شناسهٔ خبر: 71537607 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: گویانیوز | لینک خبر

» منشاء واژه های خوارج و اباضیان، مسعود امیرخلیلی

صاحب‌خبر -

اسلام شناسان سنتی ادعا می کنند که خوارج اولین فرقه مذهبی در دین اسلام بودند. در جنگ صفین، به نقل از این اسلام شناسان، علی پیشنهاد کرد که خلیفه را داوران تعیین کنند (تعیین خلیفه به حکمیت ). بخشی از جنگجویان که با این پیشنهاد حکمیت موافق نبودند به عنوان اعتراض لشگر علی را ترک کردند و در دهکده ای به نام حروراء ( Harura ) در نزدیکی کوفه ساکن شدند. این گروه که لشگر علی را ترک کردند به خوارج ( آنهایی که به حروراء رفتند ) معروف شدند.

در اینجا خوارج بر روی پرچم خود نوشتند: " فقط خدا قانون گذار است". خوارج فقط حکم خدا را قبول داشتند و نه داوران را. به گفته زبان شناس آلمانی یوهانس تاماس (Johnnes Thomas) اصطلاح خوارج از زبان " آرامی - سریانی گرفته شده است، از وآژه آرامی hrora که به آرامی معنی غار را می دهد (1). راهبان منزوی و زهاد ( Asket ) مسیحی - سوری که در غار زندگی می کردند به hrora معروف بودند. این واژه آرامی به عربی، به حروری ( Haruri )، از دهکده حروراء و بعد به خوارج برگردانده شد. وقایع نامه ی به زبان لاتین ( 741 میلادی) در رابطه با اتفاقات قرن 8 میلادی در اسپانیا از گروهی به نام arures خبر می دهد که به بدعت گذاران ( مرتدان مسیحی ) شهرت پیدا کرده بودند. در اینجا نیز اصطلاح arures از وآژه آرامی، از Harurya استناج شده است و به معنای غار است. بربر های Berber) ) شمال آفریقا که با اعراب پس از تسخیر اسپانیا به این کشور آمدند به arures ، به خوارج معروف شده بودند.

از قرار معلوم بربرها این سنت غارنشینی زهاد عرب های مسیحی را با خود به اسپانیا آورده بودند. همچنین در سال 830 موضوع بحث اسقف ها در یک شورای مشورتی کلیسایی ( council ) مسئله غار نشینان بوده است.(2) در فرهنگ دهخدا واژه حروراء چنین توصیف شده است: "دهی است به کوفه و خوارج حروریه بدین ده منسوب باشند و آن در ظاهر سنگستان کوفه واقع است و خوارج که در امر حکمین علی و معاویة را هر دو بر باطل شمردند، بدین قریه گرد آمدند. و بعضی گفته اند حروراء کوهی است". به گفته دهخدا شاید حروراء نام کوهی بوده و نه یک دهکده.

از خوارج دو باره گروه دیگری جدا شد که به اباضیان ( Ibadiyya - abadiyya ) شهرت یافتند. علت جدا شدن اباضیان از خوارج رفتار افراطی خوارج با گناه کاران بود. خوارج معتقد بودند که با گناه کاران می بایست مانند با کافران به طور جدی ( با شمشیر ) برخورد کرد. نام مکتب اباضیان از "عبدالئه ابن اباض تمیمی" گرفته شده است. همچنین نبر خبر داده اند که پیش قدم اباضیان فردی بنام "ابو بلال مرداس" بوده که در اواسط قرن 7 در بصره مدرسه اباضیان را تاسیس کرد. اسلام شناسان سنتی اشاره می کنند که در اواخر قرن 7 اباضیان نظریات افراطی خوارج را می پذیرند و به همین علت رابطه خوب اولیه آنها با خلیفه عبدالملک مروان بحرانی می شود. اباضیان تعقیب و بخشی از آنها نیز کشته یا زندانی می شوند. عده ای از اباضیان نیز موفق می شوند به عمان فرار کنند. اباضیان تا به امروز هم در عمان زندگی می کنند. اسلام شناس دانمارکی پاتریشا کرون به نامه ای از " سالم بن ذکوان " که در نیمه دوم قرن 8 ( میلادی ) زندگی می کرد و به اباضیان نسبت داده می شود اشاره می کند. کرون اضافه می کند که از این نامه که به نامه اباضیان معروف است چنین برداشت می شود که " سالم بن ذکوان"' فرقه ای بنام اباضیان و همچنین پایه گذار آن " ابن اباض" را نمی شناحته است. ییروان فرقه نکاری که در قرن 8 ( میلادی ) از اباضیان جدا شده بودند به سوال " ابن حزم "، مذهب شناس قرن 11 در اندلیس، در رابطه با پایه گذار فرقه اباضیان جواب می دهند که آنها ( نکاری ها ) نام فردی بنام "ابن اباض "را نشنیده اند (3).

