شرق: اضطراب مسئلهای مشترک و آشنا برای جوامع مدرن است. مشاهدات و آمارهای مختلف نشاندهنده شیوع اضطراب در میان افراد جهان معاصر است. این مشاهدات و آمارها نشان میدهند که افراد زیادی به دلیل اضطراب تحت درمان رسمی یا غیررسمی قرار گرفتهاند. اما اضطراب مسئلهای قدیمی است و همواره در زندگی انسانها به عنوان امری دلهرهآور وجود داشته است و از وجوه ابدی وضع بشر است. سمیر چوپرا در کتاب «اضطراب: یک راهنمای فلسفی»، که به تازگی با ترجمه نصراله مرادیانی در نشر بیدگل منتشر شده، میگوید اسناد تاریخی و فرهنگی تمدن ما نشان میدهند آدمها در همه نسلهای بشر معتقد بودهاند که گرفتار بدترین نوع اضطراباند، اضطرابی که نمود و تجلیاش محصول فرهنگ و محیط واقعی زندگی آنها است. با این حال میتوان گفت که اضطرابهای قدیمی تجلیای امروزی و متفاوت پیدا کردهاند.
چوپرا میگوید در هر عصری آدمها با ابراز نوعی حسرت و دریغ درباره خودشان، این تصور را داشتهاند که اوضاع مادی، اجتماعی و سیاسی آن عصر خاص موجب شده است پریشانحالی عادی آنها به هول و هراسی جانکاه تبدیل شود. انگار تمامی دورانها و اعصار زندگی بشر «عصر اضطراب» بوده است و به نظر میرسد همه اعصار میزبان هیولای بیم و وحشت خاص خودند.
اضطراب را میتوان نوعی دلهره بیشکل و ترس از هیچ نامید. بر این مبنا این پرسش مطرح میشود که چرا چنین حسی به سراغمان میآید و چرا میتواند عذابمان بدهد؟ به این پرسش پاسخهای متفاوت و متعددی داده شده است. با این حال همچنان به نظر میرسد که اضطراب برای بشر وضعیتی فراگیر و همیشگی است، وضعیتی که به رغم پیشرفت پیوسته و چشمگیر روانشناسی تجربی، داروشناسی و علم روانشناسی اعصاب کماکان پدیدهای است به شدت رازآمیز که گنجاندن آن ذیل پارادایمها و چارچوبهای علمی و تطبیقدادنش با این پارادایمها و چارچوبها چندان آسان نیست.
سمیر چوپرا در کتاب «اضطراب: یک راهنمای فلسفی» با استناد به براهین سنتهای فلسفی دوران باستان و دوره مدرن، از جمله آیین بودا، اگزیستانسیالیسم و الهیات اگزیستانسیالیستی، نظریه روانکاوی و نظریه انتقادی، درآمدی فلسفی بر اضطراب فراهم کرده است. اما ارائه درآمدی فلسفی بر اضطراب به چه معناست؟ در وهله اول، این کتاب مقدمهای است بر نظریههای فلسفی اضطراب، مقدمهای بر آنچه فلاسفه درباره اضطراب گفتهاند. نویسنده تلاش کرده دغدغههای مبهم آنها را به دغدغههای روزمره ترجمه کند و نشان دهد چطور باید با فهم نقش اضطراب در وضع بشر با آن کنار بیاییم. تأملات فلسفی بودا، نیچه، کیرکگور، پل تیلیش، هایدگر و فروید حاکی از آن است که مضطرببودن یعنی همانا انسانبودن، و انسانبودن یعنی مضطرببودن. چوپرا در این مورد نوشته: «اینجا دیگر اضطراب صرفا عارضهای نیست که باید ریشهکنش کرد، بلکه پارهای اجتنابناپذیر و ضروری از خودمان است؛ مضطرببودن مهر تأییدی است بر انسانبودن و فردیت ما، مضطرببودن فهم جایگاه خودمان در جهان است. ما از آن رو مضطربیم که جوهری خاص هستیم و در نسبت و ربطی بسیار خاص با کل کیهان قرار گرفتهایم. فهم ماهیت وجودمان، و فهم این ربط و نسبت، کلید فهم ماهیت اضطرابهای ماست؛ و بالعکس: چراکه فهم اضطرابها به فهم وجود و هستی ما یاری میرساند». مباحثی که در کتاب «اضطراب: یک راهنمای فلسفی» آمده، در چهار جبهه متفاوت روایت شده است. نویسنده در ابتدا آیین بودا را گونهای فلسفه باستانی تلقی کرده که آگاهانه خود را درمان یا دارو معرفی میکند. آیینی که مدعی است اضطراب بشر مبتنی بر کجفهمیای درباره خودمان و سرشتمان است؛ اضطراب ما که گونهای رنج وجودی است نامطلوب است و میتوان ریشهکنش کرد و باید این کار را کرد.
