عصر ایران؛ علی محبوبی - رئیس جمهور در اوایل انتخاب استانداران، حسینعلی امیری که قبلاً سوابقی چون معاون پارلمانی رئیس جمهور، قائم مقامی وزارت کشور و معاونت قوه قضاییه را بر عهده داشت را برای استانداری فارس انتخاب کرد، حال آنکه استان فارس استانی مناسب برای استانداری امیری بود؟ و یا امیری فردی مناسب برای سکانداری استانداری فارس بود؟ در یادداشتهای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
اما آنچه مراد نگارنده از این سیاهه است انتخاب آخرین استاندار کشور آن هم برای آذربایجان غربی، زادگاه مسعود پزشکیان میباشد. در یادداشت قبل اشاره کردیم رضا رحمانی وزیر اسبق صمت و رئیس پیشین کمیسیون صنعت و معدن مجلس با ۴ دوره نمایندگی مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی در جریان سفر به منطقه ویژه اقتصادی سلماس در مرز کوزه رش گفته بود: "معنی و مفهوم کلمه استاندار را به مردم نجیب و مسئولین استان نشان خواهد داد". و گفتیم که زاویه دید او به استان آذربایجان غربی متفاوت است و برعکس پایتخت نشینان، آذربایجان غربی را "آخر کشور" نمیبیند، بلکه معتقد است “سَر جمهوری اسلامی ایران و دروازه ورودی کشور است".
دیدارهای او با چند وزیر و مسئول کشوری و آوردن روسای قوای مقننه و قضائیه برای حضور در استان و همچنین دغدغههایش برای تبدیل ظرفیتها و فرصتهای ژئوپلیتیکی استان به ایجاد شغل و درآمدزایی، زدودن نگاه امنیتی به استان بویژه توسعه مرزی با رویکرد اقتصادی و جذب سرمایه گذاری، توسعه عمران و آبادانی و ایجاد زنجیره کامل کشاورزی اعم از تولید مدرن خشکبار، تولید کنسانتره و صادرات مستقیم توسط شرکتهای تخصصی صادراتی و استفاده از مزیت استراتژیک مرزهای آذربایجان غربی که میبایستی برای استانی که دارای رتبه اول تولید عسل، سیب و آلبالو بود و از ارکان تولید انگور و چغندر کشور میباشد، که قبلا می بایست انجام میشد ولی نشده است! تعریف چشم اندازهای گسترده برای جذب سرمایهگذار و توسعه گردشگری در این استان چهار فصل، همگی چهرهای متفاوت حداقل در مرحله ادعا از وی بروز داده است که قطعاً همین برنامههای عالی که تاکنون مغفول مانده بودند، دلیل انتخاب وی برای استانی است که در شاخصهای رشد و توسعه و حتی فلاکت که توسط ارگانهای دولتی و علمی منتشر شده است همواره جزء استانهای رده ۲۸ به بعد در کشور قرار دارد؛ و مقوله "توسعه" در آذربایجان غربی مثنوی هفتاد من کاغذ است که هیچگاه توسط هیچ یک از استانداران قبلی شروع نشد، که به سرانجام برسد.
