شناسهٔ خبر: 71624703 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تقریب | لینک خبر

/مقاله/

تحول بزرگ در صحنه غزه

در این مقاله به تشریح موضوع تحول بزرگ در صحنه غزه می پردازیم.

صاحب‌خبر - به گزارش حوزه استان های خبرگزاری تقریب، متن مقاله به شرح زیر است: 

توافق آتش‌بس پس از بیش از پانزده ماه رد، سماجت، طفره‌روی، مانور و دروغ‌گویی “اسرائیل” برای دستیابی به اهداف تجاوز و جنایات خود با گذشت زمان شامل نابودی نظامی و حکومتی حماس و بازپس‌گیری اسرا با نیروی نظامی به سختی حاصل شد.

این اهداف با ادامه تجاوز به غزه گسترش یافت و به جابه‌جایی و کوچاندن فلسطینی‌ها از شمال این منطقه بر اساس طرحی معروف به “طرح ژنرال‌ها”، اشغال غزه و آغاز پروژه‌های اشغالگرانه تبدیل شد.

نتانیاهو، قهرمان نیست، بلکه مجبور است
بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم اشغالگر، همواره تلاش کرده است تا تجاوز به غزه را برای دستیابی به پیروزی مطلق، به گفته خودش، تداوم بخشد. او از هوش تاکتیکی خود برای مدیریت صحنه و فرار از هرگونه تعهدی که منجر به توقف جنگ شود، استفاده کرده است. او توافق مه ۲۰۲۴ برای آتش‌بس را رد کرد، توصیه دادگاه بین‌المللی دادگستری در مه ۲۰۲۴ را که خواستار توقف فوری عملیات نظامی در شهر رفح و بازگشایی گذرگاه رفح برای تضمین ورود کمک‌ها به غزه بود، نپذیرفت، از پایبندی به قطعنامه ۲۷۳۵ شورای امنیت در ژوئن ۲۰۲۴ که خواستار آتش‌بس و خروج نیروهای اشغالگر از غزه بود، سر باز زد و توافق ژوئیه ۲۰۲۴ برای آتش‌بس را که حماس پذیرفته بود، رد کرد.

اما چه چیزی این تحول بزرگ در صحنه را ایجاد کرد و نتانیاهو را به پذیرش واداشت؟

اول: اهداف احساسی و خواسته‌های شخصی
بنیامین نتانیاهو از روزهای اول پس از نبرد طوفان الاقصی مرتکب اشتباه بزرگی شد و تصمیمات احساسی و بدون دیدگاه سیاسی واقع‌بینانه درباره اهداف جنگ یا آینده غزه گرفت. او تصور می‌کرد که می‌تواند به پیروزی مطلق در این منطقه محاصره‌شده که بیش از ۱۷ سال است در محاصره است، دست یابد. این اهداف به مانعی برای او و دولت افراطی‌اش در برابر افکار عمومی “اسرائیل” تبدیل شد که با شور و خشم به دنبال انتقام از غزه با تمامی اجزای آن، بدون تمایز بین انسان، سنگ و درخت، بودند. این موضوع با حمایت کامل و بی‌قیدوشرط دولت بایدن که انبارهای سلاح‌های مرگبار خود را به روی “اسرائیل” گشود، تقویت شد.

این اشتباه در تصمیم‌گیری، علاوه بر اینکه احساسی بود، در شرایطی گرفته شد که اطلاعات اندکی درباره قدرت گردان‌های قسام و مقاومت وجود داشت و در حالی بود که استواری و استحکام مردم محاصره‌شده فلسطین دست‌کم گرفته شده بود.

