عصر ایران- میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی به سال ۱۲۰۲ هجری خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. او را باید یکی از بزرگترین پایهگذاران اندیشه مشروطه در ایران دانست. همچنین کتاب مشهور " یک کلمه " از آثار اوست.
پدر میرزا یوسف از بازرگانان آذربایجان بود. یوسف در کودکی فارسی و عربی را بیاموخت و در جوانی به عنوان منشی وارد کنسولگری انگلیس در تبریز شد.
او در اثر مراوده با ماموران سیاسی انگلیس، با الفبای سیاست آشنا شد و بعد از استعفا از خدمت در کنسولگری انگلیس به استخدام وزارت امور خارجه ایران درآمد.
در سال ۱۲۳۲ ه.خ با حکم ناصرالدینشاه به عنوان کنسول ایران به "حاجیتَرخان" رفت که همان آسترخان روسیه است. میرزا در مقدمه رساله "یک کلمه" نوشته است:
"بنده کمترین یوسف خلف رحمتپناه حاجی میرزا کاظم تبریزی در سال ۱۲۷۰ [هجری قمری] به موجب فرمان مبارک اعلیحضرت ولینعمت همایون شاهنشاه ایران ناصرالدین شاه خلد الله ملکه و سلطانه به کارپردازیِ حاجیترخان که به اصطلاح فرانسه کونسلی باشد مامور شدم مدت هشت سال در آنجا اقامت کرده در تاریخ ۱۲۷۸ حسب اجازه اولیای دولت علیه به ایران مراجعت کرده و به زیارت خاکپای همایون پادشاهی شرفاندوز گشتم پس از هفده ماه توقف در طهران حسبالامر به حاجیترخان معاودت کردم و بعد از سه ماه به عزم سیاحت از حاجیترخان به مسکو و از آنجا به پطرزبورغ رفتم و ..."
به نظر میآید که مستشارالدوله در مدت اقامت در روسیه با افکار و آثار متفکران روس آشنا شد و از آن خرمن توشههای فراوان اندوخت چراکه سالهای اقامت او در روسیه (دهه ۱۸۶۰ میلادی) مصادف با پرآشوبترین سالهای قرن نوزدهم روسیه و اروپا بود.
میرزا یوسف پس از عزیمت به پطرزبورگ، به مدت شش ماه با سمت وزیرمختار ایران کار میکند و در سال ۱۲۴۲ ه.ش ژنرال کنسول ایران در تفلیس میشود و پس از چهار سال اقامت در تفلیس، با سمت شارژدافر یا کاردار ایران در فرانسه، از راه استانبول به پاریس میرود و مدت سه سال آنجا اقامت میکند و بنا به گفته ناظمالاسلام کرمانی، چهار بار به لندن میرود و با میرزا ملکمخان ملاقات میکند.
حدود سه سال بعد، مستسارالدوله به تهران میآید و چندی بعد دوباره با سمت کنسول ایران در پاریس به فرانسه میرود و پس از بازگشت مجدد از پاریس به تهران، میانهاش با میرزا حسینخان سپهسالار صدراعظم وقت شکرآب میشود. ناظمالاسلام مینویسد:
"مرحوم مستشارالدوله با حاج میرزا حسینخان سپهسالار دوست و هممسلک بود. در زمان ریاست مشارالیه کدورتی بین آنها حادث شد. سبب آن بود که مستشارالدوله با میرزا محمودخان ناصرالملک دوست و معاهد بود. ناصرالملک هم با مرحوم سپهسالار صفایی نداشت و از هم مکدر بودند تا اینکه یک روز مرحوم سپهسالار به مستشارالدوله گفت یا دوستی با ناصرالملک را ترک کن و یا از دوستی من چشم بپوش. مشارالیه گفت من با هر دو دوستم و بدون جهت و سبب ترک دوستی ناصرالملک را نگویم. سپهسالار از او رنجیده و در ضمن هم مغرضین از او سعایت مینمودند."
بدگویی بدخواهان از یکطرف و کینه سپهسالار از طرف دیگر باعث شد که مستشارالدوله را در سال ۱۲۵۲ ه.ش به خراسان تبعید کنند. اما او در همانجا کتابچه "راهآهن تهران-خراسان " را نوشت و طرح آن را با فتوای علمای خراسان ضمیمه کرد.
این کتابچه که در واقع نخستین طرح راهآهن سراسری در ایران بود، او را از تنگنا رهانید و چندی بعد کارگزار ایالت خراسان شد و عاقبت حوالی سال ۱۲۶۰ ه.ش به تهران احضار شد تا معاونت میرزا یحییخان مشیرالدوله قزوینی را که وزیر عدلیه بود عهدهدار شود.
