در مقابل ترامپ باید چکار کرد؟ این پرسش اساسی دستور کار غالب سیاست خارجی بیشتر واحدهای سیاسی در جهان شده است. برای ایران اما این سوال اندکی متفاوتتر به نظر میرسد. چه مسیری پیش روی جمهوریاسلامیایران و آمریکای ترامپ قرار دارد؟ رئیس جمهور آمریکا با انگیزههای جدید خود به سبک کشورگشایی قرن نوزدهم از ایران چه میخواهد و تهران در مقابل، چه راهی برابر دونالد ترامپ خواهد گشود؟
رئیس جمهور آمریکا در تصمیمی که نه خیلی غیرمنتظره بود و نه چندان غیرقابل پیشبینی، بازگشت «کارزار فشار حداکثری» علیه ایران را طی یک یادداشت ریاست جمهوری و نه فرمان اجرایی امضا کرد. راهبردی که نشان از تمایل مجدد ساکن کاخ سفید به مسیر طی شده او در دوره اول خود داشت. راهی که البته جز پیچیدهتر شدن سیر رخدادهای پیرامون توافق هستهای با ایران دستاورد چشمگیری برای «ترامپ اول» به دنبال نداشت.
ترامپ اردیبهشت ۱۳۹۷ با این هدف از برجام خارج شد که تصور می کرد ایران در نتیجه «فشار حداکثری ۱» خیلی سریع قدم به مذاکراتی خواهد گذاشت که چیدمان میزش را او انجام داده است. «مرد مو طلائی» آنوقت فرصت داشت تا همه مسائل آمریکا یا آنچه که او همه مشکلات ایران میخواند را حل کند.
به باور او، برجام فاجعه بود چون فقط موضوع هستهای را پوشش میداد و به نفوذ منطقهای و قدرت موشکی ایران نمیپرداخت. «معامله گر نیویورکی» اما هرچه منتظر ماند نه تنها ایران هرگز عقبنشینی نکرد که از نقطه نظر آمریکاییها، پیشرفت خیره کننده هستهای ایران، نتیجه این «زیر میز زدن» ترامپ است. مسئلهای که بارها بایدن و دولتمردانش در جریان پروسه ناموفق احیای توافق ۲۰۱۵ به آن اشاره کرده و گفتند: «از قضاوت نادرست ترامپ درباره برجام رنج می بریم.»
۶ سال بعد از ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ (روزی که رئیس جمهور آمریکا به مشارکت این کشور در توافق هستهای با ایران خاتمه داد) ایران به یک قدرت در آستانه هستهای تبدیل شده است، سرعت برنامه غنیسازیاش با سانتریفیوژهای پیشرفته IR-6 بیشتر شده است و ذخایر غنی سازی ۶۰ درصدی اش به اذعان رافائل گروسی مدیرکل آژانسبینالمللیانرژیاتمی برای ساخت ۶ بمب هستهای کافی به نظر می رسد. شاید از همه مهمتر، تصمیمات ترامپ تابوی صحبت درباره «تغییر دکترین هستهای» در ایران را شکست و این بحث به محافل نخبگانی راه پیدا کرده است.
جاه طلبی غیرواقعی
حالا دونالد ترامپ میخواهد همان مسیر را طی کند و تا اینجا خبری از در انداختن طرحی نو نیست. متنی که او شب ۴ فوریه در کاخ سفید علیه ایران امضا کرد، به نوعی یادآور راهبرد ۱۲ گانه و جاه طلبانهای بود که «مایک پمپئو» وزیر خارجه دولت اول ترامپ، بهار ۲۰۱۸ اندکی بعد از خروج ایالات متحده از برنامه جامع اقدام مشترک-برجام- در بنیاد «هریتج» اعلام کرد.