دوم: عملکرد مقاومت و پایداری مردم
عملکرد مقاومت فلسطین تحت رهبری گردان‌های عزالدین قسام و توانایی شگفت‌انگیز آن‌ها در برنامه‌ریزی و اجرا در میدان نبرد، و تحمیل خسارات اقتصادی سنگین به اشغالگران که وزارت دارایی رژیم اشغالگر آن را حدود ۳۴ میلیارد دلار برآورد کرده، و کسری بودجه سال ۲۰۲۴ که به حدود ۳۸ میلیارد دلار رسید، و تلفات نیروها و افسران اشغالگر (کشته‌شدن حدود ۸۹۱ نظامی و افسر و زخمی‌شدن حدود ۱۳٫۵۰۰ نفر که ۴۳٪ آن‌ها از بیماری‌های روانی رنج می‌برند، بر اساس منابع اسرائیلی، و نابودی و آسیب‌دیدگی حدود ۲۰۰۰ وسیله نقلیه سنگین و تانک.

پایداری افسانه‌ای مردم و حمایت آن‌ها از مقاومت علیرغم نسل‌کشی و جنایات پاک‌سازی نژادی که با آن مواجه شدند (۴۷ هزار شهید، ۱۱۰ هزار زخمی و ۱۱ هزار مفقود)، و تخریب حدود ۷۰-۸۰ درصد از خانه‌ها و بخش‌های خدماتی.

همه این‌ها طرح‌های جابه‌جایی اجباری را خنثی کرد و اهداف سیاسی و نظامی اشغالگران را ناکام گذاشت و باعث شد تمامی برآوردهای اطلاعاتی و نظامی “اسرائیل” و آمریکا تأکید کنند که شکست فلسطینی‌ها در غزه یا شکست حماس که به عنوان ایده‌ای توصیف شده که شکست نظامی آن غیرممکن است، غیرممکن است.

سوم: تحول در افکار عمومی “اسرائیل”
پس از نبرد طوفان الاقصی، افکار عمومی “اسرائیل” به شدت به حمایت از تجاوز به غزه روی آورد، بدون در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی یا سیاسی که وجود مردم فلسطین یا حقوق ملی آن‌ها را به رسمیت بشناسد. این موضوع شبکه امنیتی برای دولت افراطی نتانیاهو در تجاوز وحشیانه‌اش به غزه و ارتکاب جنایات جنگی و نسل‌کشی توسط ارتش آن فراهم کرد.

این روند تا زمانی ادامه داشت که حجم خسارات اقتصادی و انسانی افزایش یافت و امنیت و ثبات در داخل رژیم اشغالگر متزلزل شد، و تا زمانی که دولت اشغالگر توافق آتش‌بس با حزب الله لبنان را منعقد کرد، در حالی که در تعیین نتیجه نبرد در غزه حتی پس از شهادت یحیی سنوار در میدان نبرد، که به عنوان مسئول نبرد طوفان الاقصی شناخته می‌شد، شکست خورد.

این تجمع و عدم وجود افق برای رویکرد نظامی برای نابودی حماس یا آزادی اسرا با زور، افکار عمومی “اسرائیل” را به سمت توقف جنگ و آزادی اسرا از طریق توافق با حماس سوق داد، جایی که میزان حمایت از این موضوع به بیش از ۸۰ درصد رسید و دولت راست افراطی را تحت فشار داخلی مداوم و فزاینده قرار داد.

چهارم: شکست در شرط‌بندی روی ترامپ
نتانیاهو و جریان راست افراطی بر پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری شرط بسته بودند، بر اساس تجربه آن‌ها با او در دوره ریاست‌جمهوری قبلی‌اش که سفارت آمریکا را به قدس اشغالی منتقل کرد، حاکمیت “اسرائیل” بر جولان را به رسمیت شناخت و معامله قرن آمریکا را پذیرفت که بر اساس تصور بنیامین نتانیاهو در آن زمان طراحی شده بود و عملاً به معنای خودمختاری فلسطین تحت حاکمیت “اسرائیل” بود.
اما باد به سمتی وزید که نتانیاهو و صهیونیست‌های افراطی درباره غزه نمی‌خواستند.

