدار به معنای توانایی دولت در مدیریت منابع، ایجاد عدالت اجتماعی و تأمین رفاه عمومی به‌ صورت مداوم و درازمدت است. 

تأثیرات فرهنگ در بهینه‌سازی کارکردهای حکمرانی
1.ایجاد هویت اجتماعی: فرهنگ به عنوان یکی از عوامل اصلی در شکل‌دهی هویت اجتماعی، نقش مهمی در ایجاد حس مشترک و تقویت هویت ملی ایفا می‌کند. ارزش‌ها، باورهای سنتی، هنر، زبان و آداب و رسوم که در قالب فرهنگ یک جامعه ظاهر می‌شوند، فضایی برای ایجاد انسجام اجتماعی و تعامل متقابل میان افراد فراهم می‌آورند. این ابعاد فرهنگی نه ‌تنها احساس تعلق به گروه یا ملت را تقویت می‌کنند، بلکه زمینه برای توسعه همبستگی اجتماعی و همکاری میان افراد را نیز هموار می‌کنند. تشکیل یک هویت مشترک به تعاملات اجتماعی عمیق‌تر و محترمانه‌تر منجر می‌شود و همچنین به تقویت ارتباطات میان فرهنگ‌ها در سطح جهانی نیز کمک می‌کند. فرهنگ به عنوان ابزاری برای دیپلماسی نرم و تعاملات بین‌المللی هم مطرح است. بنابراین فرهنگ نقش محوری در شکل‌گیری جامعه‌ای متعادل، متصل و همدل دارد که در آن هر فرد با توجه به ریشه‌های مشترک خود، به صورت مؤثرتری در کنار دیگران زندگی می‌کند.
2. ترویج ارزش‌های اخلاقی: فرهنگ چونان یکی از ارکان اساسی زندگی اجتماعی، نقش حیاتی در تقویت ارزش‌های اخلاقی و ترویج رفتارهای مسئولانه و عادلانه دارد. با بهره‌گیری از آموزه‌های فرهنگی و سنتی که در طول تاریخ در جوامع شکل گرفته است، می‌توان ساختارهای حکمرانی را بر پایه اصول شفافیت، عدالت و معیارهای اخلاقی طراحی کرد. فرهنگ به رهبران و تصمیم‌گیرندگان دولتی یادآور می‌شود باید به منافع عمومی توجه داشته باشند و در عین حال، جامعه را به رعایت ارزش‌های اخلاقی و مقابله با فساد و نادرستی‌ها تشویق ‌کنند. این رویکرد فرهنگی که بر احترام به حقوق انسان‌ها، مردم‌سالاری و مشارکت عامه تأکید دارد، قادر است به ایجاد نظامی پایدار و مطمئن کمک کند؛ نظامی که همه اعضای جامعه چونان همیاران فعال در فرایندهای تصمیم‌گیری و حکمرانی ایفای نقش کنند. بنابراین فرهنگ بی‌تردید نقش کلیدی در تربیت رهبرانی آگاه و عادل و همچنین ایجاد محیطی سرشار از اعتماد و مسئولیت اخلاقی ایفا می‌کند.
3. تقویت نهادهای اجتماعی: نهادهای فرهنگی مانند خانواده، نظام آموزشی و جامعه مدنی، نقش اساسی در تقویت حکمرانی پایدار دارند. خانواده به عنوان نخستین محیط آموزشی، مفاهیم کلیدی چون تعهد به قانون، احترام به دیگران و مسئولیت‌پذیری را در فرایند شخصیت‌سازی فرد ترویج می‌کند. نظام آموزشی نیز با تأکید بر اصول شهروندی، حقوق و برابری، بستر لازم برای ایجاد آگاهی و مشارکت فعال شهروندان را فراهم می‌آورد. به‌ علاوه، جامعه مدنی چونان سپهری همگانی برای گفت‌وگو و نقد، فرصتی مناسب برای ایجاد تعادل میان قدرت‌های مختلف در جامعه ایجاد می‌کند. این نهادها با همکاری و هم‌کنشی می‌توانند به ترویج اصول حکمرانی خوب از جمله شفافیت، مسئولیت‌پذیری و عدالت کمک کنند و پایه‌ای مستحکم برای توسعه یک جامعه متعادل و پایدار بنا نهند. نقش این نهادها فراتر از ترویج ارزش‌های فرهنگی است و به تقویت ساختارهای مدیریتی و سیاسی که به منافع بلندمدت جامعه کمک می‌کند نیز می‌پردازد.
4.  جلب مشارکت مردم: فرهنگ به عنوان یکی از عوامل بنیادین شکل‌دهنده رفتارهای اجتماعی می‌تواند به سان یک انگیزه قوی برای افزایش مشارکت شهروندان در فرایندهای حکمرانی عمل کند و حس مسئولیت اجتماعی را در آنان تقویت کند. با ترویج ارزش‌هایی نظیر مردم‌سالاری، شفافیت و تعهد به منافع عمومی، فرهنگ نقش کلیدی در ایجاد یک فضای باز و شفاف برای تعامل میان دولت و شهروندان ایفا می‌کند. این امر به شهروندان کمک می‌کند تا نقش خود را در تصمیم‌گیری‌ها و مدیریت زندگی جمعی به خوبی درک کنند و مانند افرادی مسئول در فرایندهای حکمرانی مشارکت کنند. افزون بر این، فرهنگ می‌تواند اعتماد عمومی به نهادهای حکومتی را تقویت کرده و شهروندان را به دنبال کردن راهکارهای مبتنی بر اصول اخلاقی و عدالت ترغیب کند. این نوع فرهنگ‌سازی که بر اساس ارزش‌های مشترک و همبستگی اجتماعی پایه‌گذاری شده است، منجر به شکل‌گیری جامعه‌ای شهروندانه می‌شود که در آن همه افراد همچون بخشی از کل، به توسعه و پایداری نظام حکومتی کمک می‌کنند.
با توجه به ابعاد مطرح شده، می‌توان نتیجه گرفت که فرهنگ به مانند یکی از عوامل کلیدی در تقویت حکمرانی پایدار و توسعه جوامع، نقشی برجسته ایفا می‌کند. عدم توجه به این مؤلفه می‌تواند به چالش‌های قابل توجهی در مدیریت و حکمرانی منجر شود. بنابراین بازنگری در رویکردها تأکید بر اهمیت فرهنگ در حکمرانی، به عنوان یک ضرورت اساسی برای پیشرفت و پایداری جوامع به شمار می‌آید.