شناسهٔ خبر: 71642482 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

در اولین قسمت از سری جدید «سپنج» مطرح شد؛

رمز شادی آدمی از نگاه میرجلال‌الدین کزازی

میرجلال‌الدین کزازی، ادیب و پارسی‌پژوه، در برنامه «سپنج» با اشاره به افزایش ناامیدی و ناخشنودی از زندگی، گفت: «آدمیت در روزگار ما بسیار افت کرده است وگرنه جهان ما چنین نبود».

صاحب‌خبر -

فارسی می‌پوید و اگر ساعت‌ها هم با او صحبت کنید فارسی می‌گوید، این شاخص‌ترین ویژگی مهمان بیست و پنجمین برگ از دفتر «سپنج» یعنی میرجلال‌الدین کزازی، ادیب و پارسی پژوه است. مهمانی که همزمان با آغاز سری جدید این برنامه در گفت‌و‌گو با علی درستکار از بهای انسان و مقصد و مقصودی که شایسته انسان است، صحبت کرد.

ارج و جایگاه انسان اولین موضوعی بود که در این «سپنج» مطرح شد و کزازی در خصوص آن بیان کرد: پاسخ این پرسش را از دیرزمان اندیشمندان داده‌اند، ارزش آدمی در این است که تنها آفریده‌ای در گیتی است که می‌تواند بیاندیشد و چون این توانایی را دارد، پس همچنین می‌تواند برگزیند. اگر فراخ بنگریم جانداران دیگر این چنین نیستند و برپایه تبارشناختی درونی خود رفتار می‌کنند. تنها آدمی است که می‌‌تواند برنامه‌ریزی سرشت‌مانه تبارینه را دگرگون کند و آن توانش‌ها را در راه دیگری به کار گیرد. از همین رو آدمی در برابر خداوند یا در برابر خویشتن پاسخگوی رفتارها و کردارها و حتی اندیشیدن خود است چون بخشی از این همه به خواست و گزینش و او باز می‌گردد. این از دیدی دهشی بزرگ است که تنها به آدمی ارزانی داشته شده است از سویی دیگر رنجی است گران. هر چیزی در این جهان که آن را گیتی می‌نامیم، بهایی دارد، بهای آزادی ما در بخشی از آنچه هستیم و از آنچه می‌اندیشیم پشیمانی، دل‌آزردگی و رنج است مگر اینکه دانسته باشیم که چگونه در این جهان ‌باید زیست.

رمز شادی آدمی از نگاه میرجلال‌الدین کزازی

افزایش ناامیدی و به گفته کزازی ناخشنودی از زندگی بین انسان‌های این روزگار هم بحث دیگری بود که این ادیب با اشاره به آن گفت: چون جهان ما جهانی است که با آرمان‌ها و آماج‌های انسان شایسته، انسانی که این نام بزرگ را می‌برازد سازگار نیست. همچنین برپایه باورهای باستانی ما دو پتیاره، دو دیو در این روزگار بر جهان ما چیره‌اند و بر آن فرمان می‌رانند. یکی آز است و دو دیگر خشم. روزگار ما روزگار آزمندی‌های لگام گسل است. مردمان این روزگار مرز نمی‌شناسند و هیچ چیز را برای خود بسنده نمی‌دانند. گزند و آسیب ما تنها به مردمان و هم گونه‌هایمان نمی‌رسد و همه را می‌آزاریم و به تباهی می‌کشیم؛ آسمان، زمین، خاک، آب و هر جایی که در گیتی یافته‌ایم آلوده‌ایم. این ناسپاسی است، نمی‌دانیم که با خار داشتن گیتی و جهان پیرامون خود را خار می‌‎داریم و زمینه نابودی خویش را فراهم می‌کنیم و این آز است که در این روزگار فرمان می‌دارد و بر اندیشه و روان ما چیره شده‌است. خشم برآمده از آز و فرزند آز است؛ شما اگر آزمند باشید خشمگین هم خواهید بود.

«آدمیت در روزگار ما بسیار افت کرده است وگرنه جهان ما چنین نبود، شما هر روز با پرسمان(درخواست) بزرگی روبه‌اید. در گوشه‌ای جنگی درگرفته‌است که مردم همدیگر را می‌کشند یا رخدادی اندوهبار، ویرانگر و هستی‌سوز روی می‌دهد.» این موضوعی بود که کزازی در بخش دیگری از صحبت‌هایش مطرح کرد و افزود: ما بوم‌زیست خود را آزمندانه آلوده‌ایم، تباه کرده‌ایم؛ آیا کسی که کاشانه خود را تباه می‌کند آدمی است؟ خرمند است؟ نیست اما آز چشم ما را بسته است. در سخنی که چندی پیش راندم گفتم که همه ما تبهکاریم، خرد، کلان، زن، مرد و...، زیرا مادر خود را می‌آزاریم، فرزندی که مام خویش را آزار می‌دهد به سهمگین‌ترین ستم دست یاخته است.

اما اینکه زندگی آدمی باید صرف چه مقصودی شود تا در پایان راه شکست نخورد هم سوالی بود که این پارسی‌پژوه در پاسخ به آن گفت: خرد؛ آدمی اگر به خرد دست‌نیابد آدمی نیست و برترین نشانه‌ای که او را از دیگر جانداران فرا می‌برد، خرد است. در شاهنامه و در این دفتر دانایی و داد چهار بنیاد آورده شده است، این چهار بنیاد چیستی ما را پایه می‌ریزد. نخستین خرد است و بیهوده نیست که شاهنامه با خرد آغاز می‌شود. پس از خرد داد است، جهان بر بنیاد داد پدید آمده و هر چیزی می‌باید در جای خود باشد تا بتوان آن را نیکو دانست. بیدادگر نمی‌داند که نخستین کسی که از بیداد او زیان خواهد دید، به آسیب، به رنج و به هر چه ناپسند است دچار خواهد شد، خود اوست. سه در شاهنامه با واژه نام نشان داده شده است، نام آنچه است که در نهان ما می‌گذرد، آن چیستی نهادینه ما و همان خوی است. نام ارزش بسیار دارد و آنچه که هست در نام او به نمود می‌آید. بنیاد چهارم هم شادی است، کسی که خردمند، داد گستر و در پی نام است به ناچار و بی‌آنکه خودش بخواهد شادمان خواهد بود.

او در باب معنای شادمانی نیز خاطرنشان کرد: شادمانی خشنودی از خویشتن است، کسی که از خود خشنود است و خود را همانگونه میابد که می‌خواهد؛ در آرامش است. شادی فرزند آرامش و آسودگی است.