شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهریزی، پژوهشگر و محقق دینی در سخنرانی که به مناسبت سالروز میلاد با سعادت حضرت مهدی(عج) در حسینیه شفقنا داشت، بیان کرد: بسیاری اوقات، تصویری که از امام مهدی(ع) برای ما رسم میشود، شامل فتحهایی است که با روشهای غیرطبیعی انجام میشوند. اما من تصور نمیکنم که ظهور، ادامهای غیرطبیعی جهان باشد بلکه عصر ظهور، ادامهی طبیعی جهان فعلی است.
دکتر مهریزی معتقد است: امام زمان(عج) در زمان ظهور، یک قرائت جدید از دین ارائه خواهد داد. این قرائت جدید، برخلاف آنچه در گذشته رایج بوده، دین را بدون پیرایههایی که در طول ۱۴۰۰ سال به آن چسبیده، مطرح میکند. این پیرایهها، چه عمدی یا غیرعمدی، دین را تحت تأثیر قرار دادهاند.
استاد مهریزی تأکید دارد که «عدالت خواهی، امید و عدم قناعت به وضع موجود» از جمله کارکردهای مهم مهدویت هستند.
به گزارش شفقنا، متن کامل سخنرانی استاد مهریزی بدین شرح است:
در این جلسه مطالبی را ذیل پنج عنوان مطرح میکنم:
مطلب اول اینکه بحث مهدویت شامل لایهها و سطوح مختلفی است که توجه به این لایهها و سطوح می تواند ما را برای ورود به بحث کمک میکند. مسأله مهدویت یک بُعد انسانی دارد باعنوان منجیگرایی و موعودگرایی تقریباً در اکثر ادیان و فرهنگها مطرح است و کتبی در این باره به چاپ رسیده است به عنوان مثال دانشگاه ادیان کتابی به نام «گونهشناسی اندیشه منجی موعود در ادیان» منتشر کرده و تمام ادیان و فرهنگها را با منابع دسته اول آورده است. این موضوع تقریباً یک مساله انسانی و بشری است که به پایان جهان خوشبینانه نگریسته و پایان جهان را روشن میبیند. آنها معتقدند که یک اتفاق خاصی رخ میدهد که توسط یک فرد، یک گروه یا یک جمع، پایان خوش در جهان رقم خواهد خورد.
این یک سطح از بحث مهدویت است که ممکن است عنوان کلی آن «موعودگرایی» یا «منجیگرایی» باشد. این یک امر انسانی و بشری است که در غالب انسانها با مصادیق مختلف و با شکلهای مختلف مطرح است.
لایه دوم این بحث این است که مسلمانان، تمام فرقههایشان ـ شیعه، سنی، اسماعیلی، زیدی و … ـ یک باور مشترک دارند مبنی بر اینکه در پایان این عالَم یک اتفاق خاص رخ خواهد داد و شخصی که از نسل پیامبر(ص) است عدالت گستردهای برقرار خواهد کرد. این دو موضوع (نسل پیامبر(ص) و عدالت گستری) از باورهای اتفاقی مسلمانان است.
لایه سوم، به شیعه میرسد. شیعه، علاوه بر آن دو موضوع که تمام مسلمانان در آن اتفاق نظر دارند (از نسل پیامبر(ص) و عدالت گستری)، چندین موضوع دیگر را به آن اضافه میکند. اول اینکه آن فرد زنده است؛ علاوه بر اینکه از نسل پیامبر(ص) است، از نسل امام حسن عسگری(ع) می باشد و دارای غیبت و ظهور است. این مباحث عمدتاً در متون شیعه مطرح است. متونی که اهل سنت دارند، عمدتاً دو موضوع اول (از نسل پیامبر(ص) و عدالتگستری) را در بر میگیرند.