زبان شناس آلمانی یوهانس تاماس معتقد است که وآژه اباض از زبان آرامی ( ibad ) گرفته شده است و در اصل عباد، به معنی" بنده ها، برده ها " و عبد به معنی بنده (بنده خدا) بوده. لغت عباد به اباض تغییر داده می شود و بعد این لغت اباض را به پایه گذار تخیلی فرقه اباضیان، به ابن اباض، نسبت می دهند ( این تغییر لغت یا عمدی بوده که اباض شبیه عباد نباشد، یا اینکه در ترجمه - در برگرداندن - این لغت از آرامی به عربی اشتباه شده است). عبد، به معنی " بنده خدا"، یک صفت، یک مشخصه است و نه یک اسم ( ابن اباض ). این مشخصه " عباد = بنده گان خدا " فبل ازاسلام رواج داشته و در تورات و انجیل به آن اشاره شده است. در تورات از عیسی به عنوان بنده خدا نام برده شده است و مسیحیان سوری به مسیح لقب بنده خدا را داده بودند ( معاویه هم به خود لقب عبدالئه - بنده خدا - داده بود و بر روی اولین سکه های نقره اعراب از سال 641 نیز لقب عبدالئه ضرب شده است). همچنین شهروندان شهر حیره ( پایتخت سرزمین عرب های مسیحی لخمی در میان رودان ) به خود لقب عباد، بنده گان خدا، را داده بودند. به نقل از گوستاو روتاشتاینGustav Rothstein ) (، مذهب شناس آلمانی قرن گذشته، عبادیان شهر حیره مسیحی بودند (النصرانی العبادی ) و 200 سال قبل از اسلام در این شهر زندگی می کردند. (4) اسلام شناس امزیکایی الیزابت سیوژ ( Elizabeth Savage ) نیز معتقد است که منشا اعتقادات و باور های مذهبی اباضیان اعتقادات اعراب عبادی ( مسیحی) در شهر حیره بوده است (5)

نحوه پیدایش این دو فرقه خوارج و اباضیان که به گفته سلام شناسان سنتی در اواسط قرن 7 میلادی در جنوب میان رودان اتفاق افتاده است در ارتباط نزدیک با یک دیگر هستند ( جدا شدن اباصیان از خوارج ). با توجه به نامه سالم بن ذکوان ( نیمه دوم قرن 8 ) که اشاره می کند فرقه ی با نام اباضیان و پایه گذار آن ابن اباض را نمی شناخته می توان این نتیجه را گرفت که این دو فرقه در قرن 7 و اوائل قرن 8 وجود نداشتد. بدین ترتیب می بایست اخبار از خوارج، اباضیان و نظریات این دو فرقه حداقل صد سال بعد از تاریخ پیدایش (باصطلاح در قرن 7) گسترش پیدا کرده باشد. چنین به نظر می رسد که از اواسط قرن 8 میلادی منتقدان برای مشخص کردن زهاد غار نشین مسیحی ( خوارج ) و بی اهمیت نشان دادن نظریات فرقه اباضیان از اصطلاحاتی که در تورات و انحیل درج شده اند استفاده کردند.

--------------------------------------------------------------------------

1- Markus Groß/ Karl-Heinz Ohlig (Hg), Vom Koran zum Islam, Band 4, Berlin 2009, P 250-266

2- Markus Groß/ Karl-Heinz Ohlig (Hg), Schlaglichter, Die beiden ersten islamischen Jahrhundert, Bd 3, Berlin, 2008, P 151

3- Patrica Crone/Fritz W. zimmermann. The Epistle of Salim ibn Salim ibn Dhakwan, Oxford 2000, P 196

4- Gustav Rothstein, Die Dynastie der Lahmiden in al-Hira, Berlin 1899, P 19-22

5- Elizabeth Savage, A gateway to Hell, A Gateway to Paradise. The North African Response to the Arab Conquest, Princeton 1997, P 25-27

مسعود امیرخلیلی