واضح است که «سیاست خارجی ترامپ ۲» در قبال ایران از یک آشفتگی رنج میبرد و علیرغم تجربه ۴ ساله دوره قبلی تصدی در Oval Office قادر به شناخت واقعیات موجود نیست. دولت جدید آمریکا از یک الگوی نامتوازن در خصوص ایران پیروی میکند که واکنش نامتقارن تهران را به دنبال خواهد داشت. کاخ سفید نمی داند هدف از مذاکره با ایران چه باید باشد و از اینکه چه سیاستی را باید دنبال کند سردرگم است.
این «اغتشاش دیپلماسی»، راهی است که ترامپ و حلقه گوش به فرمان او که تیم امنیت ملی و سیاست خارجیاش را شکل داده، برگزیدهاند و به احتمال زیاد به نتیجه مد نظر خود نخواهند رسید چرا که این اهداف برپایه یک جاه طلبی بدون حد و مرز تعریف شده و دقیقا بقای ایران را هدف قرار گرفته است.
براساس آنچه که رسانههای آمریکایی طی روزهای اخیر منتشر کردهاند، واشنگتن از برنامه هستهای ایران، چیزی شبیه به راهی که لیبی در دوره معمر قذافی در پیش گرفت را انتظار دارد. این گمانهزنیها بعد از تهدیدات رئیس جمهور آمریکا که «ایران یا توافق را بپذیرد یا بمباران شود» صورت گرفته است. این توقع که تهران برنامه هستهای خود را به طور کامل جمعآوری کند نشان از خطای ادراکی و عدم شناخت دولت جدید آمریکا از صورت مسئله دارد. از نگاه تیم ترامپ، ایران موجودیتی شبیه به پاناما یا گرینلند فرض میشود که با اولین تهدید بزرگ آمریکا، دست های تسلیم را بالا خواهد برد.
واضح است که «سیاست خارجی ترامپ ۲» در قبال ایران از یک آشفتگی رنج میبرد و علیرغم تجربه ۴ ساله دوره قبلی تصدی در Oval Office قادر به شناخت واقعیات موجود نیست. دولت جدید آمریکا از یک الگوی نامتوازن در خصوص ایران پیروی میکند که واکنش نامتقارن تهران را به دنبال خواهد داشت.
دیپلماسی اجبار ترامپ
با این وجود در میان سیاست خارجی نامسنجم دولت ترامپ درباره ایران، راهبردی دیده میشود که در ادبیات روابط بینالملل از آن به عنوان «دیپلماسی اجبار» ( Coercive Diplomacy) یاد میشود. دیپلماسی اجبار به استفاده از تهدید یا اعمال نیروی محدود برای وادار کردن دشمن به توقف یا معکوس کردن اقدام خود مربوط میشود. این نوع از دیپلماسی ذیل «راهبرد مهار» دنبال میشود و این سیاستی است که کاخ سفید در ۲ هفته گذشته تلاش کرده آن را درباره ایران بیازماید.
دیپلماسی اجبار در فضای «نه جنگ، نه صلح» به وجود میآید. هدف این نوع از دیپلماسی حل و فصل بحران بدون توسل به جنگ تمام عیار است. دیپلماسی اجبار در مواقعی با ابزار تنبیه اقتصادی یا «استفاده محدود از زور» به منظور ایجاد بازدارندگی، القای ترس و تهدید برای کنترل دولتها به وسیله «تغییر محاسبات» آن واحد سیاسی خاص به جریان میافتد.
آمریکایی ها به دفعات از این دیپلماسی در مواجهه با ایران به ویژه در برخورد با موضوع هستهای استفاده کردهاند. مواضع حکام آمریکایی در جریان ۲ دهه مذاکرات هستهای که برای تحت فشار قرار دادن همتایان ایرانی بارها هشدار دادند همه گزینه ها روی میز است یا در صورت شکست مذاکرات، ایالات متحده به سراغ «پلن B» خواهد رفت نمونههای مشهوری است. «دنیس راس» دیپلمات ارشد آمریکایی با سابقه خدمت در چند دولت آمریکا و مشاور سیاست خارجی باراک اوباما این سیاست را اینگونه توضیح میدهد: برای اینکه به دیپلماسی شانس بدهیم باید ترس ایران از خودمان را برگردانیم.