سه ماه پیش در اثنای انتخاب استانداران، محمد مهدی شهریاری نماینده کنونی بجنورد در مجلس و استاندار اسبق آذربایجان غربی، که پیش از آن رزومهای جز سرکنسولی ایران در یکی از کنسولگریهای فرعی آلمان و البته رفاقت با رحمانی فضلی وزیر وقت کشور نداشت، مجدداً برای تصدی استانداری این استان مطرح گشت و عدم انتخابش توسط شخص رئیس جمهور علیرغم همسو بودن با وی، شاید این بود که او در چهار سال استانداریش، برنامهای برای استان نداشت که احیاناً ناقص مانده باشد و بخواهد دوباره بازگردد که آن را تمام کند. همچنین محمد صادق معتمدیان استاندار سابق آذربایجان غربی و استاندار کنونی تهران که یکی از سه استاندار ابقا شده از دولت رئیسی میباشد، میتوانست به جای تهران در همین آذربایجان غربی ابقا میشد، اما شاید آن هم به خاطر عدم موفقیتش در ارتقای استان در همان شاخصهای رشد، توسعه و فلاکت مآموریتش تمدید نشد و قطعاً مثل شهریاری برنامهای نداشت که بخواهد آن را تکمیل و به اتمام برساند. و عدم به کارگیری این دو نفر علی رغم اینکه هر کدام در آذربایجان غربی ۴ سال استانداری کرده بودند، تجربه تلخ سپردن سکان استانداری به قربانعلی سعادت که با فاصله چند سال، دو بار در این استان استانداری کرد و برنامههای نداشتهاش را تمدید و کار های ناکردهاش را ادامه داد و همه اینها و عدم ارتقای رتبه آذربایجان غربی در شاخصهای فلاکت که جملگی در قعر جدول هستند، حاصل بیبرنامگی یا عدم توانایی بوده و خروجی بدترین نوع مدیریت دنیا به نام "مدیریت اقتضایی" آقایان در این استان زرخیز میباشد. ضمن ادای احترام به تک تک عزیزان نام برده که به خاطر ادای تکلیف قبول زحمت کردند و همچون یک مدیر ساده، استان را فقط اداره نمودند و آذربایجان غربی را حتی یک رده در شاخصهای فلاکت ارتقا ندادند، خسته نباشید و خدا قوت میگوییم.
حساسیت رئیس جمهور و انتخاب فردی در تراز ملی برای استانداری آذربایجان غربی، ویژگیهای رضا رحمانی و برنامههای خوب وی تاکنون و فعلاً موجب جلب اعتماد موقتی اهالی استان شده است به گونهای که اخیراً در بارش سنگین برف در استان، رضا رحمانی شخصاً اقدام به برف تکانی از درختان کرد و پویشی به همین نام راه اندازی نمود و در همان دقایق اولیه توسط شهروندان الگوبرداری شد و مردم شروع به برف تکانی از درختانمحلات و پارک ها نموده و در شبکههای اجتماعی گفتند که به درخواست وی به این پویش ملحق شدند.
اما نقطه ثقل این یادداشت در موارد ذیل است.
با گذشت حدوداً دو ماه از سکانداری استان توسط رضا رحمانی قطعاً نمیتوان از او گزارشی از کارنامه خواست، و البته کارهای خوبی را آغاز و به پایان رسانده است از جمله توسعه چندین برابری پروازهای فرودگاه ارومیه که تقریبا به تعطیلی و رکود کشیده شده و مرکز استان را به یک بن بست و تقریبا به یک روستا تبدیل کرده بود، و البته ما بدلیل اینکه این اقدام موثر در مقابل دید همگان است متوجه این کار مهم شدیم وگرنه از سوی سیستم اطلاع رسانی استانداری هیچ آبی برای استان که سهل است، برای استاندار هم گرم نمیشود. البته داخل پرانتز بگویم که مدال افتخار شبیه کردن ارومیه به یک روستای بزرگ، بر سینه شهردار سه ساله سابق میدرخشد و در ذیل و یادداشتهای بعدی بطور اساسی به آن خواهیم پرداخت.
