تحلیلگر ارشد روابط بین الملل در نشست «ابعاد و پویشهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی خلیج فارس در گستره تاریخ» با برشماری عوامل شکافزا در منطقه خلیج فارس گفت: عربستان از خود سوال می کند که چرا باید بین آمریکا و چین، یا ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند در حالی که میتواند هر دو را با هم داشته باشد؟ این نشاندهنده جدیت بیشتری در دیپلماسی منطقهای است.
دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه روز سه شنبه ۳۰ بهمن ماه میزبان «هشتمین کنفرانس تاریخ روابط خارجی ایران؛ سیاست خارجی ایران در خلیج فارس در گستره تاریخ» با حضور و سخنرانی سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه بود.
کیهان برزگر، استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد روابط بین الملل در نخستین نشست این کنفرانس با عنوان «ابعاد و پویشهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی خلیج فارس در گستره تاریخ» محور سخنان خود را بر بررسی نقش «قدرت های خارجی؛ عامل ادغام یا شکاف در خلیج فارس» قرار داده و گفت: بحث من این است که واقعاً قدرتهای خارجی در خلیج فارس چه اقداماتی انجام دادهاند. نگاه عمومی به این موضوع این است که این قدرتها در منطقه حاضر شدهاند و تحولی اقتصادی ایجاد کردهاند. به عنوان مثال، اگر به کشورهایی نظیر امارات و عربستان سعودی توجه کنیم، میبینیم که این کشورها با سرعت زیادی در حال پیشرفت هستند و نقطهای برای تبادل کالا و کسب درآمد به حساب میآیند.
وی با تاکید بر اینکه من فکر میکنم این روند مثبت است و باید از آن حمایت کرد، ادامه داد: اما مسئلهای که وجود دارد این است که همین قدرتهای خارجی در مناطق دیگر در خلیج فارس باعث بروز شکافهایی شدهاند. علت این موضوع به این برمیگردد که دولتهای با تمدن در این منطقه، از جمله جمهوری اسلامی ایران و سایر دولتهای تمدنی، معمولاً برای قدرتهای خارجی جذابیت کمتری دارند. این قدرتهای خارجی کمتر به دنبال تعامل با چنین دولتهایی در منطقه هستند که بیشتر به رویکردهای خود توجه دارند و تاریخ برای آنها اهمیت دارد. به همین دلیل، به نظر من حضور قدرتهای خارجی، خصوصاً غربیها و به ویژه آمریکاییها، به بروز شکافهایی در حوزه خلیج فارس منجر شده است.
برزگر با اشاره به اینکه این شکاف به نوعی بازتابی از رویکردهای لیبرال دموکراسی و جهانیشدن غربی ها است، خاطر نشان کرد: جهانیشدن فقط مختص کشورهایی است که با غرب هماهنگ هستند و کشورهای دیگر که با این رویکردها همخوانی ندارند، از منافع این جهانیشدن، که البته هماکنون نیز زیر چالش است، بهرهای نمیبرند.
آیا فکر میکنید اسرائیل بدون حمایت آمریکا میتوانست چنین اقدامی کند؟ تکنولوژی آمریکایی به کمک اسرائیل آمد تا این عمل انجام شود. آمریکا نه تنها به خاطر اسرائیل، بلکه به خاطر حفظ سلطه و هژمونی خود این کار را انجام داد و سعی دارد در منطقه حضوری قوی داشته باشد و پیامی برای دیگر کشورها ارسال کند که قدرتمند بودن با تکنولوژی در میدانهای مختلف چقدر حیاتی است.تکنولوژی مهمترین عامل ایجاد شکافهای موجود در منطقه است
این استاد دانشگاه در ادامه به بیان و بررسی سه عامل به عنوان دلیل این شکاف پرداخته و گفت: اولین عامل، تکنولوژی است. به نظر من، تکنولوژی مهمترین عامل ایجاد شکافهای موجود است. در حال حاضر، صدای شکاف بین جنوب و شمال خلیج فارس واضح است؛ جنوب پیشرفته و شمال به لحاظ تکنولوژیکی نسبتاً عقب مانده است. واقعیت این است که تکنولوژی به کشورهای خاصی از سوی غرب منتقل میشود که بتوانند تحت سلطه قدرتهای غربی باقی بمانند. تکنولوژی ابزار سلطه غرب است در این مورد، تردیدی وجود ندارد و شاهد هستیم که چگونه برای کنترل تکنولوژی در حال رقابت هستند و حتی برای آن می جنگند.