لایه چهارم اینکه این موعود موجود که شیعه به او اعتقاد دارد و اهل سنت به عنوان «مهدی موعود» بدان اعتقاد دارند، محل زندگیاش کجاست؟ آیا ازدواج کرده است؟ نسلش چگونه است؟ آیا در زمین است یا در آسمان؟ آیا دیده میشود؟ آیا ما را میبیند یا ما او را میبینیم؟ چگونه با او ارتباط برقرار میشود؟ آیا رؤیت اتفاق میافتد یا خیر؟ اینها به نظر من لایه چهارم هستند.
تفکیک این موضوعات میتواند ما را برای بحث و بررسی دقیقتر کمک کند.
قرآن تنها به لایه اول اشاره کرده است؛ یعنی از چهار لایه مذکور، قرآن به لایه اول پرداخته است: «پایان خوش جهان یا حاکمیت حق، حاکمیت مستضعفان، حاکمیت صالحان و پایان نیک برای متقیان».
قرآن به موضوعات دیگر مستقیماً نپرداخته است. گاهی به کمک روایات پیامبر(ص) و ائمه(ع) آیه ای تطبیق داده میشود. اما خودِ قرآن به موضوعات دلالت مستقیمی ندارد. به عنوان مثال، واژه «بقیه الله» که در قرآن آمده است، به معنی مهدی یا موعود نیست ولی در برخی روایات به مهدی موعود تطبیق داده شده است.
قرآن به لایه اول ذیل شش عنوان پرداخته است:
حق در نهایت بر باطل پیروز میشود.
خدا و پیامبران غالب و پیروز میشوند.
حزب الله غالب هستند.
عاقبت از آن متقیان است.
خلافت زمین به صالحان میرسد.
مستضعفان وارث زمین خواهند شد.
این شش گروه آیات، هر کدام شامل چندین آیه است، و همه آنها به موضوع پایان جهان و غلبه حق تأکید میکنند. قرآن از طریق تعبیرات مختلف ـ مثل صلاح، تقوی، و حق ـ این موضوعات را طرح کرده است.
مسلمانان در ادوار مختلف به مسأله مهدویت با نگارش کتاب و رساله پرداختهاند. من در مقالهای نوشتههای مسلمانان در بحث مهدویت را از ابتدا تا دورههای اخیر بررسی کردهام. این بررسی نشان میدهد که تا پایان قرن دوازدهم هجری (حدود ۱۳۰۰ قمری)، مسلمانان ۲۵۴ اثر در موضوع مهدویت نوشتهاند.
در این بررسی، روشن شد که نویسندگان این آثار، علاوه بر شیعیان، سنیها، زیدیان، واقفیان و برخی از سایر فرق اسلامیاند. بر اساس این آمار ۲۵۴ اثر را ۱۰۷ نویسنده نوشتهاند که از این میان، ۶۵ نفر اهل سنت هستند. از قرن سیزدهم به بعد، این موضوع خیلی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
مرکزی در قم کتابی منتشر کرده که به منبعشناسی مهدویت پرداخته است. بر اساس این کتاب که مرجع مهدویت نام دارد، در دوره حدود 5500 اثر دربارهٔ مهدویت منتشر شده است. این عدد با توجه به تعداد کل اثرها تا پایان قرن دوازدهم (حدود ۲۵۴ اثر) نشاندهنده افزایش قابل توجهی است، و البته بیشترین اثرها مربوط به قرن اخیر است.
در این دوره، پایاننامهها، مقالات، نشریات و کتب انتقادی در این زمینه افزایش یافتهاند. همچنین، خاورشناسان نیز به این بحث وارد شدهاند و بخشی از مطالعات خاورشناسی به موضوع مهدویت مسلمانان ـ بهویژه شیعه ـ اختصاص یافته است.
نویسندگان آثار فوق در ادوار مختلف، با رویکردهای متنوع، به موضوع مهدویت پرداختهاند. به عنوان مثال، یک رویکرد عرفانی در اهل سنت وجود دارد که از طریق مسئله ولایت و ختم ولایت به مسأله پایان جهان نگاه کرده است. این رویکرد توسط افرادی مانند ابن عربی، عطار و جامی و دیگران به تصویر کشیده شده است.[1]
مطلب دوم این است که ما در بحث مهدویت ـ همانند تمام بحثهای دینی یا انسانی ـ محکمات و متشابهاتی داریم. قرآن میگوید: «در این کتاب، مطالبی را محکم قرار دادهایم که اصل هستند و به کمک این محکمات، مسائل دیگر (متشابهات) فهمیده میشوند.»[2] بنابراین، متشابهات باید به کمک محکمات فهمیده شوند.