مضافاً استاندار جدید شاید میتوانست در همین دو ماه گره از ترافیک سنگین شهر ارومیه باز کند که جز عدم عزم و اراده جدی شورای ترافیک و به تبع آن پلیس راهور و یا وضعیت نابسامان مقوله نان اعم از کیفیت و قیمت آن را حل کند که جز اهمال کاری ادارات کل صنعت معدن و تجارت و جهاد کشاورزی استان دلیل دیگری ندارد و انجام چنین کارهای کوچک اتفاقاً هیچ هزینه مالی نداشته و نیازمند بودجهای خاص نیست و فقط کمی همت میخواهد که کالایی کمیاب در بین بدنه مدیریتی آذربایجان غربی میباشد. اما سوالاتی ذهنمان را مشغول کرده است از جمله اینکه آیا آقای رحمانی همچون استانداران قبلی فقط شعاری صحبت میکنند و هیچ برنامهای برای توسعه استان ندارند؟ یا همچون سایر ارکان دولت دچار ضعف سیستم اطلاع رسانی استانداری میباشند؟ آیا آقای استاندار حاضرند اعلام کنند که تاکنون مثلاً در مورد دریاچه ارومیه وظایف تفکیک شدهای بین دستگاههای اجرایی وجود نداشته است؟ و آیا هنوز هم دستگاهها تقصیر را به گردن همدیگر میاندازند؟ و میگویند اگر وزارت راه جاده میانگذر را احداث نمینمود دریاچه خشک نمیشد و یا اگر وزارت نیرو کمتر سد احداث میکرد دریاچه زنده بود و یا سازمان محیط زیست بلد نیست حکمرانی کند؟ و یا باز همه آنها میگویند که مردم نباید چاه آب احداث میکردند؟ آقای استاندار کی از این فرافکنیهای مدیران خلاص خواهیم شد؟ و مشخصا آیا برنامهای که قابلیت اجرا داشته باشد را دارید؟ یا شما هم به ۷۰۰ میلیون متر مکعب آب که قرار است از سد کانی سیب به دریاچه برسد ناز خواهید کرد؟ که البته اگر آن هم برسد!و به قدری کم است که حتی طی دهها سال نیز نخواهد توانست تراز اکولوژیکی آب دریاچه ارومیه را حفظ کند. آیا آقای استاندار برنامه مدونی که شامل جدول زمانبندی برای اتمام پروژه ها باشد را دارند؟ مشخصاً یعنی اینکه آیا وعدههای آقای رضا رحمانی علاوه بر اعلام ساز و کار اجرایی، روز اتمام و تاریخ جشن گرفتن پایانی آن را نیز پیش بینی کرده است؟ مثلاً آیا میتوانید ادعا کنید که در کدام روز پایانه مرزی روستای کوزه رش در سلماس افتتاح خواهد شد؟ و یا در مقیاس کار بسیار کوچکتر، در خیابانهای ارومیه ذیل تابلوهای توقف مطلقاً ممنوع، دیگر هیچ ماشینی متوقف نخواهد بود؟ و یا در کاری بسیار کوچکتر از آن میتوانید تاریخ روزی که نانواییها نان را با کیفیت خوب و با وزن و ترازو و نه به تعداد، ارائه خواهند نمود را اعلام کنید؟ کی به ما خواهید گفت که الگوی کشت از محصولات پر آب بر به محصولات کم آب بر آغاز و در چه تاریخی به پایان خواهد رسید تا مردم برنامههایشان را جوری تنظیم کنند که در آن روزی که وعده میدهید حتماً بتوانند در مراسم جشن اتمام آن شرکت کنند. جناب آقای استاندار برایتان آرزوی موفقیت و البته صبر دارم چرا که بعید میدانم بتوانید این سوال آخر را پاسخ بدهید آن هم اینکه آیا مدیران متخصص و همراهی دارید؟ آیا میخواهید وعدههایتان را با مسببین وضع موجود(در ادوار مختلف) به منصه ظهور برسانید؟! انشاءالله که بتوانید. ولی به عنوان یک خبرنگار، برآیندی از جامعه نخبگان و فرهیختگان را به حضورتان عارضم که شروع کارتان با تعیین تکلیف مدیریت شهری و حوزه راه و شهرسازی، شیرینی را به کام شهروندان چشاندید، و ما معتقدیم ۴ سال برای نشان دادن خروجی موفقیت یا عدم موفقیت یک مدیر کاملاً کافی است و تمدید آن منوط بر روی دادن تحولاتی شگرف و دور از دسترس توسط مدیر در ۴ سال اول میباشد. در یادداشتهای بعدی بیشتر به بررسی دستگاههای اجرایی استان خواهیم پرداخت.
آخر سخن اینکه جناب آقای استاندار، در این روزهای پایانی سال ۱۴۰۳ برای مردم نجیب استان زرخیز آذربایجان غربی چه عیدی ای دارید؟