برزگر در ادامه افزود: به عنوان مثال، جنگ تجاری بین آمریکا و چین به نوعی نشانهای از تلاش چین برای افزایش قدرت تکنولوژیک خود است؛ امری که میتواند هژمونی آمریکا را به چالش بکشد. از زمانی که واسکو دو گاما، دریانورد پرتغالی، به هند غربی در سال ۱۴۶۸ وارد شد، این شکاف تکنولوژیک آغاز شد. این تحولات مسیر تجارت را از جاده ابریشم به تجارت دریایی تغییر داد و اروپاییها با تکنولوژیهای خود، در منطقه تسلط پیدا کردند. این وضعیت تا امروز ادامه دارد و مسیر تجارت با تکنولوژی یک مفهوم جدید شد. ما شاهد ایجاد مفاهیم جدیدی چون آزادی کشتیرانی، آزادی انرژی و... هستیم که اینها همه در چهارچوب ایدئولوژی لیبرال دموکراسی غربی شکل گرفتهاند. این در مسیر حفظ هژمونی است که غربی ها با ابزار تکنولوژی به دنبال تداوم برخورداری از آن هستند.
شکاف تکنولوژیکی میتواند در آینده به منبع بیثباتی تبدیل شود
این تحلیلگر روابط بین الملل با اشاره به اینکه این تکنولوژی به کشورهایی اعطا نمیشود که با تمدنهای دیگر در حال تعامل باشند، افزود: این انتقال تکنولوژی از سوی غرب به کشورهایی صورت میگیرد که در ادامه سیاستهای غربیها هستند. من مخالف پیشرفت کشورها نیستم؛ به عنوان مثال، امارات متحده عربی موفق به رشد و ارتقاء خود شده و این خود قابل احترام است. اما در عین حال، توسعه نامتقارن از ناحیه عدم انتقال تکنولوژی به کشورهای دیگر رخ میدهد و این شکاف تکنولوژیکی ممکن است در آینده به منبع بیثباتی تبدیل شود و حتی برای قدرت های بزرگ دردسرهایی ایجاد کند. این نکته مهم است که یک ادغام نامتقارن اقتصادی در خلیج فارس در حال شکلگیری است و این موضوع ممکن است که خود عاملی برای بروز شکافهای سیاسی و اقتصادی باشد.
وی ادامه داد: من میخواهم بر این نکته تأکید کنم که غرب از تکنولوژی به عنوان ابزاری برای سلطه خود استفاده میکند. تمدن غربی بر پایه تکنولوژی استوار است، در حالی که تمدن شرقی بر اصول ژئوپولیتیک و ارزشها و هویت خود تکیه دارد. در این میان، تمدن غربی در تلاش است تا فشار بیشتری به تمدنهای شرقی وارد آورد و برتری ژئوپولیتیکی خود را حفظ کند. اگر به وضعیت فعلی روسیه در جنگ اوکراین توجه کنید، میبینید که این کشور بههیچوجه شکست نخواهد خورد و در حقیقت، میتوان گفت برنده جنگ است. درست است که کشورهای غربی فشار زیادی به این سمت وارد میکنند و در حال حاضر به دنبال صلح هستند، اما این جنگ در واقع یک جنگ تکنولوژیک است. کشورهای غربی به این دلیل وارد جنگ اوکراین شدهاند و از آن حمایت میکنند که میدانند قادر به شکست دادن روسیه نیستند، اما میخواهند برتری تکنولوژیک خود را حفظ کنند و از این طریق بر روسیه و چین فشار بیاورند تا آنها را سالها به عقب برگردانند.
تعرض اخیر اسرائیل به ایران بدون کمک آمریکا ممکن نبود
برزگر با اشاره به اینکه تکنولوژی هماکنون در جهان در مرحله اول قرار دارد و تسلط غرب بر آن در حال ایجاد یک نوع شکاف است، افزود: این موضوع ممکن است به شکاف در منطقه خلیج فارس نیز منجر شود. به همین دلیل، ما در آینده شاهد یک جنگ تکنولوژیک در مقابل جنگهای سنتی خواهیم بود. غرب قطعاً واحدهای تکنولوژی خود را به کشورهای متحدش در منطقه ارسال خواهد کرد تا برتری خود را حفظ کند.
