جدال لفظی میان ترامپ و زلنسکی در کنفرانس مطبوعاتی، برای بسیاری از افرادی که با عرف دیپلماتیک آشنا هستند، عجیب و شاید تا حدودی غیرمنتظره بود. در این زمینه، البته تحلیلهای متعدد و متفاوتی ارائه شده و میشود. در کنار این تحلیلها، میتوان تحلیلی از جنس تاریخ هم ارائه کرد و با مرور شواهد تاریخی موجود، به ارزیابی چنین اقدامی پرداخت. تقابل خصمانه دیپلماتیک میان کشورهایی که ارتباط آنها در قالب روابط استعماری باشد، نوعی بسترسازی برای شکل دادن به حوادث بعدی است. حتی در تاریخ معاصر ایران هم میتوان به نمونههایی در این زمینه دست یافت. جریان لغو قرارداد «دارسی» و رویارویی ظاهری رضاشاه با انگلیسیها نمونهای است که ششم آذر1311 اتفاق افتاد و رسانههای آن زمان برای بزرگنماییاش وارد میدان شدند. رضاشاه در جلسه رسمی هیئت دولت و در رفتاری کاملاً عجیب و غیرمنتظره، پرونده قرارداد دارسی را داخل بخاری انداخت. این ژست نمادین، بعدها اثرات سوئی از خود به جا گذاشت؛ مذاکرهکنندگان ایرانی در جریان دعوای مربوط به ملی شدن صنعت نفت، به اسناد مورد نیازی که در آن پرونده وجود داشت، دسترسی نداشتند و بابت این مشکل، دردسرهای فراوانی را تحمل کردند. به دنبال انحلال یکطرفه قرارداد دارسی، انگلیس به دیوان لاهه شکایت کرد و پروندهای تشکیل شد، اما انگلیسیها و نمایندگان رضاشاه، خیلی زود برای مذاکرات جدید، رفتار خود را تغییر دادند و در شرایطی که قیمت نفت به دلیل «رکود بزرگ» بهشدت کاهش یافته بود، به توافقی دست یافتند که عملاً نفت ایران را تا سال1993م / 1372 خورشیدی در اختیار انگلیس قرار میداد! وضعیت بهوجود آمده، برخی از تحلیلگران را به این نتیجه رساند که درگیری میان رضاشاه و انگلیسیها، تنها یک جنگ زرگری برای تقویت موقعیت بریتانیا در ایران بودهاست؛ جنگی که در آن، انگلیس به منافع پایدارتر میرسید و رضاشاه خود را به عنوان یک عنصر ضداستعماری معرفی میکرد و میتوانست موقعیت داخلی و حتی بینالمللی خود را تثبیت کند. در جدال غیرمتعارف میان ترامپ و زلنسکی هم میتوان رد پای چنین رویکردی را مشاهده کرد. ترامپ با توجه به سیاستهای خود، برنامه صلح در اوکراین را جدی گرفته است، اما آمریکاییها چندان مایل نیستند زلنسکی را به عنوان یک دولتمرد یهودی مورد اعتماد خودشان از دست بدهند. آمریکا با تلاش برای در اختیار گرفتن امتیاز 50درصدی منابع معدنی اوکراین، نشان داد خیال حضور طولانیمدت را در این کشور دارد و در این صورت، ثبات حکومت، اصلی مهم برای تأمین منافع خواهد بود. از سوی دیگر در اوکراین جریانهای مخالف زلنسکی، بهویژه راست افراطی که برخی اتهام همکاری اسلاف آنها را با آلمان نازی مطرح میکنند، بهشدت در پی یافتن روزنهای برای عبور از رئیسجمهور فعلی این کشور و ساقط کردن وی هستند. در این شرایط، جدال لفظی میان ترامپ و زلنسکی و سخنانی که او در گفتوگوی دیروز بر زبان آورد؛ کلماتی که به نوعی ایالات متحده را به دلیل کمکاری در قضیه اوکراین متهم میکرد، میتواند در مرحله نخست، راه گریز از باتلاق جنگ اوکراین را برای آمریکا و اروپا هموار کند و در مرحله دوم، به زلنسکی این مجال را بدهد که در مقابل مخالفانش از پایمردی خود در برابر آمریکاییها بگوید و مردم را مجاب کند که در تن دادن به چنین تفاهم تحقیرآمیزی، از تمام امکانات برای دفاع از منافع کشورش استفاده کرده است. زلنسکی به عنوان یک بازیگر و کُمدین سینما، باید بتواند از موقعیت بدست آمده برای برگزاری یک نمایش تبلیغاتی، به نحو مؤثری استفاده کند. به همین دلیل، اصلاً بعید نخواهد بود اگر مدتی پس از این جدال نامتعارف، شاهد پیوندهای عمیقتر میان حکومت فعلی اوکراین و واشنگتن باشیم؛ مگر آنکه در این بین، معادلات به نحوی غیرقابل پیشبینی تغییر کند و روند صلح را به مسیر دیگری بیندازد.
