اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
یادداشتهای اسدالله علم: شبی که همدان بودیم، یک هواپیمای ما ربوده شد و تحت هدایت سه دانشجوی ایرانی به بغداد برده شد. خاک بر سر این جوانها! لااقل یک جای دیگر برو، چرا به بغداد می روی؟ حالا که بروند، پشیمان خواهند شد. [عراق] مملکت حیوانات است، یعنی هیئت حاکمه آن حیوانهای درنده هستند. حالا زن و بچه بختیار را نگه داشتهاند و نمیگذارند به سویس برگردند.....
۲۶ مهر ۱۳۴۹: صبح شرفیاب شدم.... شاهنشاه از من سؤال فرمودند: دیشب خبر رادیو را شنیدی؟... وزیر خارجه مصر در سازمان ملل فحش زیادی به آمریکا داده بود، بعد هم با نیکسون با تلفن صحبت کرده و نیکسون اظهار امیدواری نموده است که روابط ما با مصر خوب خواهد شد. فرمودند: پس چرا ما فحش و فضیحت ندهیم؟ عرض کردم در شأن اعلیحضرت و ملت ایران نیست، آنها [ماجراجو] هستند. ما که این گونه احتیاجات نداریم. فرمودند: اگر سفیر آمریکا این جا بود، بد نبود با او صحبت میکردی. عرض کردم: حالا که نیست، بعد فرمودند: لیبی هم طپانچه را بیخ گوش آنها گذاشت و هرچه خواست گرفت، یعنی هم قیمت نفت خود را بالا برد و هم در برداشت او نکثی حاصل نشد. عرض کردم این جا حق با اعلیحضرت است حتی ممکن است فرمول ۵۰-۵۰ را هم تغییر بدهند. آن وقت تمام قراردادهای نفتی حوزه خاورمیانه به هم خواهند خورد. ما هم لازم است فشار بیاوریم و باید بیاوریم، فرمودند: حالا که قرار است هشتم نوامبر بیایند این جا مذاکره کنند.
بعد از ظهر که سالروز افتتاح سپاه دانش است به تالار محمدرضا شاه رفتیم و تشریفات خوبی در پیشگاه شاهنشاه برگزار شد.....
منبع: انتخاب
منبع: faradeed-228638