شناسهٔ خبر: 71391645 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

دانشگاه یا منطقه ناامن؟

دانشگاه‌ها که باید مأمن علم و آرامش باشند، به مکان‌هایی ناامن تبدیل شده‌اند که حتی مسیر بازگشت به خوابگاه نیز می‌تواند به بهای جان یک دانشجو تمام شود. اما آیا این حادثه فقط یک اتفاق ناگوار بود یا نتیجه سال‌ها بی‌توجهی به حقوق اولیه دانشجویان؟

صاحب‌خبر -

عبدالرضا خزایی؛ قتل دلخراش امیرمحمد خالقی، دانشجوی ۱۹ ساله دانشگاه تهران، بار دیگر بی‌توجهی به امنیت دانشجویان و ناکارآمدی مدیریت دانشگاه‌ها را آشکار کرد. این حادثه تنها یک تراژدی فردی نیست، بلکه نشانه‌ای از بحرانی عمیق در نظام آموزش عالی کشور است.

دانشگاه‌ها که باید مأمن علم و آرامش باشند، به مکان‌هایی ناامن تبدیل شده‌اند که حتی مسیر بازگشت به خوابگاه نیز می‌تواند به بهای جان یک دانشجو تمام شود. اما آیا این حادثه فقط یک اتفاق ناگوار بود یا نتیجه سال‌ها بی‌توجهی به حقوق اولیه دانشجویان؟

اولین مسئله، نبود امنیت در فضای دانشگاه‌ها و اطراف آنهاست. خوابگاه‌های دانشجویی که قرار است محیطی امن برای تحصیل و زندگی باشند، به حال خود رها شده‌اند. روشنایی ناکافی، نبود دوربین‌های نظارتی مؤثر، گشت‌های امنیتی ضعیف و عدم پاسخگویی سریع در مواقع اضطراری، همه از عواملی هستند که محیط‌های دانشجویی را آسیب‌پذیر کرده‌اند. قتل امیرمحمد تنها یک نمونه از تهدیداتی است که دانشجویان روزانه با آن روبه‌رو هستند. گزارش‌های متعددی از سرقت، آزار و اذیت و خشونت در اطراف خوابگاه‌ها وجود دارد، اما مسئولان همچنان در برابر این هشدار‌ها سکوت کرده‌اند.

ضعف مدیریتی نیز در این حادثه آشکار شد. وقتی یک دانشجو در یک منطقه دانشگاهی به قتل می‌رسد، انتظار می‌رود مسئولان دانشگاه بلافاصله اقدام کنند، اطلاع‌رسانی شفاف انجام دهند و خانواده او را از وضعیتش آگاه سازند. اما گزارش‌ها نشان می‌دهد که پس از این حادثه، هیچ اقدام فوری و مؤثری از سوی مدیریت دانشگاه صورت نگرفت. این تأخیر و بی‌اعتنایی، نه‌تنها رنج خانواده قربانی را بیشتر کرد، بلکه به خشم و نارضایتی جامعه دانشجویی نیز دامن زد. در شرایطی که باید شفافیت، پاسخگویی و مدیریت بحران در اولویت قرار گیرد، دانشگاه‌ها با سکوت و بی‌تفاوتی خود، تنها بر بی‌اعتمادی دانشجویان افزودند.

در بعد اجتماعی، این حادثه زخم عمیقی بر پیکره جامعه دانشگاهی گذاشت. دانشجویانی که باید با تمرکز بر تحصیل آینده خود را بسازند، اکنون با احساس ناامنی و نگرانی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. تجمعات اعتراضی پس از این حادثه نشان داد که این اتفاق تنها یک مورد خاص نیست، بلکه نتیجه یک بحران گسترده‌تر است. دانشجویان سال‌هاست که نسبت به ناامنی خوابگاه‌ها و بی‌توجهی مسئولان هشدار می‌دهند، اما پاسخ همیشگی، وعده‌های بی‌سرانجام بوده است. حال، وقتی حادثه‌ای به این شدت رخ می‌دهد، چگونه می‌توان از آنها انتظار داشت که همچنان به وعده‌های تکراری اعتماد کنند؟

اما تلخ‌ترین واقعیت این است که مسئولان به جای تأمین امنیت دانشجویان، انرژی و منابع خود را صرف مهار اعتراضات آنان می‌کنند. به جای نصب دوربین‌های نظارتی مؤثر، گشت‌های امنیتی در اطراف خوابگاه‌ها و فراهم کردن امکاناتی که از وقوع چنین فجایعی جلوگیری کند، مأموران بیشتر در تلاشند که اعتراضی بالا نگیرد و صدایی شنیده نشود. در چنین شرایطی، دانشجویان نه‌تنها احساس امنیت نمی‌کنند، بلکه می‌دانند که اگر به وضعیت موجود اعتراض کنند، حمایتی دریافت نخواهند کرد و ممکن است با برخورد‌های انضباطی و امنیتی نیز مواجه شوند.

مرگ امیرمحمد خالقی تنها یک حادثه ناگوار نبود؛ این اتفاق پرده از مشکلاتی برداشت که سال‌ها نادیده گرفته شده‌اند. اگر امروز اقدامی جدی برای تأمین امنیت دانشجویان و اصلاح مدیریت دانشگاه‌ها صورت نگیرد، این حوادث ادامه خواهد داشت. دانشگاه قرار است جایی برای رشد علمی و فکری باشد، نه مکانی که دانشجویان در آن نگران امنیت جان خود باشند. اما پرسش مهم اینجاست: آیا این حادثه درسی برای مسئولان خواهد شد، یا مانند بسیاری از فجایع دیگر، در میان اخبار روزمره گم و به فراموشی سپرده می‌شود؟