از شیراز تا اصفهان در پی اجتهاد
سیدمحمدحسن متولد شیراز و پدرش را در طفولیت از دست داده بود. داییاش که سرپرستیاش را بر عهده داشت، پی به نبوغش برده بود و برنامه خاصی برای شکوفا کردن استعدادهایش داشت. برایش استاد خوشنویسی تدارک دید که نوشتن را بیاموزد و بعد هم وارد حوزه علمیه شیراز شد. شرح لمعه را که میخواند، همان را تدریس هم میکرد و با جلب نظر استاد موجب شد که او را به عزیمت به حوزه علمیه اصفهان ترغیب کند. در شیراز استادی نبود که پاسخگوی نبوغ او باشد.
در اصفهان که دارالعلم آن روز ایران بود، پای درس استادانی نظیر صاحب هدایه المسترشدین، سیدحسن بیدآبادی و علامه کرباسی زانو زد و هنوز 20سالش به پایان نرسیده بود که اجازه اجتهاد را از استادش گرفت اما این پایان تحصیلش نبود و مراتب علمی را در عتبات میجست.
پای درس صاحب جواهر
ابتدا به کربلا و سپس وارد نجف اشرف شد و در حوزههای درس «صاحب جواهر» و «کاشف الغطاء» که بزرگترین استادان آن دوران بودند، شرکت جست. اجازه دوم اجتهادش را از صاحب جواهر گرفت، اما استادش که رخ در نقاب خاک کشید، تصور میکرد کسی باقی نمانده که بتواند عطش علمیاش را فروبنشاند؛ پس قصد بازگشت به ایران کرد.
زمزمه بازگشت طلبه فاضل شیرازی میان طلاب نجف پیچیده بود که یکی از آنها پیشنهاد کرد یک جلسه در درس استاد تازهوارد شرکت کند. اندیشههای نو و افکار بلند استادی که به شیخ انصاری معروف شد، او را از بازگشت به ایران منصرف کرد تا توشه بیشتری از نوآوریهای شیخ بهره ببرد.
او پس از درگذشت شیخ اعظم انصاری، به مرجعیت و رهبری شیعیان انتخاب و به «میرزای شیرازی» معروف شد.
به سوی سامرا برای احیای یک حوزه علمیه
میرزا مرجعیت شیعه را به مدت 10سال در نجف برعهده داشت اما مهاجرت تاریخی او به سامرا سرفصل جدیدی در حوزههای علمیه شیعی پدید آورد.
میرزای شیرازی در نیمه شعبان ۱۲۹۰ راهی کاظمین و یک سال بعد در اواخر شعبان ۱۲۹۱ق وارد سامرا شد و طبق معمول کرسی درس موقتی را تشکیل داد. اما این کرسی درس با تصمیم میرزا 20سال تداوم یافت و بدین ترتیب حوزه علمیه سامرا پس از گذشت سالهای متمادی احیا شد. با اقامت میرزا در سامرا کتابهای وی را از نجف به این شهر آوردند و بیشتر شاگردانش نیز از نجف به او پیوستند. این هجرت چنان نشاطی در میان شیعیان به وجود آورد که عده زیادی از اهل علم، تجار و کسبه نیز به سامرا مهاجرت کردند.
فلسفه یک هجرت
اما چرا میرزای شیرازی نجف را رها کرد و به سامرا رفت؟ به نظر میرسد فضای سنگین و راکد حاکم بر نجف و محدودیتهایی که برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وجود داشت، میرزای شیرازی را مصمم به ترک نجف کرده بود. میرزا ابتدا قصد اقامت در مدینه منوره را داشت و یک سال هم در کاظمین توقف کرده بود، ولی نهایتاً به سامرا رسید و در این شهر ماندگار شد. میرزای شیرازی اهدافی مثل عمران و آبادانی شهر سامرا و اسکان شیعه در این شهر، توسعه تشیع در عراق و در کنارش نزدیکی و وفاق شیعه و سنی، کاهش نزاعهای فرقهای و قومی در منطقه، ایجاد یک ظرفیت آموزشی جدید، توجه جامعه به مهدویت و امثال آن را نیز در این مهاجرت دنبال میکرد.
سامرای جدید
با توجه به وجود حرم عسکریین(ع) در سامرا، میرزا سعی کرد شیعیان نیز در آن منطقه اسکان یابند. او مدرسه علمیهای تأسیس کرد که 200طلبه در آن ساکن بودند. کاروانسراهایی برای زائران و مسافران ساخت و یک حسینیه و دو حمام برای مردان و زنان بنا کرد.
به دستور او روی دجله پلی ایجاد شد و با ساخت بازار بزرگ و خانههای بسیار، سامرا که تا آن زمان روستای کوچکی با خانههای گلین بود، به شهری آباد تبدیل شد.
حضور میرزای شیرازی در سامرا حتی اهل سنت را نیز به تکاپو واداشت و برخی علمای آنها با ساخت مدرسهای تلاش کردند حضور خود را در این شهر حفظ کنند.