تاریخ جنگ زرگری؛ از«دارسی» تا اتاق بیضی
صاحبخبر -
جدال لفظی میان ترامپ و زلنسکی در کنفرانس مطبوعاتی، برای بسیاری از افرادی که با عرف دیپلماتیک آشنا هستند، عجیب و شاید تا حدودی غیرمنتظره بود. در این زمینه، البته تحلیلهای متعدد و متفاوتی ارائه شده و میشود. در کنار این تحلیلها، میتوان تحلیلی از جنس تاریخ هم ارائه کرد و با مرور شواهد تاریخی موجود، به ارزیابی چنین اقدامی پرداخت. تقابل خصمانه دیپلماتیک میان کشورهایی که ارتباط آنها در قالب روابط استعماری باشد، نوعی بسترسازی برای شکل دادن به حوادث بعدی است. حتی در تاریخ معاصر ایران هم میتوان به نمونههایی در این زمینه دست یافت. جریان لغو قرارداد «دارسی» و رویارویی ظاهری رضاشاه با انگلیسیها نمونهای است که ششم آذر1311 اتفاق افتاد و رسانههای آن زمان برای بزرگنماییاش وارد میدان شدند. رضاشاه در جلسه رسمی هیئت دولت و در رفتاری کاملاً عجیب و غیرمنتظره، پرونده قرارداد دارسی را داخل بخاری انداخت. این ژست نمادین، بعدها اثرات سوئی از خود به جا گذاشت؛ مذاکرهکنندگان ایرانی در جریان دعوای مربوط به ملی شدن صنعت نفت، به اسناد مورد نیازی که در آن پرونده وجود داشت، دسترسی نداشتند و بابت این مشکل، دردسرهای فراوانی را تحمل کردند. به دنبال انحلال یکطرفه قرارداد دارسی، انگلیس به دیوان لاهه شکایت کرد و پروندهای تشکیل شد، اما انگلیسیها و نمایندگان رضاشاه، خیلی زود برای مذاکرات جدید، رفتار خود را تغییر دادند و در شرایطی که قیمت نفت به دلیل «رکود بزرگ» بهشدت کاهش یافته بود، به توافقی دست یافتند که عملاً نفت ایران را تا سال1993م / 1372 خورشیدی در اختیار انگلیس قرار میداد! وضعیت بهوجود آمده، برخی از تحلیلگران را به این نتیجه رساند که درگیری میان رضاشاه و انگلیسیها، تنها یک جنگ زرگری برای تقویت موقعیت بریتانیا در ایران بودهاست؛ جنگی که در آن، انگلیس به منافع پایدارتر میرسید و رضاشاه خود را به عنوان یک عنصر ضداستعماری معرفی میکرد و میتوانست موقعیت داخلی و حتی بینالمللی خود را تثبیت کند. در جدال غیرمتعارف میان ترامپ و زلنسکی هم میتوان رد پای چنین رویکردی را مشاهده کرد. ترامپ با توجه به سیاستهای خود، برنامه صلح در اوکراین را جدی گرفته است، اما آمریکاییها چندان مایل نیستند زلنسکی را به عنوان یک دولتمرد یهودی مورد اعتماد خودشان از دست بدهند. آمریکا با تلاش برای در اختیار گرفتن امتیاز 50درصدی منابع معدنی اوکراین، نشان داد خیال حضور طولانیمدت را در این کشور دارد و در این صورت، ثبات حکومت، اصلی مهم برای تأمین منافع خواهد بود. از سوی دیگر در اوکراین جریانهای مخالف زلنسکی، بهویژه راست افراطی که برخی اتهام همکاری اسلاف آنها را با آلمان نازی مطرح میکنند، بهشدت در پی یافتن روزنهای برای عبور از رئیسجمهور فعلی این کشور و ساقط کردن وی هستند. در این شرایط، جدال لفظی میان ترامپ و زلنسکی و سخنانی که او در گفتوگوی دیروز بر زبان آورد؛ کلماتی که به نوعی ایالات متحده را به دلیل کمکاری در قضیه اوکراین متهم میکرد، میتواند در مرحله نخست، راه گریز از باتلاق جنگ اوکراین را برای آمریکا و اروپا هموار کند و در مرحله دوم، به زلنسکی این مجال را بدهد که در مقابل مخالفانش از پایمردی خود در برابر آمریکاییها بگوید و مردم را مجاب کند که در تن دادن به چنین تفاهم تحقیرآمیزی، از تمام امکانات برای دفاع از منافع کشورش استفاده کرده است. زلنسکی به عنوان یک بازیگر و کُمدین سینما، باید بتواند از موقعیت بدست آمده برای برگزاری یک نمایش تبلیغاتی، به نحو مؤثری استفاده کند. به همین دلیل، اصلاً بعید نخواهد بود اگر مدتی پس از این جدال نامتعارف، شاهد پیوندهای عمیقتر میان حکومت فعلی اوکراین و واشنگتن باشیم؛ مگر آنکه در این بین، معادلات به نحوی غیرقابل پیشبینی تغییر کند و روند صلح را به مسیر دیگری بیندازد.