مشیرالدوله فرمان لقب "مستشارالدوله" را برای او صادر کرد اما چندی بعد مستشارالدوله که نمیتوانست ناظر کثافتکاریهای وزیر عدلیه و رشوهخواریهای او باشد، از کار کناره گرفت.
در همین زمان روزنامه "اختر" که در استانبول منتشر میشد، مقالاتی در باب مفاسد دستگاه عدلیه ایران مینوشت و مشیرالدوله و سایر بدخواهان به گوش ناصرالدین شاه رساندند که این مقالات ریشه در تحریکات مستشارالدوله دارند. ناظمالاسلام مینویسد:
"به امر ناصرالدینشاه، محمد حسنخان حاجبالدوله او را گرفته و چوب زده و در انبار دولتی او را پنج ماه حبس کردند و جریمه کامل از او گرفتند."
مستشارالدوله پس از خلاصی از حبس، با عنوان کارگزار آذربایجان به تبریز رفت و در آنجا خدمات نمایان کرد. اما مغرضین این بار ضربه نهایی را به او وارد کردند. نوشتههای خصوصی او را بدست آورده همراه با رساله "یک کلمه" برای شاه فرستادند. شاه حکم حبس او را صادر کرد و جیره و مواجبش قطع گردید و مدتها در زندان قزوین انواع زجر و شکنجه را تحمل نمود.
مهمترین تالیف مستشارالدوله "رساله یک کلمه" کتابی است درباره قانون و در واقع ترجمه قانون اساسی فرانسه است.
نخستین آشنایی میرزا یوسف با علم سیاست مغربزمین زمانی بود که به عنوان منشی کنسولگری انگلیس در تبریز خدمت میکرد و در همانجا بود که با آثار لیبرالهای انگلیس آشنا شد.
بعدها چندین سال اقامت در پطرزبورگ و تفلیس و آشنایی با کتب متفکران انقلابی قرن نوزدهم روسیه، تحول بزرگی در افکارش بوجود آورد.
اقامت چندین ساله در پاریس و ملاقاتهای مکرر با ملکمخان و مطالعه کتب متفکران انقلابی فرانسه مثل روسو، ولتر، منتسکیو و نیز کتابهای دیگری نظیر قوانین اساسی مجلس موسسان و کنوانسیون انقلابی فرانسه، این خط سیر را کامل کرد و از مستشارالدوله مرد آزادیخواهی ساخت که حاصل آن "رساله یک کلمه" بود.
مستشارالدوله رساله یک کلمه را در سال ۱۲۴۸ ه.خ در پاریس نوشت ولی آن را در سال ۱۲۵۳ پس از سفر اول ناصرالدینشاه به فرنگ منتشر کرد. این کتاب، چنانکه گفتیم، در حقیقت ترجمه بخشهایی از قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر و اعلامیه حقوق شهروندی فرانسه است، ولی مستشارالدوله کوشید مواد این قوانین را با آیات قرآن و احادیث تطبیق دهد.
او پس از سالها زندگی در غرب، تنها راه نجات ملت را از چنگال استبداد، پیروی از قانون میدانست، اما باید چنان مینوشت که روحانیان و بزرگان احساس کنند میتوان مسلمان بود و قانون را قبول داشت؛ قانونی که به گفته وی شاه و گدا در آن برابر باشند. از این حیث، رساله یک کلمه، بسیار سکولار و دموکراتیک بود.
مستشارالدوله در کتاب "یک کلمه" درباره ترقیات مغربزمین و عقبماندگی ایران مینویسد:
"سبب این نظم و این ترقیات و این آسایش و آبادی را از عدل میدانستم... هر چند بر وجه یقین میدانستم که این عمارت از عدالت است و این ثروت و راحت از حسن سیاست، لیکن به خود میگفتم با اینکه بنیان دین اسلام مبنی بر عدل و انصاف است و با اینکه در چند جای قرآن مجید خدایتعالی عدل را ستوده و سلاطین و حکام اسلام نیز هیچ وقت منکر عدل نبودهاند، پس چرا ما چنین عقبمانده و چرا این طور از عالم ترقی خود را به دور داشتهایم... ای سالکان شریعت و ای پیشوایان باغیرت اهل اسلام... چرا این طور غافل و معطل نشستهاید و چرا از حالات ترقی سایر ملل اندیشه نمیکنید. همسایه شما وحشیانِ کوهستانات را داخل دایره مدنیت کرده و هنوز شما منکر ترقیات فرنگستان هستید. در کوچکترین بلدهای مجاور شما مریضخانهها منتظم برای ذکور و اناث برپا کردهاند و هنوز در معظمترین شهر شما یک مریصخانه نیست. کوچههای دهات همجوار شما [روسیه] تنظیم و توسیع و تطهیر یافته ولی در شهرهای بزرگ شما به سبب تنگی و اعوجاج و سوراخهای بینهایت که در کوچههاست، عبور نامقدور گردیده. در همسایگی شما جمیع کارها و امورات اهالی در محکمههای منتظمه از روی قانون بر وفق حقانیت فیصل مییابد [اما] در دیوانخانههای شما هنوز یک کتاب قانون نیست که حکام عرف تکلیف خود را از روی آن بدانند و ..."