در حوزههای مختلف، عناصر ثابتی وجود دارد که پایینتر از آن اختلافاتی وجود دارد. به عنوان مثال: در مورد پیامبر اسلام(ص)، همه مسلمانان به اصل پیامبر اعتقاد دارند، اما در مورد تاریخ تولد او اختلاف وجود دارد. این اختلاف، اصل پیامبری را زیر سوال نمیبرد.
در مورد امام حسین (ع)، مسایلی مسلم است، اما در بعضی جزئیات تاریخی اختلاف وجود دارد. در مورد نماز، همه مسلمانان به اصل نماز اعتقاد دارند، اما در نحوه انجام آن ـ مانند نحوه وضو یا حرکات ـ اختلافاتی دیده میشود. بنابراین، در بحث مهدویت نیز میتوان از این قاعده استفاده کرد: عناصر ثابت و محکم باید اساس بحث باشند و اختلافات موجود و متشابهات نباید اصول اصلی را زیر سوال ببرد.
وقتی از دین صحبت میکنیم، معمولاً بین اصول و فروع تمایز قائل میشویم. اصول خود نیز به دو بخش تقسیم میشوند: اصول محکم (اصول اصول) و اصول متشابه (فروع اصول). باید توجه داشت که نباید همه نظرها به متشابهات معطوف شود؛ به سخن دیگر ما در دین، محکمات و متشابهاتی داریم؛ اما باید از محکمات استفاده کنیم تا به درک متشابهات دست پیدا کنیم.
به گمان من، محکمات مهدویت شامل سه لایه از لایههای چهارگانهای است که در ابتدای صحبت مطرح کردم یعنی:
لایه اول: موعودگرایی که اساساً یک امر انسانی و بشری است.
لایه دوم: باور تمام مسلمانان که شامل اعتقاد به مهدی از نسل پیامبر و عدالت گستری است.
لایه سوم: باورهای مسلم و اصلی شیعیان که شامل اعتقاد به مهدی موجود، و غیبت و ظهور است.
این سه لایه را میتوان محکمات بحث مهدویت دانست، زیرا پشتوانههای اطمینانآور و قطعی دارند و تقریباً توسط تمام مسلمانان (یا حداقلِ شیعیان) قبول شدهاند.
اما لایه چهارم ـ مانند سن، رویت، محل سکونت، ازدواج، ذریه، نشانههای ظهور، زمان ظهور، و نوع مرگ متشابهات هستند.
لایه چهارم شامل مسائلی است که ما راهی برای بررسی و اثبات آنها به وسیله استدلالهای عقلی نداریم. چنانکه توجیه عقلانی برخی از آنها نیز دشوار است. بعضی از این مسائل شبیه به اسرار الهی هستند، مانند تولد عیسی بدون پدر، یا داستان خضر در قرآن یا پیامبری در کودکی. این مسائل از حوزه عقل بیرون هستند و باید به عنوان اموری که فقط خدا میداند، مسکوت گذاشته شوند.
بنابراین، بهتر است به جای تلاش برای ورود یا حل این مسائل اسرارآمیز، به مشترکات و محکمات توجه کنیم و ببینیم که این اصول مشترک چه نقشی در زندگی ما ایفا میکنند.
“عصر ظهور” بر دو اصل اصلی “عقلانیت و تکثر” استوار است
سومین بحث من دربارهٔ “عصر ظهور” است. من به این نتیجه رسیدهام که عصر ظهور بر دو اصل اصلی استوار است: عقلانیت و تکثر .