ترامپ سقف زمانی تعیین کرد که از ۲۰ ژانویه امسال، روز تحلیف او به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، تجاوز نمی‌کرد و فرستاده خود، استیو ویتکوف، را به خاورمیانه فرستاد که با نتانیاهو ملاقات کرد و بر اساس بسیاری از منابع اسرائیلی و آمریکایی، با او قاطع و بی‌رحم بود و از او خواست تا آتش‌بس را بپذیرد، در غیر این صورت رد آن عواقبی برای “اسرائیل” خواهد داشت. این موضوع نتانیاهو را در تنگنا قرار داد و او را مجبور کرد که به توافقی مشابه توافق مه ۲۰۲۴ که قبلاً رد کرده بود، تن دهد و به شرایط مقاومت و حماس گردن نهد.

تفسیر موضع ترامپ به این دلیل بود که او متقاعد شده بود “اسرائیل” در دستیابی به اهداف خود شکست خورده است و پس از آنکه فرصت کامل خود را در طول ۱۵ ماه به دست آورد، نمی‌تواند حماس را از نظر نظامی یا حکومتی نابود کند.

علاوه بر این، ترامپ احتمالاً ادامه جنگ “اسرائیل” علیه غزه را مانعی برای حل بسیاری از مسائل در خاورمیانه، مانند پرونده هسته‌ای ایران و عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی که در شرایط ادامه تجاوز به غزه از نزدیکی به “اسرائیل” خودداری می‌کند، می‌دید. این موضوع علاوه بر تمایل واشنگتن برای رهایی از استهلاک و سردردی که شکست “اسرائیل” در نابودی حماس یا شکستن اراده مردم فلسطین ایجاد کرده است، این در حالی است که ترامپ چشم به چین و جنگ در اوکراین و کنترل گرینلند و کانال پاناما و الحاق کانادا در صورت امکان دارد.

شکست و موفقیت
با مقایسه سریع، رژیم اشغالگر “اسرائیل” تحت رهبری نتانیاهو و راست افراطی در دستیابی به اهداف خود شکست خوردند؛ آن‌ها نتوانستند فلسطینی‌ها را جابه‌جا کنند یا غزه را اشغال کنند، علیرغم بمباران وحشیانه، تخریب و کشتار سیستماتیک، نتوانستند حماس را از نظر نظامی یا حکومتی نابود کنند و نتوانستند اسرا را با نیروی نظامی بازپس بگیرند، حال آنکه شاهد بودیم چگونه حماس تحویل سه زن اسیر را در مرکز شهر غزه به شکلی که ناظران را شگفت‌زده کرد، مدیریت کرد، با کنترل و تسلط در میان جمعیت زیادی از مردم خوشحال، و ظهور نظامی بزرگ و چشمگیر گردان‌های قسام با لباس‌های متحدالشکل، سلاح و وسایل نقلیه جدید در میان خرابی‌های عظیم.

در مقابل، حماس از اولین روز آتش‌بس توانست پلیس را مستقر کند که اشغالگران بیش از ۷۰۰ نفر از اعضای آن را در طول تجاوز کشته بودند، و نیروهای امنیتی وابسته به وزارت کشور، دفاع مدنی و تیم‌های شهرداری را در شهرها برای پیگیری امور مردم و بازگشایی جاده‌های اصلی بسته مستقر کند، در حالی که کمک‌ها شروع به ورود کردند تا در تمام مناطق توزیع شوند.

این موضوع نشان می‌دهد که حماس هنوز از حضور مدنی و نظامی مقاومت برخوردار است و از حمایت گسترده مردم فلسطین که همچنان حامی مردمی هستند و به حماس حمایت، حفاظت و مشروعیت می‌دهند، برخوردار است.

