شناسهٔ خبر: 71408429 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه قدس | لینک خبر

«یاسرعرفات» چگونه مبارزه و مقاومت را کنار گذاشت؟

عبرت‌های یک سازش

سرگذشت و سرانجام «یاسرعرفات» که به عنوان اولین میهمان خارجی و رسمی انقلاب اسلامی و نماد مقاومت فلسطین به ایران آمد، در روزهای پرحادثه و پرماجرای امروز می‌تواند عبرت‌آموز باشد.

صاحب‌خبر -

مرور زندگی شخصیتی که روزگاری پرچم مقاومت و تسلیم‌ناپذیری را برابر صهیونیست‌ها بالا برده بود، ثابت می‌کند که در ماجرای فلسطین و در قاموس اسرائیل و آمریکا چیزی به نام صلح، کشور مستقل فلسطین، پیمان‌های بین‌المللی و... معنایی ندارد. اشغالگران و حامیانشان به کمتر از محو فلسطین و فلسطینی‌ها راضی نمی‌شوند و هنوز هم خواب روزی را می‌بینند که جهان از معنای «مقاومت» خالی شده باشد. 

استقبال با فانتوم
هواپیما ساعت 4 بعدازظهر روز 28بهمن سال1357 از دمشق پرواز کرده بود تا بی‌خبر و بدون اعلام، یاسرعرفات را به تهران ببرد. در آسمان ایران و حتی فرودگاه تهران، هیچ‌کس منتظر عرفات و همراهانش نبود. بنابراین خلبان و مسافران خیلی زود متوجه شدند که 6 فانتوم آن‌ها را محاصره کرده‌اند. «بلال الحسنه» نویسنده و خبرنگار روزنامه «السفیر» لبنان که ازجمله سرنشینان آن روز هواپیما بود بعدها گفت: «خلبان‌های فانتوم‌ها پس از آنکه متوجه شدند مسافران هواپیما، همگی فلسطینی هستند، با علامت «V» به ما سلام دادند... یاسر عرفات، ابتدا از پرواز 6 فانتوم، نگران شد، اما وقتی آن‌ها برگشتند، گفت: این برای اولین بار است که 6 هواپیمای فانتوم ساخت آمریکا را می‌بینیم، بدون اینکه قصدشان، از بین بردن ما باشد... موقع فرود، برج مراقبت، اجازه نمی‌داد... اما بعد از شناسایی این اجازه صادر شد... البته هنوز نمی‏‌دانستند که یاسرعرفات در میان ماست...». با همه غیرمترقبه و مخفیانه بودن ماجرای سفر عرفات به ایران، ده‌ها نفر در محوطه و سالن فرودگاه حضور داشته و شعار می‌دادند.  طوری که یاسرعرفات به سختی توانست از میان آن‌ها عبور کند و بعد خطاب به  افرادی که برای استقبال تقریباً رسمی آمده بودند حرف‌هایی زد که جز بوی ایستادگی و افتخار از آن به مشام نمی‌رسید: «انسان، وقتی که به منزل خودش می‌آید، احتیاج به اجازه ندارد... امروز، یکی از روزهای بزرگ پیروزی مسلمانان جهان است. انقلاب ایران برای فلسطین یک پیروزی بزرگ است... ایران و امام خمینی نشان دادند که امت ما هیچ‌گاه سر فرود نخواهد آورد... ما امام خمینی را، رهبر و پیشوای اول خودمان می‌دانیم...».
روزی که پرچم را بالا برد
یاسرعرفات سال 1929 در محله «السکاکین» قاهره به دنیا آمد. پس از چند بار رفت و آمد میان مصر و فلسطین از 17 سالگی و دوران دانشجویی در قاهره، وارد فعالیت‌های سیاسی شد. 
جنگ و گریز با انگلیسی‌ها و بعد هم صهیونیست‌ها را در غزه و دوران بحران کانال سوئز، وقتی افسر ارتش مصر بود، تجربه کرد. بنا به تحصیلاتش چند سالی در کویت شرکت مهندسی راه انداخت اما جاذبه‌های سیاست و مسئله فلسطین برایش جذابیت بیشتری داشت. برای همین در سال1958 در کنار «ابوجهاد»، جنبش آزادی‌بخش فلسطین (فتح) را پایه‌گذاری کرد. کمی بعد تشکیلات پارتیزانی و تکاوری خاصی را در کرانه باختری تدارک دید. کویت را ترک کرد و در سال1964 با انفجار تأسیسات تصفیه آب در اسرائیل، نخستین عملیات علیه صهیونیست‌ها را رقم زد. 
یک سال پس از این عملیات «عرفات» دبیرکلی جنبش «فتح» را به عهده گرفت در حالی که با تجربیات خدمت در ارتش مصر، شاخه نظامی این تشکیلات را هم آموزش می‌داد. 
از وقتی «فتح» را راه انداخت تا 16 سال بعد کسی کلمه «صلح» را از زبان او نشنید. نخستین بار اما در سال1974 وقتی به عنوان نماینده فلسطینی‌ها در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد، بعد از حرف زدن درباره ملت فلسطین و آرمان‌هایش گفت: «در یک دست شاخه زیتون دارم اما با دست دیگر سلاح برمی‌دارم و با اسرائیل می‌جنگم». البته هیچ‌کس این جمله را چراغ سبزی برای صلح با صهیونیست‌ها نمی‌دانست همان‌طور که هیچ‌کدام از فلسطینی‌ها باور نمی‌کردند بنیان‌گذار «فتح» و جنگ مسلحانه با اسرائیل روزی پای توافق صلح و درواقع سازش‌نامه با صهیونیست‌ها را امضا خواهد کرد! 