با این وصف، رئیس جمهور ایالات متحده، تلاش میکند با ارائه یک تهدید معتبر که ادعای اعطای مجوز به اسرائیل در حمله به تاسیسات هستهای ایران یا حتی مشارکت آمریکا در این امر، فضایی از ترس در مقامات ایرانی تولید کند که نظام محاسباتی تهران را مختل کند و ایران را به میزانسنی هدایت کند که در آن تمام چیزهایی که از ایران میخواهد را دریافت کند.
راه حل های ایرانی
تردیدی نیست ترامپ روی ضربات شدید اقتصادی دولتش به ایران حساب زیادی باز کرده و بدیهی هم است کشور از آن متاثر خواهد شد چه اینکه اسکات بسنت وزیر خزانه داری دولت ترامپ ادعا کرده آمریکا میخواهد صادرات نفت ایران را در حد ۱۰۰ هزار بشکه کاهش دهد.
در این برهه چیزی که ترامپ از ایران طلب کرده، نه آنطور که ادعا میکند مسدود کردن مسیر سلاح هستهای به روی جمهوری اسلامی ایران که به خطر انداختن موجودیت و بقای ایران است. مواردی که در متن یادداشت ریاست جمهوری آمریکا قید شده، واحد سیاسی ایران را به گمان باطل خود یک دولت فرومانده ( Failed State) دیده است.
تهران با درک چنین فضایی است که الگوی کنش خود مقابل ترامپ را شکل داده است. راهبرد فعلی ایران بر اساس مواضع مقامات ایرانی و دستگاه دیپلماسی کشور «مقاومت حداکثری» در برابر فشار حداکثری است. ترکیب این سیاست در کنار تعریف زمین بازی جدید و تغییر معادله، استراتژی ایرانی برای عقب راندن رئیس جمهور آمریکاست.
ایران یک بار با این تاکتیک، ترامپ را ناکام گذاشته است؛ تهران به خوبی میداند اگر ترامپ تشخیص دهد که سیاستهای سختگیرانه اش در پروسه اجرا، آمریکا را به نقطه افزایش تنش یا حتی جنگ نزدیک میکند، چند گام عقب مینشیند. این اتفاق از سال ۲۰۱۹ و با استراتژی تغییر زمین بازی توسط ایران و نشان دادن هزینههای تداوم فشار حداکثری برای آمریکا به ویژه با بالا گرفتن تنشها پیش و پس از ترور و شهادت سردار سلیمانی که تهران و واشنگتن را تا آستانه جنگ قرار داد، عملیاتی شد. از این مقطع زمانی بود که ایران به تدریج توانست صادرات نفتی خود را افزایش دهد و به سطح مطلوبی برساند.
تابستان سال ۹۸ هنگامی که پهپاد گلوبال هاوک آمریکایی بر فراز آبهای سرزمینی ایران با شلیک پدافند نیروهای مسلح ایران سرنگون شد، ترامپ واکنشی نشان نداد که هیچ، حتی به خاطر عدم رهگیری یک هواپیمای نظامی نزدیک گلوبال هاوک از ایران تشکر کرد. ترامپ اول تیر 98 و در جمع خبرنگاران گفت که در جریان حادثه ای که ایران به یک پهپاد آمریکایی شلیک کرد، یک هواپیما با ۳۸ سرنشین نیز در تیررس ایران بوده است، اما ایرانیها تصمیم گرفتند که به آن هواپیما شلیک نکنند. او سپس این تصمیم مقامهای ایرانی را بسیار خردمندانه توصیف کرد و گفت: ما بابت این تصمیم از آنها سپاسگزاریم.