∎
جدال لفظی میان ترامپ و زلنسکی در کنفرانس مطبوعاتی، برای بسیاری از افرادی که با عرف دیپلماتیک آشنا هستند، عجیب و شاید تا حدودی غیرمنتظره بود. در این زمینه، البته تحلیلهای متعدد و متفاوتی ارائه شده و میشود. در کنار این تحلیلها، میتوان تحلیلی از جنس تاریخ هم ارائه کرد و با مرور شواهد تاریخی موجود، به ارزیابی چنین اقدامی پرداخت. تقابل خصمانه دیپلماتیک میان کشورهایی که ارتباط آنها در قالب روابط استعماری باشد، نوعی بسترسازی برای شکل دادن به حوادث بعدی است. حتی در تاریخ معاصر ایران هم میتوان به نمونههایی در این زمینه دست یافت. جریان لغو قرارداد «دارسی» و رویارویی ظاهری رضاشاه با انگلیسیها نمونهای است که ششم آذر1311 اتفاق افتاد و رسانههای آن زمان برای بزرگنماییاش وارد میدان شدند. رضاشاه در جلسه رسمی هیئت دولت و در رفتاری کاملاً عجیب و غیرمنتظره، پرونده قرارداد دارسی را داخل بخاری انداخت. این ژست نمادین، بعدها اثرات سوئی از خود به جا گذاشت؛ مذاکرهکنندگان ایرانی در جریان دعوای مربوط به ملی شدن صنعت نفت، به اسناد مورد نیازی که در آن پرونده وجود داشت، دسترسی نداشتند و بابت این مشکل، دردسرهای فراوانی را تحمل کردند. به دنبال انحلال یکطرفه قرارداد دارسی، انگلیس به دیوان لاهه شکایت کرد و پروندهای تشکیل شد، اما انگلیسیها و نمایندگان رضاشاه، خیلی زود برای مذاکرات جدید، رفتار خود را تغییر دادند و در شرایطی که قیمت نفت به دلیل «رکود بزرگ» بهشدت کاهش یافته بود، به توافقی دست یافتند که عملاً نفت ایران را تا سال1993م / 1372 خورشیدی در اختیار انگلیس قرار میداد! وضعیت بهوجود آمده، برخی از تحلیلگران را به این نتیجه رساند که درگیری میان رضاشاه و انگلیسیها، تنها یک جنگ زرگری برای تقویت موقعیت بریتانیا در ایران بودهاست؛ جنگی که در آن، انگلیس به منافع پایدارتر میرسید و رضاشاه خود را به عنوان یک عنصر ضداستعماری معرفی میکرد و میتوانست موقعیت داخلی و حتی بینالمللی خود را تثبیت کند. در جدال غیرمتعارف میان ترامپ و زلنسکی هم میتوان رد پای چنین رویکردی را مشاهده کرد. ترامپ با توجه به سیاستهای خود، برنامه صلح در اوکراین را جدی گرفته است، اما آمریکاییها چندان مایل نیستند زلنسکی را به عنوان یک دولتمرد یهودی مورد اعتماد خودشان از دست بدهند. آمریکا با تلاش برای در اختیار گرفتن امتیاز 50درصدی منابع معدنی اوکراین، نشان داد خیال حضور طولانیمدت را در این کشور دارد و در این صورت، ثبات حکومت، اصلی مهم برای تأمین منافع خواهد بود. از سوی دیگر در اوکراین جریانهای مخالف زلنسکی، بهویژه راست افراطی که برخی اتهام همکاری اسلاف آنها را با آلمان نازی مطرح میکنند، بهشدت در پی یافتن روزنهای برای عبور از رئیسجمهور فعلی این کشور و ساقط کردن وی هستند. در این شرایط، جدال لفظی میان ترامپ و زلنسکی و سخنانی که او در گفتوگوی دیروز بر زبان آورد؛ کلماتی که به نوعی ایالات متحده را به دلیل کمکاری در قضیه اوکراین متهم میکرد، میتواند در مرحله نخست، راه گریز از باتلاق جنگ اوکراین را برای آمریکا و اروپا هموار کند و در مرحله دوم، به زلنسکی این مجال را بدهد که در مقابل مخالفانش از پایمردی خود در برابر آمریکاییها بگوید و مردم را مجاب کند که در تن دادن به چنین تفاهم تحقیرآمیزی، از تمام امکانات برای دفاع از منافع کشورش استفاده کرده است. زلنسکی به عنوان یک بازیگر و کُمدین سینما، باید بتواند از موقعیت بدست آمده برای برگزاری یک نمایش تبلیغاتی، به نحو مؤثری استفاده کند. به همین دلیل، اصلاً بعید نخواهد بود اگر مدتی پس از این جدال نامتعارف، شاهد پیوندهای عمیقتر میان حکومت فعلی اوکراین و واشنگتن باشیم؛ مگر آنکه در این بین، معادلات به نحوی غیرقابل پیشبینی تغییر کند و روند صلح را به مسیر دیگری بیندازد.