عصر ظهور، ادامه ی طبیعی جهان فعلی است
بسیاری اوقات، تصویری که از امام مهدی برای ما رسم میشود، شامل فتحهایی است که با روشهای غیرطبیعی انجام میشوند. اما من تصور نمیکنم که ظهور، ادامهای غیرطبیعی جهان باشد. بلکه عصر ظهور، ادامهی طبیعی جهان فعلی است. بنابراین، نقش ما نیز باید بر اساس این منطق طبیعی باشد، نه تلاش برای ایجاد یک اتفاق معجزهوار.
سه روایت از منابع اولیه برای توضیح این دو اصل (عقلانیت و تکثر) میآورم:
امام زمان(عج) هنگام قیام، به نحوی عمل خواهد کرد که عقل و اخلاق مردم را بهبود میبخشد
یکی از این روایات میگوید: «اذا قام قائمنا یضع یده علی رؤوس العباد، فجمع به عقولهم، وأكمل به أخلاقهم».[3] این یعنی که، امام زمان هنگام قیام، به نحوی عمل خواهد کرد که عقل و اخلاق مردم را بهبود میبخشد. این نشان میدهد که نقش امام زمان، بهبودی فهم و اخلاق انسانهاست، نه تنها فتح با غلبه.
براساس این روایت، هنگام ظهور، عقلها کامل خواهد شد و یک عقلانیت عمیق به وجود خواهد آمد. این عقلانیت، که به عنوان بخشی از سیر طبیعی بشر محسوب میشود، حکمت خدا را نیز توجیه میکند.
روایت دیگر میگوید وقتی امام زمان ظهور کند برای یهودیان براساس تورات و برای مسیحیان بر اساس انجیل و برای مسلمانان بر اساس قرآن داوری میکند.[4]
البته این روایات را نباید به عنوان آخرین کلمه در حل و فصل مسائل در نظر گرفت، بلکه باید آنها را به عنوان سوژهای برای تأمل در نظر گرفت.
امام زمان(عج) در زمان ظهور، یک قرائت جدید از دین ارائه خواهد داد
امام زمان در زمان ظهور، یک قرائت جدید از دین ارائه خواهد داد. این قرائت جدید،[5] برخلاف آنچه در گذشته رایج بوده، دین را بدون پیرایههایی که در طول ۱۴۰۰ سال به آن چسبیده، مطرح میکند. این پیرایهها، چه عمدی یا غیرعمدی، دین را تحت تأثیر قرار دادهاند.
این روایتها نشان میدهند که عصر ظهور، ادامه طبیعی جهان فعلی است.
ظهور، برای رفع ظلم است نه رفع ادیان و فرهنگها
معتقدم ظهور، برای رفع ظلم است نه رفع ادیان و فرهنگها. من ادیان را شبیه به دانشگاههای مختلف با رتبهها و درجههای مختلف میدانم. به عنوان مثال، در ایران، دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد هر دو مدرک دکتری میدهند، و مدرک هر دو هم معتبر است. اما در یک سطح نیستند. ادیان همه به هدف واحدی ـ که قرآن آن را “توحید، معاد، و عمل صالح” میداند ـ دعوت میکنند، اما همه در یک سطح نیستند.
قرآن میگوید: «مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ»[6]، یعنی قرآن تصدیق کننده کتب قبلی است. این نشان میدهد که قرآن، به عنوان سطح بالاتر از آن کتب، ادامه آنهاست.
پس، عصر ظهور ادامهٔ سیر طبیعی عالَم است. اگر بنا بود این امر با زور اتفاق بیفتد، این زور در ابتدا باید اعمال میشد. اما عالَم بر اساس یک فرآیند طبیعی حرکت میکند، و انسانها باید با فهم، اختیار، و شعور به آن برسند، نه با زور.
مطلب چهارم کارکرد مهدویت است. در برخورد با مسائل دینی به دو مسئله بسیار جدی یعنی اقناع و کارکرد باید توجه شود:
اقناع: یعنی به طور واضح و منطقی بتوانیم مخاطبان را نسبت اعتقادات دینی قانع کنیم. متاسفانه، بسیاری از متکلمان و فقهای ما این کار را انجام نمیدهند. آنها بدون توجه به فهم مخاطب، مطالبی را ارائه میدهند.