راهبرد ایران در دوره پیش رو، محدود به مقاومت صرف و تابآوری نخواهد بود. تهران طراحیهای لازم را در ارائه یک الگوی مذاکراتی در زمان مناسب تدارک دیده است. این اتفاق برای زمانی خواهد بود که ترامپ متوجه شود ایران به فشار پاسخ نمی دهد و این یک رویه ثابت بوده است. روزی که واشنگتن عقبنشینی کند و خواهان مذاکرهای واقعی باشد، ایران آن را بررسی خواهد کردنبرد تصویرها
حمله موشکی ایران به پایگاه عین الاسد آمریکا در عراق مورد دیگری از دوران اول ترامپ است که او را از ادامه دادن تنش منصرف کرد. مرور این اتفاقات به ویژه برای رئیسجمهورآمریکا ضروری است در شرایطی که تلاش میشود برای ترامپ «انگاره تضعیف بی سابقه ایران» ساخته شود تا مسیر برخی ماجراجوییها را هموار کند و او را در عمل انجام شده قرار دهد. این همان چیزی است که ترامپ دولتهای بایدن و اوباما را تحت مفهوم «درگیر ساختن آمریکا در جنگ های بی پایان» مورد شماتت قرار داده و پایگاه رای او را کسانی تشکیل می دهند که همین ارزشهای لیبرالی جهان وطن گرا را بر نمی تابند. در چنین وضعیتی ترامپ نمیخواهد با بحرانی روبرو شود که خود آن را پیشتر به شدت نهی کرده است.
بنابراین، در تهران تلاش بر این است یک تصویر واقعی از ایران به «واشنگتندیسی» مخابره شود نه برساختی که «اندیشکدههای آمریکایی» از ایران ضعیف شده ارائه میدهند. رزمایشهای نظامی اخیر در ایران و رونمایی از شهرهای وسیع موشکی ایران با هدف تصحیح گزاره ضعف و آسیب پذیری ایران ارائه شده است. مقامات ارشد ایرانی به این حد اکتفا نکرده و عنوان کردهاند که تهدید را با تهدید و اقدام علیه امنیت ایران را با اقدامی متقابل پاسخ خواهند داد.
فرمول همین است
راهبرد ایران در دوره اول ترامپ البته در جهان الگوی خود را ساخت. ۶ ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «مالکوم ترونبول» نخست وزیر سابق استرالیا طی یادداشت مفصلی در نشریه «فارن افرز» دستورالعملی به رهبران جهان برای مواجهه با ترامپ ارائه داد که بیشباهت با الگوی ایرانی نبود. این سیاستمدار استرالیایی در آن مقاله مینویسد: ترامپ ممکن است از قدرت و صراحت رهبران دیگر خوشش نیاید، اما پس از فروکش کردن خشمش، برای آنها احترام قائل خواهد شد. تسلیم شدن در برابر قلدری فقط قلدری بیشتری را تشویق میکند. تنها راه برای کسب احترام از افرادی مانند ترامپ، ایستادگی در برابر آنهاست.
نخست وزیر استرالیا سابق استرالیا ادامه میدهد: او، زمانی که به نفعش باشد، میتواند بهشکل هوشمندانهای معاملهگر باشد. مانند اکثر زورگویان، او دیگران را وادار به تبعیت از ارادهاش میکند، اما زمانی که نتواند، سعی میکند معامله کند. اما برای رسیدن به مرحله معامله، طرف مقابل ترامپ ابتدا باید در برابر زورگویی او ایستادگی کند. تورنبول در نهایت می نویسد با این الگو توانسته است ترامپ را وادار کند استرالیا را از تعرفههای آمریکا استثنا کرده و همچنین به قانونی که او با اوباما در مسأله مهاجران امضا کرده بود، پایبند بماند.