کتاب در دومین مرحله به بررسی آثار برخی از نمایندگان سنت اگزیستانسیالیستی اروپا در قرن نوزدهم و بیستم پرداخته که معتقدند اضطراب خود نشان و نماد آزادی و زندگی اصیل است و گریزگاهی ممتاز به خودیابی و دانش. آنها معتقدند که باید راهی پیدا کنیم برای همزیستی با اضطراب و درواقع با اضطرابمان به استقبال دغدغههایمان برویم چراکه بدیل این وضع زندگی غیراصیلی است توأم با خودفریبی، نوعی تظاهر به زندگی و نه تصاحب آن.
پس از آن کتاب به بررسی نظریه روانکاوی فروید پرداخته است. او نیز بر این باور است که اضطراب بخشی اجتنابناپذیر از وضع بشر است ولی آن را در جوار سرکوب بیرونی و درونی و تعارضات روانی قرار میدهد و نوعی نشانه و هشدار سرکوبها و تعارضات میداندش و معتقد است که سرکوب و تعارض را باید فهمید و به رسمیت شناخت و در آنچه هویت خود میدانیم درآمیخت. در نهایت کتاب از مفهوم «ازخودبیگانگی مادی» حرف میزند و هربرت مارکوزه و کارل مارکس از آن سخن میگویند. به گفته آنها، اضطراب واکنشی انسانی است به وضع مادی غیرانسانی و بیگانهکننده حیات اجتماعی ما، وضعیتی که موجب ازخودبیگانگی ما میشود؛ به جای پذیرفتن آن، باید گاه به نحوی افراطی برای تغییر جهان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود تلاش کنیم تا نقش اضطرابزای آن در زندگیمان را کاهش دهیم. اضطراب برآمده از کیستی و چیستی ماست، زاییده اینکه جوامعمان را چگونه سامان میدهیم، با دیگران چطور برخورد میکنیم و انتظار داریم با ما چطور برخورد کنند. بنابراین، تفسیر و دریافتی فلسفی از اضطراب فلسفهای اگزیستانسیالیستی، سیاسی و اخلاقی است.
چوپرا میگوید ربطدادن چهار دیدگاه فوق به اضطراب به ما اجازه میدهد بگوییم میتوان اضطراب را درمان کرد اما به نحوی خاص: اگر به قدر کافی در نیروهایی که دست به دست هم دادهاند تا مضطربمان کنند تردید و چون و چرا کنیم.
کتاب «اضطراب: یک راهنمای فلسفی» کتابی است که در سال 2024 میلادی منتشر شد. با توجه به اینکه این اثر اخیرا نوشته شده یکی از ویژگیهایش این است که رویکردی کاملا امروزی درباره مسئله اضطراب دارد. اما یکی دیگر از ویژگیهای مهم این کتاب که مترجم نیز در یادداشت ابتداییاش به آن اشاره کرده، این است که چوپرا به اموری همچون تفاوت جنسیتی، تفاوت نژادی و تفاوتهای طبقاتی با نگرشی صرفا غربی نگاه نمیکند. سمیر چوپرا استاد کالج بروکلین در شهر نیویورک است. او اصالتی هندی دارد و در طول کتاب نیز چند بار به موضوع مهاجرتش اشاره میکند. او این کتاب را نه با نثری خشک بلکه به گونهای داستانی نوشته و این باعث شده که طیف وسیعتری از مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. نویسنده در بخشهای مختلف کتاب به زندگی و تجربیات شخصی خودش اشاره میکند و به تروماهایی که او را به وحشت انداخته و اضطرابهایی که با آنها درگیر بوده پرداخته است.