بدیهی است که طرح چنین مطالبی، آن هم از زبان کاردار ایران در پاریس، با سلیقه استبداد ناصری جور درنمیآمد.
مستشارالدوله اگرچه در انگلیس و روسیه با لیبرالیسم و سوسیالیسم آشنا شده بود، اما عمدتا تحت تاثیر فردگرایی و خردگراییِ وابسته به آن بود که در فرانسه نصیبش شد. رساله یک کلمه نیز محصول افکار فیلسوفان وابسته به این دو مکتب - مثل روسو و منتسکیو- بود.
او درباره علت تالیف رساله یک کلمه نوشته است که روزی در خواب هاتف غیبی را میبیند و از هاتف رمز موفقیت کشورهای مغربزمین را میپرسد و هاتف در پاسخ تمام سوالات وی میگوید این رمز در یک کلمه خلاصه شده است و سرانجام در پایان گفتوگوی مفصل نویسنده با هاتف غیبی، هاتف میگوید این یک کلمه "قانون" نام دارد.
او سپس شرح میدهد که پس از بیدار شدن به سراغ یکی از دوستانش که از تاریخ اسلام آگاهی کامل داشته میرود و از او چاره میجوید و پس از چارهجویی به ترجمه و تالیف "رساله یک کلمه" دست میزند.
مستشارالدوله در باب لزوم قانون مینویسد:
"فقیر و غنی و رعیت و لشگری در بند آن مقید هستند و احدی قدرت مخالفت به کتاب قانون ندارد. باید بدانید که قانون را به لسان فرانسه "لووا" میگویند و مشتمل بر چند کتاب است که هر یک از آنها را "کد" مینامند و آن کدها در نزد اهالی فرانسه به منزله کتاب شرعیست در نزد مسلمانان."
سپس شرح مبسوطی راجع به قانون اساسی فرانسه میدهد و زیرکانه، این قوانین انقلابی را با قوانین اسلامی منطبق میکند تا از تندی و حدت آن کاسته شود. و بعد مینویسد:
"بالجمله هر وقت که ذات امپراتور یا پادشاه وضع قانونی را اراده نمایند، اگر به مالیات و خراج متعلق نباشد، اول به دیوان سنا یعنی مشورتخانه اعظم ارسال میکنند، بعد به دیوان وکلای ملت و لا بالعکس. یعنی اگر متعلق به خراج باشد اول به دیوان وکلای ملت میفرستند بعد به سنا. و این قاعده با آیه کریمه و امرهم شوری بینهم موافق است."
مستشارالدوله پس از شرح مفصلی که درباره لزوم وجود پارلمان و قانون اساسی میدهد به شرح قانون اساسی فرانسه میپردازد و مینویسد:
"اصول کبیره اساسی فرانسه اینهاست:
۱. مساوات در محاکمات در اجرای قانون.
۲. منصب و رتبه دولت برای هیچ کس ممنوع نیست اگر اهل باشد.
۳.حریت شخصیه. یعنی هر کس حر و آزاد است و کسی را مجال تعرض نیست مگر به حقوقی که در کد مذکور است.
۴. امنیت نامه بر نفس و عرض و مال مردم.
۵.مدافعه ظلم هر کس را حق است.
۶. حریت مطابع. یعنی هر کس آزاد و مختار است در نگارش و طبع خیال خود به شرط آنکه مخالف و مضر احکام کود نباشد اگر مخالف و مضر باشد منع و ازاله ضرر واجب است.
حریت عقاید مجامع. یعنی جماعت حر و مختار است در اجتماع اگر مذاکرات ایشان به کود مخالف و مضر نباشد.
۸. اختیار و قبول عامه اساس همه تدابیر حکومت است.
۹. حریت سیاسیه. یعنی اهالی حق دارند در انتخاب وکلا و نواب برای دیوان قانونگذار که در مقابل دولت است.
۱۰. تحریر اصول دخل و خرج دولت.