در همین راستا، مردم فلسطین در غزه علیرغم درد و رنج و از دست‌دادن‌ها، وضعیت استثنایی از پایداری و تمایل به زندگی را نشان دادند تا پیامی به رژیم اشغالگر و جهان بدهند که فلسطینی هرگز شکسته نخواهد شد و همان‌طور که در نبرد موفق شد، در بازگرداندن زندگی به غزه علیرغم فاجعه‌ای که رژیم اشغالگر با حمایت دولت بایدن ایجاد کرد، موفق خواهد شد.

اگر نبردها بر اساس نتایج و اهداف آن‌ها سنجیده شوند، می‌توان گفت؛ “اسرائیل” به شدت شکست خورد و حماس و مردم فلسطین در نبرد اراده و آگاهی در مسیر آزادی و بازگشت موفق شدند.

پیامدهای استراتژیک
از مهم‌ترین پیامدهای نبرد طوفان الاقصی، پس از پایداری افسانه‌ای مردم فلسطین:
  • دیگر هیچ فاجعه یا جابه‌جایی وجود نخواهد داشت، زیرا قدرتمندترین نیروی نظامی تصورشده در برابر پایداری افسانه‌ای و الهام‌بخش مردم فلسطین شکست خورد، که علیرغم نسل‌کشی و فاجعه به سرزمین خود پایبند ماندند.

    حقوق ملی مردم فلسطین و حق آن‌ها در تعیین سرنوشت خود معیار ثبات در منطقه است و بدون آن منطقه همچنان بر روی صفحه داغ زندگی خواهد کرد.

    تقویت استراتژی مقاومت در ذهن جمعی فلسطین پس از عملکرد افسانه‌ای و شگفت‌انگیز گردان‌های عزالدین قسام و گروه‌های مقاومت در غزه محاصره‌شده که حدود ۱۸ سال است.

    فروپاشی نظریه بازدارندگی “اسرائیل” و سقوط افسانه ارتش شکست‌ناپذیر، و این موضوع بر اعتماد واشنگتن و نظام غربی به توانایی “اسرائیل” در انجام مأموریت‌های استعماری استراتژیک یا محافظت از منافع نظام غربی در منطقه در آینده تأثیر خواهد گذاشت.

    سقوط روایت “اسرائیل” در برابر افکار عمومی بین‌المللی؛ به عنوان رژیمی متمدن که از نظام اخلاقی برخوردار است و از خود در برابر وحشیگری ادعایی علیه فلسطینی‌ها و اعراب دفاع می‌کند، پس از ارتکاب نسل‌کشی، پاک‌سازی نژادی و جنایات جنگی و نقض تمامی ارزش‌ها و قوانین بین‌المللی و انسانی، و تبدیل شدن به رژیمی تحت تعقیب در دادگاه‌های بین‌المللی دادگستری و کیفری بین‌المللی با شخص نخست‌وزیرش نتانیاهو و وزیر جنگ سابقش گالانت.

    افزایش اختلافات داخلی در “اسرائیل” پس از شکست بزرگ در دستیابی به اهداف تجاوز به غزه، و شکست در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، و افزایش شکاف بین جریان مذهبی افراطی و جریان لیبرال که از تسلط راست افراطی بر ارتش، دستگاه‌های امنیتی و نهادهای بوروکراتیک دولت می‌ترسد.
همه این‌ها نشانه‌ای از ضعف در بدن رژیم اشغالگر به صورت داخلی و خارجی خواهد بود و آغاز پایان آینده بنیامین نتانیاهو که با سؤالات دشواری درباره مسئولیت این شکست استراتژیک مواجه خواهد شد.

در مقابل، اعتقاد منطقه‌ای و بین‌المللی به ضرورت احترام به حق مردم فلسطین در تعیین سرنوشت خود و ایجاد کشوری مستقل به پایتختی قدس، به عنوان شرط ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی، تقویت خواهد شد.

منبع: مرکز اطلاع رسانی فلسطین

انتهای پیام/