وی در ادامه سخنانش به تنش و تبادل موشکی اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی اشاره کرده و توضیح داد: آیا فکر میکنید اسرائیل بدون حمایت آمریکا میتوانست چنین اقدامی کند؟ تکنولوژی آمریکایی به کمک اسرائیل آمد تا این عمل انجام شود. آمریکا نه تنها به خاطر اسرائیل، بلکه به خاطر حفظ سلطه و هژمونی خود این کار را انجام داد و سعی دارد در منطقه حضوری قوی داشته باشد و پیامی برای دیگر کشورها ارسال کند که قدرتمند بودن با تکنولوژی در میدانهای مختلف چقدر حیاتی است. در حقیقت می توان گفت که دولت در اسرائیل ادامه امریکا است. البته این وضعیت برای ما یک حسن هم داشت و آن هم این بود که نوعی از انسجام ملی را در مخالفت با این اقدام اسرائیل و تعرض به خاک ایران شکل داد. تکنولوژی بهوضوح منجر به ایجاد شکاف خواهد شد و در آینده در منطقه خلیج فارس، ما باید هوشیار باشیم.
عربستان بهجای انتخاب میان آمریکا و ایران یا آمریکا و چین، بهطور همزمان با هر دو کشور روابط برقرار کرده است. این استراتژی است که سعودیها دنبال میکنند. حتی در این روزها، عربستان به روسیه نیز نزدیکتر شده است. این روند نشان میدهد که عنصر توازن قوا در حال تغییر و تحول است و منطقه در یک گذار قرار دارد.ایده غرب درباره توازن قوا در منطقه نتیجه معکوس داد
این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش دومین عنصر شکاف را تأکید بر سیستم امنیتی توازن قوا در منطقه دانسته و گفت: غرب به دنبال برتری سیستم امنیتی مدنظر خود است، یعنی تأمین توازن در درون منطقه، که این امر به کشورها اجازه میدهد تا یکدیگر را کنترل کنند و توازن قدرت را به اصطلاح حفظ نمایند. در گذشته، عراق این نقش را ایفا کرد و اکنون عربستان سعودی با ارائه تکنولوژی برتر هواپیماها به دنبال ایجاد تعادل با ایران است. زمانی هم بحث درباره ترکیه و اسرائیل بود. اما این توازن قوا به واقعیتهای موجود در منطقه خلیج فارس نمیپردازد و با بهتر است بگوئیم که با آن انطباق ندارد. در سایه همین توهم سیاست توازن قوا بود که عراق به ایران حمله کرد و یا مسابقه تسلیحاتی در منطقه به راه افتاد و این تسلیحات باید به طریقی خرج و حذف شوند و این وضعیت می تواند به بروز جنگ منجر شود. هماکنون نیز خطر انباشت تسلیحات وجود دارد که ممکن است منجر به یک شکاف جدی در منطقه شود.
برزگر با تاکید بر این نکته که تأکید بر توازن قوا و تداوم رویکرد آمریکا در این خصوص با واقعیتهای منطقه هماهنگ نیست، خاطرنشان کرد: استراتژیستهای آمریکایی و اروپایی تأکید میکنند که کشورها باید یکدیگر را متعادل و متوزان کنند تا امنیت به نفع آنها برقرار شود، اما این رویکرد با واقعیتهای پیچیده و متنوع منطقه سازگار نیست.
عربستان سعودی سیاست متنوعسازی روابط را انتخاب کرد
این استاد روابط بین الملل با اشاره به اینکه عربستان سعودی در حال اجرای سیاست متنوعسازی روابط خود است، افزود: این کشور بهجای انتخاب میان آمریکا و ایران یا آمریکا و چین، بهطور همزمان با هر دو کشور روابط برقرار کرده است. این استراتژی است که سعودیها دنبال میکنند. حتی در این روزها، عربستان به روسیه نیز نزدیکتر شده است. خبرها نشان میدهد که بنسلمان در حال میانجیگری میان پوتین و ترامپ است. این روند نشان میدهد که عنصر توازن قوا در حال تغییر و تحول است و منطقه در یک گذار قرار دارد و این عنصر توازن قوا که غربیها آن را تبلیغ میکنند، خود شکافزا بوده و یک معمای امنیتی جدی را در درون منطقه به وجود آورده و با واقعیتهای میدانی هماهنگ نیست.