۱۱. هر مامور و حاکم در تصرفش مسئول است.
۱۲. قدرت تشریع و قدرت تنفیذ بالفعل منقسم باید بشود و در ید واحد نباشد. یعنی مجلس وضع قانون جدا و مجلس اجرای قانون جدا باشد و به هم مخلوط نباشد.
۱۳. عدم عزل اعضا از محکمهها.
تشهیر مفاوضات سیاسیه و حوادث جنائیه در روزنامه رسمیه. یعنی هر منصب و رتبه و شغل به هر کس دادند و هر قسم تنبیه و سیاست در حق مجرمین روا داشتند و هر گونه تقریرات در مجلس مبعوثان ملت ایراد کردند در روزنامهجات رسمیه آنروزی حقیقت وقایع اعلان و انتشار یابد.
۱۵. عدم شکنجه و تعذیب.
۱۶. حریت صنایع و کسب.
۱۷. بنای مکتبخانهها برای اطفال فقرا.
مستشارالدوله سپس به شرح مفصل یکیک این قوانین پرداخته و طرز اجرای آن را متذکر میگردد و در انتهای هر فصل، تعدادی از آیات قرآن و یا احادیث اسلامی را بدرقه آن میکند و آنها را با یکدیگر منطبق نموده، نتیجه میگیرد که قانون اساسی فرانسه کاملا مطابق با قوانین اسلامی است. نمونهای از این تطابق و تفسیر بدست میدهیم:
"در باب فقره عدم شکنجه و تعذیب مادام که هر گناهی را در کتاب قانون جزای مخصوص و معین موجود است، تعذیب جانی برای اقرار گرفتن و به بهانههای دیگر غیرممکن است و جزای هر تقصیر قبل از وقت در کتاب قانون معین است و احدی از حکام و امراء... جرات و قدرت ندارند که نسبت به زیردستان خود بدون حکم قانون به هوای نفس به جهت اقرار گرفتن یا سببهای دیگر که محض ظن باشد چوبی بزنند... یا فحشی بگویند حتی در قانون ایشان فحش و دشنام نیست و این قسم تنبیهات را که خلاف شان انسانیت است در حق اسب و استر و سایر حیوانات بارکش هم روا نمیدانند این قانون شریف نیز بر طبق اسلام است. چنانکه خدای تعالی در قرآن مجید میفرماید: و من جاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها. ایضا در سوره نحل فرموده: و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم. ایضا در سوره آل عمران آیه ۲۴ و در سوره زمر آیه ۷۰."
رساله یک کلمه در زمان تالیف، حادثهای بزرگ بود. چاپ اول این رساله با استقبال فراوان محافل سری و علنی آزادیخواه ایران روبرو شد و استبداد ناصری که در آن ایام در اوج قدرت بود، به علت بدفهمی و بیفرهنگی و شاید بیتوجهی، اهمیت آن را درک نکرد. ولی چند سال بعد بر اثر فتنهجوییهای مغرضین و فرستادن رسالات خصوصی مستشارالدوله و به همراه آنها "رساله یک کلمه" برای ناصرالدینشاه و با تاکید بر مطالعه دقیق ناصرالدینشاه از نکات حساس کتاب، دستور جلب و حبس و شکنجه مستشارالدوله صادر شد و همان ماده عدم تعذیب و شکنجه گریبانش را گرفت و به گفته ناظمالاسلام:
"حکم گرفتاری او صادر و او را مغلولا به قزوین آوردند و در آنجا مدتی محبوس بود، خانهاش را غارت و مواجبش را قطع کردند. قریب سیصدهزار تومان ارثیه پدر را در راه آزادی و مقصود خود از دست داده... باری از صدمات و لطمات ایام استبداد چشم آن مرحوم آب آورده و..."
هر چند ناظمالاسلام علت اصلی بیماری چشم او را ذکر نکرده است، اما مینویسند که رساله یک کلمه را به دستور ناصرالدینشاه آنقدر بر سرش کوفتند که چشمهایش آب آورد!