احیای حوزه سیاسی
تا پیش از مهاجرت میرزای شیرازی به سامرا، مراکز علمی جهان اسلام توجه زیادی به جهان پیرامون و تحولات سریعش نداشتند. درسها از بحث الفاظ و متون قدیم فراتر نمیرفت و با مسائل سیاسی اجتماعی و دانشهای جدید بیگانه بود. حتی ورود روحانیت به این حوزهها، بدعت و آلوده شدن دین به سیاست پنداشته میشد.
اما حوزه نوپای میرزای شیرازی در سامرا تلاش کرد این فضا را بشکند. در این حوزه علاوه بر تدریس معمول دروس حوزوی، فروع سیاسی اسلام و عهدنامه مالک اشتر و نهجالبلاغه نیز تدریس میشد.
دوران شکوفایی حوزه سامرا مصادف بود با نشر کتابها و مقالاتی که استعمارگران انگلیسی در ایران و عراق علیه اسلام ترویج میکردند. در برابر این تهاجم، مکتب سامرا به خطبا و نویسندگان حوزوی بها داد و بزرگانی چون محدث نوری، سیدحسن صدر، سیدمحسن امین، علامه شرفالدین، محمدجواد بلاغی، آقابزرگ تهرانی، علامه امینی، محمدرضا مظفر، کاشفالغطاء و... را در دامن خود پروراند.
تبلور این اهتمام در امر سیاست و اجتماع در واپسین سالهای حیات میرزا مشاهده شد؛ یعنی نهضت تنباکو که به اقرار کسروی، آغاز بیداری و نخستین تکان در توده ایران بود.
فتوای حماسی
از رویدادهای مهم تاریخی جهان اسلام که از حوزه علمیه سامرا رهبری و هدایت شد، نهضت اسلامی تحریم تنباکو است.
قرارداد واگذاری انحصار بازرگانی توتون و تنباکو به یک شرکت انگلیسی توسط ناصرالدین شاه قاجار، قیام مردمی با رهبری و هدایت علمای دینی را در پی داشت و با فتوای یکخطی و محکم میرزای شیرازی فسخ شد: «الیوم استعمال توتون و تنباکو بأی نحو کان در حکم محاربه با امام زمان(عج) است».
میرزا با تحریم تنباکو علاوه بر شکست یک قرارداد اقتصادی و پیروزی در جبهه سیاسی، روشنفکرنمایان زمان خود را به چالش کشید و مقام مرجعیت و رهبری و نفوذ کلام روحانیت را مورد توجه قرار داد.
از این پس بود که مرجعیت و روحانیت به عنوان صف مقدم استعمارستیزی شناخته شد و در نهضت مشروطیت و پس از آن نیز در لبه تیز تهاجمات استعماری قرار گرفت. شاگردانش نیز این راه را ادامه دادند و در مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی پیشگام بودند و مردم را رهبری کردند.
سامرا؛ دانشگاه نخبگان معاصر
در میان علما کمتر کسی را میتوان یافت که به اندازه میرزای شیرازی در پرورش شخصیتهای مؤثر و نامآور در حوزه درسی خود توفیق داشته باشد. او شاگردان بزرگی را تربیت کرد که در شمار علما و مراجع عصر خویش بودند و شرح حال ۳۶۰ تن از آنان در تاریخ نوشته شده است بزرگانی مثل محدث نوری، میرزا محمدتقی شیرازی، سیدابوالحسن اصفهانی و... .
برخی از آنها مثل میرزای نائینی، آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی، شیخ فضلالله نوری، سیدحسن مدرس، سیدعبدالحسین لاری، شیخ عبدالکریم حائری، ملاعبدالله مازندرانی، سیدمحمد فشارکی، ناظمالاسلام کرمانی و... سهم بسزایی در رویدادها و تحولات سیاسی اجتماعی زمانه خود داشتهاند، تحولاتی مثل مبارزات ضداستعماری، مشروطیت در ایران، مبارزات عراق، تأسیس دارالتقریب، احیای حوزه علمیه قم و... که بخش مهمی از تاریخ سیاسی اجتماعی معاصر را تشکیل میدهد.
بدون تردید این ظرفیت عظیم شاگردان میرزای شیرازی سهم بیبدیل او در پرورش نخبگان مذهبی معاصر و در عین حال دستاورد مهاجرت به سامرا و اقامت در آن شهر را تبیین میکند. با وجود عمر کوتاه حوزه سامرا، مکتب خاصی در روش تدریس و پژوهش آن شکل گرفت که به مکتب سامرا شهرت دارد؛ مکتب سامرا بیانی ساده و شیوا در برابر سختنویسی اصحاب مکتب نجف داشت، شاگردمحور بود، به آموزش زبانهای خارجی اهمیت میداد و تعامل دائم طلاب و علمای شیعه با اهل سنت، همزیستی و همبستگی پیروان مذاهب اسلامی را پررنگ میکرد.
خبرنگار: محمد ولیانپور