وقتی که دست‌ها را بالا برد
روز 29بهمن 57 عرفات و هیئت همراهش  به دیدار امام(ره) رفتند. اتوبوسی که آن‌ها سوار شده بودند، اتوبوس تشریفاتی بود که در زمانی «هویدا» میهمانان آمریکایی و اسرائیلی‌اش را جابه‌جا می‌کرد.
در این دیدار پس از سخنان یاسرعرفات که از پیروزی انقلاب اسلامی گفت و تأکید کرد «اسرائیل به آمریکا و پشتیبانی‌اش تکیه دارد و ما هم باید پشتیبان پیدا کنیم...»، امام(ره) خطاب به او یادآور شد: «شاه هم تکیه کرده بود بر آمریکا، انگلیس و چین و اسرائیل و همه این‌ها.... لکن این تکیه‌گاه‌ها سست است. آن تکیه‌گاهی غیرسست و سنگین و مستحکم است که خدا باشد».
عرفات دهه70 و همچنین سال‌هایی از دهه80 میلادی را با همان شعارهای داغ، مبارزه، اخراج شدن از اردن، کوچ به لبنان و بعدها تبعید از این کشور پشت سر گذاشت. در حالی که مواضعش نسبت به ایران، مسئله صلح و سازش با صهیونیست‌ها و مقاومت، کم‌کم تغییر می‌کرد.
 از اواسط دهه80 پس از تبعید به تونس انگار از حیث سیاسی و مبارزاتی منزوی شد. هنوز خودش را رهبر فلسطینی‌ها می‌دانست اما دست‌های پشت پرده سیاست، اسرائیل و همپیمانان غربی‌اش، عرفات را از صحنه خارج و به مهره‌ای کم‌خاصیت تبدیل کردند. مردم فلسطین هم که اعتماد خود را به سیاستمداران و رهبران سیاسی - نظامی پیشین از دست دادند، جنبش «انتفاضه» را به راه انداخته و دست خالی می‌جنگیدند.
سال 1988 مجبور شد با شعارهایی مثل: «سازمان آزادی‌بخش فلسطین از تروریست‌ها حمایت نمی‌کند» و «مسئله فلسطین باید فلسطینی بماند» قید مبارزه و مقاومت را بزند و خودش را بیندازد وسط بازی سازش که برخی سران عرب با حمایت و تشویق آمریکا و اسرائیل آن را کلید زده بودند... پاداش این نقش‌آفرینی سازشکارانه را سال1993 با جایزه صلح نوبل دریافت کرد تا غرب و اسرائیل از او یک قهرمان بسازند. ... سال 2000 اما صهیونیست‌ها قهرمان صلح را در خانه‌اش حبس کردند... 2002 آمریکایی‌ها بایکوتش کردند... 2004 به بیمارستان منتقل شد و چند روز بعد مُرد... همسرش بعدها درخواست نبش قبر و نمونه‌برداری از جسد را داد... آزمایشگاه سوئیس وجود مواد رادیواکتیو در استخوان او را 18برابر حد معمول اعلام کرد... حتی خاک اطراف جسد او به‌شدت آلوده بود... تا چند سال بعد جنجال بر سر مرگ او ادامه داشت... مثل جنایت و اشغال‌گری اسرائیل که ادامه دارد... مثل مقاومت مردم فلسطین که هنوز هم تمامی ندارد... .  

خبرنگار: مجید تربت‌زاده