حاج سیاح که خود یکی از روشنفکران و مبارزان بهنام مشروطه بود و در همان سال دستگیری مستشارالدوله به اتفاق چند آزادیخواه دیگر مثل میرزا رضا کرمانی و میرزا عبدالله حکیم قائنی و حاجی میرزا احمد کرمانی در زندان قزوین به زنجیر کشیده شده بود، در کتاب خاطرات خود در فصلی که شرح تعدیات و شکنجههای وحشیانه ماموران ناصری را میدهد، ذکری هم از
مستشارالدوله میکند و مینویسد:
"خبر دادند که سعدالسلطنه امر کرده جنب اتاق ما گلیم انداخته، و زنجیر برای مسافری که از تبریز میآید مهیا کنند. تهیه دیدند و آن روز به ما هم سخت گرفته خلیلی کردند. هنگام ظهر گفتند او به مهمانخانه وارد شد و سعدالسلطنه تلگراف شاه را برداشته خودش نزد او برد. من فهمیدم شخص محترمی است گفتم صورت و هیات او را دیده به من اطلاع دهند. آمده گفتند پیرمرد محترمی است شکسته. یک نفر سرباز گفت لقبش را میدانم مژدگانی بده بگویم. گفتم اگر از دوستان من است آوردن او مژدگانی ندارد بلکه مصیبت تازهایست که به من وارد میشود. گفت: او میرزا یوسف خان مستشارالدوله است. بسیار از این خبر ملول شدم زیرا این مرد محترم یکی از تربیتیافتگان ایران است، کتابی هم نوشته موسوم به "یک کلمه"، با من هم بسیار دوست بود... باز آمده گفتند سعدالسلطنه در مهمانخانه تلگراف را برای او خوانده او هم گفته اطاعت دارم. سعدالسلطنه از آن شخص و مقام و وقار او خیلی شرمنده شده و گفته: المامور معذور... به حال آن پیرمرد محترم که عمری را به احترام و نجابت و خدمت به دولت و ملت از روی حقیقت گذرانده دلم آتش گرفت و از وضع زمان و تربیت ایران انگشت حیرت به دندان گزیدم. در وقت آوردن چراغ به اسماعیل فراش گفتم: چگونه و به چه دل زنجیر به گردن و خلیلی به پای این پیرمرد هشتاد ساله نهادند که عمر خود را در ایران و خارجه با خدمت دولت و ملت به سر برده؟"
مستشارالدوله پس از تحمل زجر و شکنجههای فراوان، سرانجام با وساطت ظلالسلطان و میرزا علیخان امینالدوله از زندان قزوین خلاص شد و به تهران رفت و در سال ۱۲۷۴ شمسی درگذشت.
او که سالیان دراز زجر و شکنجه استبداد خودکامه ناصری را تحمل کرده و همه رجال عهد ناصری را (جز چند استثنا) از یک قماش میدانست، تنها راه تلافی از آنها را در این دید که وصیت کند تابوتش بر دوش چند حمال از توده مردم که سالها برای آسایش آنها خون دل خورده بود حمل شود نه بر دوش چند سیاستمدار آلوده.
او را باید یکی از دلیرترین و بافرهنگترین آزادیخواهان عصر استبداد ناصری دانست. او طی سالها اقامت در اروپا به زبانهای روسی، انگلیسی و فرانسوی تسلط یافت و از راه وقوف به این سه زبان بود که با آثار متفکران انقلابی و اصلاحطلب روسیه و فرانسه و انگلیس آشنا شد و حاصل آن "رساله یک کلمه" بود که پایههای استبداد ناصری را به لرزه درآورد.
از آثار دیگر مستشارالدوله میتوان به "کتابچه بنفش" (درباره راهآهن سراسری ایران) و نیز نامه مفصلی را که حوالی سال ۱۲۶۷ ه.خ به ولیعهد (مظفرالدینشاه) نوشت ذکر کرد. در این نامه مستشارالدوله معایب استبداد و ضایعات آن را دقیقا برای مظفرالدینشاه شرح داده و نتیجه گرفته است اگر دولت ایران به فکر تامین آزادی مردم نیفتد، سرانجام مردم خود طلب این حق را خواهند کرد.
درباره مستشارالدوله باید این نکته مهم را به یاد داشته باشیم که او با تالیف رساله یک کلمه، نخستین ایرانی قرن سیزدهم هجری بود که از قدرت و حقوق ملت و اینکه "خواست ملت منشا قدرت دولت است" سخن گفت و مدتها پس از او بود که میرزا ملکمخان به تشریح و تفسیر این مسئله پرداخت.
سرنوشت غمانگیز میرزا یوسفخان مستشارالدوله تا حد زیادی علل حال و روز ایرانزمین را نشان میدهد. استبداد، نیازمند کارگزارانی فرومایه و چاپلوس است که عمیقا از جرات فکر کردن و شهامت نقادی حاکم مستبد و سیستم استبدادی بیبهرهاند و منافع شخصی خویش را به بهروزی ملی ترجیح میدهند. مستشارالدوله انسانی از این دست نبود و تاوان خردمندی و حریتش را نیز پرداخت ولی نامش در تاریخ ایران به نیکی ماندگار شد.