کارکرد: دین باید در زندگی عینی ما کارکرد داشته باشد. بحثهای انتزاعی و تخیلی هیچ مشکلی را از زندگی بشر حل نمیکند، و ارزشی ندارد.
بحث مهدویت که در آموزههای شیعه به خصوص بر آن تاکید شده، سه کارکرد اصلی دارد:
- تعهد به عدالت: یکی از مهمترین کارکردهای مهدویت، توجه انسان به عدالت است. دعاهایی مثل دعای عهد، که هر صبح خوانده میشود، باید تعهد به عدالت باشد. این تعهد، ادامه تعهد به رسالت پیامبران است. قرآن میفرماید: «ارسلنا رُسُلَنَا بالبينات و الكتب والموازين لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ».[7]
مهدویت، پیوستگی مبارزه با ظلم را تقویت میکند. چراغ عدالت و مبارزه با ظلم همواره باید روشن باشد. یعنی بشر نباید از مبارزه برای حق و عدالت کنارهگیری کند.
- امید و انگیزه: مهدویت، امید و انگیزه را در قلب انسانها زنده میسازد. میخواهد انسانها به این باور برسند که جهان میتواند بهتر شود و عدالت غالب خواهد شد.
به سخن دیگر، یکی از کارکردهای مهدویت این است که آدمها به بن بست نرسند. بحث مهدویت، باعث میشود که انسانها از گرفتاریهای این عالم ـ که میتواند آنها را به ته خط ببرد ـ فرار کنند و تنفسی برای زندگی خود پیدا کنند. این کارکرد مثبت، به امید و انگیزه ادامه دادن به انسانها کمک میکند.
- یکی دیگر از کارکردهای باور به مهدویت عدم قناعت به وضع موجود است و همین معنای انتظار است. انتظاربه ما یادآور میشود که حتی وقتی اوضاع بهبود پیدا کرد، نباید قانع شویم.
خلاصه این که عدالت خواهی، امید و عدم قناعت به وضع موجود، از جمله کارکردهای مهم مهدویت هستند.
مطلب پنجم اینکه، باید به آسیبشناسی مهدویت پرداخت. این یکی از بحثهای جدی است که باید به آن رسیدگی شود. حداقل سه آفت جدی در طول تاریخ برای مهدویت وجود داشته است:
- مهدیان دروغین: در طول تاریخ، افرادی وجود داشتهاند که خود را مهدی معرفی کردهاند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، استعداد بشریت را هدر دادهاند. و آنها را به سمت خودخواهیهای خود کشیدهاند. این، یکی از آفات مهدویت است.
- خمود و جمود: گاهی اوقات، بحث مهدویت میتواند سبب خمود و جمود در افراد شود. بعضی از مردم، به جای اینکه دنبال بهبود زندگی خود و جامعه باشند، از انتظار برای توجیه آسایشطلبی استفاده میکنند. این میتواند به نوعی بیمسوولیتی در جامعه منجر شود.
- تشدید منازعات مذهبی: گاه از مهدویت برای تشدید منازعات مذهبی استفاده میشود. این موضوع، به ویژه در محیطهایی که تفاوتهای مذهبی وجود دارد، قابل توجه است.
[1]. رجوع شود به کتاب: مهدویت: رویکردها و چالشها، ص 243 ـ 325.
[2]. سورهٔ آل عمران، آیهٔ ۷.
[3]. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح۷۱.
[4]. الغیبة، نعمانی، ص ۱۲۴؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۵۵؛ بحار الانوار، ج۵۲، ص ۳۵۱، ح ۱۰۳.
[5]. این مطلب در روایتهای متعددی با تعبیرهای گوناگون در کتب روایی منقول است برای آگاهی بیشتر رجوع شود به کتاب: مهدویت: رویکردها و چالشها، ص ۱۹۵ ـ ۲۰۶.
[6]. سورهٔ آل عمران، آیهٔ 3.
[7]. سورهٔ حدید، آیهٔ ۲۵.