سیدحسن نصرالله به خاک سپرده شد و از این پس هیچ گزافه نیست اگر بیروت را یک شهر زیارتی بخوانیم. زین پس در آن خاک امامزادهای خفته که جلالت و ملاحت و سیادت اهل بیت طهارت در چهرهاش قابل دیدن بود و فریادهایش نوید عصر ظهور میداد. او اکنون دیگر نیست و ما امروز باید خودمان را پیدا کنیم. مقاومت برای ما چهرههای معینی داشت. به طور مشخص، ما ایرانیها با شنیدن لفظ مقاومت چهره حاجقاسم و سیدحسن برایمان تداعی شد. شاید برای برخی، چهره سید بیشتر از سردار نماینده این واژه بود. حالا مقاومت این چهرههای مشهور و همیشگی خود را ندارد. مقاومت رخت عوض کرده و این ممکن است برای برخی امر را مشتبه کند، چنانکه گمان برند مقاومت تمام شده. اما آنچه در بیروت رخ داد یک تشییع جنازه نبود، بیعت میلیونی و بینالمللی مردم لبنان و منطقه با ایده مقاومت بود.
برای توضیح این جمله، لازم است قدری در تاریخ سفر کنیم. تاریخ صحنه مقابله حق و باطل است. همواره مظلومان و مستضعفانی بودهاند که با ستمگران و صاحبان قدرت و ثروت بهنحوی درگیر بودهاند. این مظلومان گاهی دقیقا در صراط مستقیم بودهاند؛ همچون پیروان پیامبران الهی. گاهی از لحاظ فکری و عقیدتی نیز در استضعاف بودهاند. اما حق ناب در تاریخ هیچکجا مثل سال ۶۱ هجری و سرزمینی به نام کربلا از نظر نظامی سرکوب نشد. جایی که مهمترین چهره مقاومت آن دوران، حسینبنعلی صلوات الله علیه و دیگر چهرههای شاخص مقاومت اسلامی به شهادت رسیدند و عملا جامعه مقاومت از هم پاشید. آنچه امام زینالعابدین علیهالسلام با آن مواجه بود مقاومتی بود که دیگر سازمان و ساختاری ندارد؛ چهره بزرگش امام حسین را ندارد و از همه سختتر، مردمی هم ندارد.
با این همه مقاومت برای زینالعابدین تمام نشد. او و امامان پس از او باید تقریبا از نو جامعهسازی میکردند و کردند. به چند سال نکشید که امام صادق، شیعه تنور داشت. هرچند تعدادشان در حد قیام نبود؛ اما بیشتر از روزگار پس از کربلا بود. رفته رفته برای مقاومت ساختار ایجاد شد؛ همان ساختاری که شبکه وکالت خوانده میشود.
آنچه امروز در بیروت دیدیم، فاصله مقاومت ناب اسلامی امروز را با زمان کربلا نشان میدهد. مقاومت زمان امام حسین آنقدر از جامعه و اجتماع و جمعیت برخوردار نبود که بدن فرزند پیامبر با احترام و بدون تأخیر دفن شود. اما تشییع و تدفین اصلی سیدحسن از آن جهت به تأخیر افتاد که ملت نصرالله، طرفداران مقاومت، عاشقان نبرد با اسرائیل بتوانند مراد خود را بدرقه کنند. آنچه در بیروت رخ داد صرفا یک تشییع نبود همانطور که نماز جمعه نصر، صرفا یک نماز جمعه نبود. جنگندههای رژیم طی نمایشی بیمعنا بر فراز جمعیت تشییعکننده پرواز کردند، هر چند که به شکوه و حماسه مراسم افزودند و ثابت کردند دشمنشان دقیقا همین مردماند و نه فقط سید، اما همین پرواز ثابت کرد شرکت در چنین مراسمی پذیرش امکان شهادت بوده است؛ درست مثل نماز جمعه نصر. آن نماز جمعه و این تشییع، اعلان جنگ یک امت بود، شوق مبارزه بود. آنچه جنگندههای رژیم در آسمان بیروت فریاد کردند این حقیقت بود که «نمیتوانیم؛ و گرنه شما را میزدیم. میتوانیم تا اینجا بیاییم، اما چگونه میلیونها نفر را بکشیم؟ یک نصرالله و یک صفیالدین را میشود کشت؛ اما با اینهمه نصرالله و صفیالدین چه کنیم؟». حتی به لحاظ تبلیغاتی این حرکات رژیم نشان بیسلیقگی، نابلدی، بیایدگی و مرعوب محبوبیت افسانهای سماحة سیدحسن نصرالله شدنش بود!
امروز مقاومت علاوه بر جامعه، تشکیلات دارد. تشکیلاتی که در غزه، پس از نسلکشی بیامان نتانیاهو که فقط از یک حرامزاده بر میآمد، نابود نشد. این تشکیلات در لبنان، دهها برابر غزه قدرتمند است و خواهیم دید حوادث ۲۰۲۴ یک جهش برای حزبالله خواهد بود؛ همانگونه که جنگ
۳۳ روزه حزبالله را از یک گروه مقاومت به یک سپاه نظاممند بدل ساخت، آینده حزبالله چند پله مترقیتر و مؤثرتر از امروز آن خواهد بود.
وقتی حرامزادگان از قدرت مست شوند، تلاش میکنند مقاومت را از ریشه درآورند، همان خیالی که یزید و عبیدالله داشتند، امروز ترامپ و نتانیاهو دارند. اما فرق امروز و دیروز در مردم است؛ این مردم را نمیتوان آرام کرد. منطقه در آستانه یک خیزش مردمی علیه شیطان بزرگ و کوچک است. آنچه در بیروت رخ داد، یک گردهمایی آغازین بود، انگار که کشورهای منطقه دستها را روی دست یکدیگر گذاشتند و یا علی گفتند.
بیروت شاهد یک بیعت میلیونی، تاریخی و بینالمللی با مقاومت و سید مقاومت بود
فوجفوج برای نصرالله
سیدحسن نصرالله به خاک سپرده شد و از این پس هیچ گزافه نیست اگر بیروت را یک شهر زیارتی بخوانیم. زین پس در آن خاک امامزادهای خفته که جلالت و ملاحت و سیادت اهل بیت طهارت در چهرهاش قابل دیدن بود و فریادهایش نوید عصر ظهور میداد.
صاحبخبر -
∎