برزگر در ادامه گفت: ما بارها در جلسات خود به این نکته پرداختهایم که همکاری های منطقهای بدون قدرتهای خارجی، بهترین سناریو برای منطقه است، قدرت های خارجی هم می توانند نقش آفرین باشند اما از طریق کارگزاریهای محلی مثل عربستان سعودی. همکاریها باید منطقه ای باشد، ما در حال حاضر سیستم امنیت جمعی به معنایی که غربیها، آمریکاییها، روسها یا چینیها دنبال آن هستند، نداریم. به عنوان مثال، روسها بر این باورند که آنها هم باید بخشی از سیستم امنیتی دستهجمعی در منطقه باشند اما سوال این است که چرا؟ همکاریها باید بهصورت منطقهای شکل بگیرد.
باید بر همکاریهای دو یا سهجانبه در منطقه تکیه کنیم
در شرایط جدید باید بیشتر بر همکاریهای دو یا سهجانبه منطقهای تکیه کنیم که بتوانند امنیت را بهصورت تدریجی و از پایین به بالا تقویت کنند. در این سیستم هر کشوری نقش خود را ایفا می کند و از تجمیع نقش همه امنیت دسته جمعی به دست خواهد امد. این همکاریهای منطقهای میتواند به نوعی شکلگیری امنیت دستهجمعی را به وجود آورد و نیازی به دخالت قدرتهای خارجی نباشد.برزگر با اذعان به این موضوع که تفکر همکاری امنیتی جمعی که در این سالها بسیار تبلیغ شده عملا ره به جایی نبرده است، افزود: در تقریباً دو دهه اخیر، تمامی کنفرانسها و تلاشها در زمینه امنیت جمعی خلیج فارس نشان داده که ایجاد چنین سیستمی میان کشورهای مختلف بهسختی ممکن است. بهجای این رویکرد، من معتقدم که باید بیشتر بر همکاریهای دو یا سهجانبه تکیه کنیم که بتوانند امنیت را بهصورت تدریجی و از پایین به بالا تقویت کنند. در این سیستم هر کشوری نقش خود را ایفا می کند و از تجمیع نقش همه امنیت دسته جمعی به دست خواهد امد.
وی افزود: این همکاریهای منطقهای میتواند به نوعی شکلگیری امنیت دستهجمعی را به وجود آورد و نیازی به دخالت قدرتهای خارجی نباشد. چه دلیلی دارد که آمریکا در منطقه خلیج فارس حضور داشته باشد؟ اگر نیروی دریایی یا سپاه در منطقه فعالیت میکند، و به امریکایی ها تذکر می دهند این صرفا به معنای تهدید برای ناوگان آمریکا نیست، بلکه بهمنظور حفظ و بازگرداندن جایگاه تاریخی خود در منطقه خلیج فارس است.
عربستان دریافته که ارزش استراتژیک در نزدیکی به آمریکا نیست
کیهان برزگر در پایان سخنانش در این نشست گفت: عنصر سوم شکاف شامل ورود عنصر جنگ، ائتلافهای ساختگی مثل ناتوی عربی و عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب و تشدید رقابتهای مذهبی و قومی است، همه اینها باعث بروز افراطگرایی و بیاعتمادی در درون منطقه بزرگتر خلیج فارس شده است. حضور آمریکا با به راه انداختن جنگ در افغانستان و عراق به تشدید شکاف منتهی شده است. زمانی که سیستم جنگ وارد یک منطقه می شود یک نسل را برای چند دهه درگیر خود می کند. در سوریه ما شاهد چنین وضعی خواهیم بود. درست است که فرد جدیدی جایگزین بشار اسد شده است اما مخالفان اسد که با اسم معارضه شناخته می شوند از وضعیت به وجود آمده ناراحت هستند و از ابهام به وجود آمده در میدان کلافه شده اند.
وی ادامه داد: بروز جنگ باعث شکاف های گسترده هم در درون کشورها و هم بین کشورها می شود. راه خروج از این شکاف، ایجاد و تقویت همکاریهای منطقهای و اعتمادسازی متقابل است. این وضعیت در حال حاضر در منطقه در جریان است. خوشبختانه عربستان سعودی شکل دیگری گرفته و به این نتیجه رسیده که ارزش استراتژیک در این نیست که به آمریکا نزدیک شویم، بلکه باید به تنوع در روابط خود بپردازیم. سعودی ها از خود سوال می کنند که چرا باید بین آمریکا و چین، یا ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند در حالی که میتواند هر دو را با هم داشته باشد؟ این نشاندهنده جدیت بیشتری در دیپلماسی منطقهای است که اکنون جای دیپلماسی قدرتهای بزرگ را میگیرد./ایرنا