شناسهٔ خبر: 71369495 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه قدس | لینک خبر

کریدور آرزوهای ترامپ!

صاحب‌خبر -

دونالد ترامپ در دیدار روز پنجشنبه خود با نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، از ایده مسیر ترانزیتی یا به عبارتی کریدور تجارت جهانی سخن گفت؛ کریدوری که چهار نقطه کانونی برای آن پیش‌بینی شده و آن عبارت است از هند، فلسطین اشغالی (اسرائیل)، ایتالیا و در پایان ایالات متحده آمریکا!
برخلاف تصور رایج و کلاسیک از کریدورها در قالب یک شاهراه با تعداد زیادی کاروانسرا و اسب‌های تازه نفس؛ مسیری با کمترین فاصله تا مقصد تجاری مورد نظر یا حتی یک پیمان چندجانبه اقتصادی که تجارت آزاد میان اجتماعات و دولت‌ها را تضمین می‌کند؛ کریدورها اغلب ماهیتی تمدنی و کارکردی ایدئولوژیک داشته و دارند.
آنجا که ترامپ در دیدار خود با نخست‌وزیر هند، کشور خود را به عنوان قدیمی‌ترین دموکراسی و هند را به عنوان بزرگ‌ترین دموکراسی معرفی می‌کند، شاید عیان‌ترین دلیل و تأییدیه بر این ادعاست. درواقع کریدور آرزوهای ترامپ تاجر، پیش از آنکه اقتصادی باشد، ایدئولوژیک است و قبل از آنکه با منطق جغرافیایی قابل توجیه باشد، از منظر ژئوپلتیکی معنادار است.
هند به عنوان پرجمعیت‌ترین کشور جهان، اگر چه وزنه‌ای غیرقابل انکار در معادلات تجاری بین‌الملل است اما آنجا که در همسایگی بلافصل خود، قدرت اول اقتصادی دنیا یعنی جمهوری خلق چین را دارد، با یک حساب و کتاب سر انگشتی، به زحمت می‌تواند حلقه‌ای میانی از یک کریدور اقتصادی باشد؛ مبدأ یا مقصد بودن پیشکش!
در ادامه، فلسطین اشغالی به عنوان غربی‌ترین نقطه از بَرّ قدیم (قاره آسیا) در حالی به عنوان یکی از نقاط کانونی این کریدور مطرح می‌شود که به اذعان بسیاری از اندیشمندان و حتی مسئولان رژیم حاکم، با خطراتی از داخل و بیرون مواجه است که موجودیت آن را نشانه رفته و روندهای سیاسی و امنیتی جاری در منطقه نیز پذیرش این موجودیت به عنوان نقطه اتصال منطقه آسیای غربی به کریدور یاد شده را سخت‌تر از پیش کرده و تلاش آمریکا برای کسب مالکیت غزه! نیز در همین راستا قابل تحلیل است.
ایتالیا در سالیان اخیر به عنوان یکی از همگراترین کشورهای عضو اتحادیه اروپایی با منافع و منویات ایالات متحده و با موقعیت دریایی در جنوب قاره سبز، کانون دیگری در کریدور ادعایی ترامپ است که باز هم با نادیده گرفتن واقعیت‌هایی مانند آلمان و فرانسه به این جایگاه نائل آمده است. امری که در نخستین گام، ضربه‌ای سهمگین به موضوعیت اتحادیه اروپایی خواهد بود و البته واکنش‌های متقابلی را به همراه خواهد داشت.
در سوی دیگر این ایده ظاهراً تجاری، ایالات متحده‌ای است که برخلاف آنچه در ظاهر ادعا می‌شود و تجارت‌پیشگی رئیس‌جمهور فعلی، ترجیح می‌دهد چین را از صورت مسئله اقتصاد جهانی روی تخته سیاه کاخ‌سفید پاک کند؛ به جای انتقال نفت با نفتکش‌هایی با ظرفیت چند صد هزار تُن از بندرگاه‌های حاشیه خلیج‌فارس، آن را با لوله‌های چند اینچی به حاشیه مدیترانه برساند و یا ایتالیای راست‌گرا سر سفره بنشیند و چپ‌ها و رادیکال‌های آلمانی و فرانسوی سهمی از این نقش‌آفرینی ژئوپلتیکی نداشته باشند.
این شاید عامیانه‌ترین و البته واقعی‌ترین توصیف از ماهیت کنش‌های ایالات متحده، به‌ویژه در دوران ترامپ است. شاید همان‌طور که سیاست داخلی ترامپ- ماسک با منطق مقتصدانه و بهره‌ورانه قابل توجیه و توجه است، به همان اندازه و بیشتر در عرصه‌های خارجی مانند طرح این کریدور؛ غیرمعقول، غیرواقعی، ایدئولوژیک و در تضاد آشکار با بدیهیات جغرافیایی و اقتصادی است. امری که نه تنها در این موضوع، که به شکل کلی سیاست خارجی ایالات متحده را به ورطه کنش‌های غیرمعقول و هزینه‌سازی هدایت می‌کند که البته با توجه به سطح و مقیاس قدرت، دود آن به چشم بسیاری از مردم دنیا خواهد رفت.