روی دیگر راهبرد ایران
راهبرد ایران در دوره پیش رو، محدود به مقاومت صرف و تابآوری نخواهد بود. تهران طراحیهای لازم را در ارائه یک الگوی مذاکراتی در زمان مناسب تدارک دیده است. این اتفاق برای زمانی خواهد بود که ترامپ متوجه شود ایران به فشار پاسخ نمی دهد و این یک رویه ثابت بوده است. روزی که واشنگتن عقبنشینی کند و خواهان مذاکرهای واقعی باشد، ایران آن را بررسی خواهد کرد.
در حال حاضر، سیاست ایران همصدایی در رویارویی با برنامههای خصمانه رئیسجمهور آمریکاست و آنطور که همتای ایرانی ترامپ و دیپلماتهای ایرانی تصریح میکنند فضایی برای مذاکره وجود ندارد. منطق ایران روشن است: اگر موضوع سلاح هستهای است مسیر متعارفی برای پیگیری آن از طریق سازوکار آژانس وجود دارد.
تهران هیچگاه میز مذاکره را ترک نکرده است اما مذاکره را برای مذاکره یا عکس یادگاری نمیخواهد. ایران در همه این سالها مطابق با یک بازیگر عقلانی (Rational Actor) در سیاستبینالملل رفتار کرده است که مذاکره را ابزاری برای تامین منافع ملی و بیشینه کردن قدرت خود میبیند. در این چهارچوب مذاکره مختصاتی از جمله برابر بودن و عادلانه بودن دارد.
دونالد ترامپ از فشار حداکثری به یک شکل یک اهرم موثر مقابل ایران استفاده میکند تا امتیازات مهمی کسب کند همانطور که کارولاین لویت، سخنگوی کاخ سفید در نشست خبری چهارشنبه خود در خصوص مذاکره با ایران یادآوری کرد که دونالد ترامپ «استاد هنر معامله» است.
جهان فانتزی ترامپ
سیاستهای ترامپ اگرچه با تئوری «مرد دیوانه» نیکسون توصیف میشود اما برای سالها او دوست داشت وانمود کند که شبیه به «تئودور روزولت» بیست و ششمین رئیس جمهور ایالات است و میراثش همانند «تدی آمریکاییها» به نظر میرسد. سیاست «چماق و هویج» برگرفته از نقل قولی از روزولت است که گفته است: «نرم سخن بگو اما یک چماق با خودت داشته باش.» ترامپ در تقلید از این عبارت، یادداشت خصمانه ریاست جمهوری را که چیزی جز اعمال فشار به شهروندان ایرانی نیست امضا میکند و همزمان از تمایل خود به شکوه ملت ایران و میل به مذاکره با دولت ایران میگوید.
او از فشار حداکثری به یک شکل یک اهرم موثر مقابل ایران استفاده میکند تا امتیازات مهمی کسب کند همانطور که کارولاین لویت، سخنگوی کاخ سفید در نشست خبری چهارشنبه خود در خصوص مذاکره با ایران یادآوری کرد که دونالد ترامپ «استاد هنر معامله» است.
رئیس جمهور ایالات متحده در دورانی که الگوی جدید خود در تاریخ را به قرن نوزدهم و «ویلیام مک کینلی»، رئیس جمهور کشورگشای آمریکا انتقال داده و سودای فتح «گرینلند» و تبدیل غزه به «ریویرای* خاورمیانه» را در سر می پرواند درباره ایران چه میاندیشد؟ در جهان فانتزی ترامپ ایران شکست خورده است؟
در نهایت نه مرد دیوانه نیکسون، نه تئودور روزولت و نه ویلیام مک کینلی است، او دونالد ترامپ است؛ کسی که با استانداردهای ذهنی خود قادر است همه چیز را سادهسازی کند.
*ریویرای ایتالیا (به ایتالیایی: Riviera ligure) یک منطقهٔ مسکونی در ایتالیا است که در لیگوریا واقع شدهاست./ایرنا