گروه فرهنگ-رجانیوز: جشنواره چهل و سوم فیلم فجر با حاشیههای فراوان از جمله نحوه داوری به اتمام رسید. به همین منظور رجانیوز با سیدعلی سیدان؛ سردبیر ماهنامه سوره به گفت و گو نشست و درباره موضوعاتی همچون فضای گفتمانی غالب بر جشنواره، ژانر دفاع مقدس در جشنواره و نحوه داوریها مصاحبه کرد.
گفتمان غالب در فیلمهای فجر چهل و سوم چه بود؟ آیا فضای گفتمانی حاکم بر جشنواره امسال را منطبق با گفتمان مطلوب انقلاب اسلامی میدانید؟
در پاسخ به سؤال اول باید عرض کنم تقریباً گفتمان غالبی در فیلمها وجود ندارد. ازآنجاییکه بیشتر، برگزاری جشنواره موضوعیت دارد تا پیگیری یک سیاست مشخص، فیلمهای مختلفی در جشنواره میبینید و اینطور نیست که یک خط مشخص یا گفتمان غالبی در فیلمهای جشنواره وجود داشته باشد. اما یک اتمسفر و حال و هوایی حاکم است و آن هم حالوهوای میانمایگی است. به این معنا که چه در جریان سینمای روشنفکری از اقسام مختلفش و چه در جریان سینمای انقلابی فیلم تیز و ریشهای ندارید. یک فضای سیاستزدایانه وسط باز حاکم است که فیلمها را از نفس میاندازد و از سویی جهتگیریاش با جهتگیریهای انقلاب اسلامی همخوانی ندارد. البته جریان روشنفکری سعی میکند فیلم رادیکال خودش را بسازد و با بازیکردن با بعضی از تابوها و خطوط قرمز یا بعضی از نماد بازیها خودش را رادیکال نشان بدهد. این بخش ویژهای که امسال اضافه شد خیلی معنادار بود؛ گویی جریان پیشرو و پیشران و اساسی، آن جریان است که فیلمهایش در بخش جنبی - و نه در بخش مسابقه - نمایش داده میشود. اما جریان انقلابی هنوز تعارف دارد و تصور میکند با ایدئولوژی زدایی میتواند مخاطب عمومی پیدا کند و همه را مخاطب خودش قرار بدهد و راضی کند. به نظرم این فضای کلی جشنواره است.
فیلمهایی که در جشنواره امسال از سوی نهادهای دولتی و حاکمیتی تولید شده بودند را چطور ارزیابی میکنید؟ به نظر شما نهادهای فیلمساز چه میزان توانسته گفتمان انقلاب اسلامی را در سینما جاری کنند؟
به نظرم در فیلمهایی که توسط نهادهای دولتی ساخته شده، مثل کانون پرورش فکری و یا شهرداری و نیز در فیلمهایی که توسط نهادهای غیردولتی - به تعبیری حاکمیتی - ساخته شده، آنچه که مهم است این است که آن فیلم تا چه حد فیلم موردنظر سازندهاش شده و از طرفی تا چه میزان مقصود آن سرمایهگذار را تأمین کرده است.
در جریان دولت فیلمی که مهم بود و کاملاً فیلم دولت محسوب میشد، فیلم «زیبا صدایم کن» بود که در مجموع در تأمین مقصود دولت و سرمایهگذار و فیلمساز موفق بوده. من این فیلم را فیلم خوبی نمیدانم، ولی به همان چیزی که قصد کردهاند، رسیدهاند. این فیلم از پاییز سال جاری و زمان استقرار دولت پزشکیان فیلمبرداری شده و این بهخاطر پختگی کارگردان فیلم است که میتواند گفتمانی را که موردنظر دولت است را در همین مدت کوتاه، جریان بدهد.
در جریان انقلابی موضوعات، موضوعات خوب و پیشرویی است. موضوعاتی نیست که غیر اولویتدار باشند. گاهی هم تا آستانه فیلم و فیلم خوب شدن پیش رفتهاند و تلاشهای خوبی کردهاند، اما یکسری انگارههای رهزن، یکسری تصورات و ذهنیتهایی وجود دارد که هنوز زمینگیر میکند. مثلاً ما هنوز گرفتار نوعی از رمانتیسیزیم (Romanticism) و واقعیتآزمایی هستیم. این باعث میشود که این فیلمها، هم با آرمان انقلاب اسلامی فاصله بگیرند و از نظر رویکرد و... تبدیل به فیلمهای سطحی شوند و هم در زمینه درام و شخصیت و مؤلفههایی که یک فیلم را فیلم میکند، قوی نباشند. ما فیلم ریشهای خودمان را نمیسازیم و داستان، سخن و شخصیت فیلممان را Normalize میکنیم. در مجموع با یک چنین وضعیتی در این حوزه روبهرو هستیم.
نظر شما در مورد داوری جشنواره چیست؟ داوری جشنواره چهل و سوم، چه میزان بر مبنای عدالت انجام شد؟
و اما درباره داوریها. واقعاً مشخص نیست که جشنواره چه سنخی از سینما را به لحاظ فرم و جهتگیری فکری دنبال میکند. اساساً معلوم نیست سیاست جشنواره چیست. گویا بیشتر برگزاری و Normalize و آرامکردن فضا و بهخوبی و خوشی گذشتن و عبورکردن از جشنواره است که معیار است. به همین دلیل فیلمهایی که تلاش میکنند فیلمهای خوبی باشند، حرفی برای گفتن داشته باشند و تجربهای را به سینما وارد کنند؛ تجربهای که مبتنی بر یک جهتگیری تاریخی است، معمولاً ذبح میشوند و لذا ممکن است اولاً فیلمهای سیاستزده که متمایل به دولت وقت هستند بالا بیایند. از طرفی چیزی که خصوصاً در نامزدها و بعضاً در برگزیدهها معلوم بود این است که فیلمهای انقلابی، بهویژه فیلمهای انقلابیتر جریان انقلابی نادیده گرفته شدند؛ به این بهانه که ضعیفتر هستند، درحالیکه آنها سعی میکردند تجربههای سینمایی واقعی را ایجاد کنند؛ ولو اینکه در بعضی از موارد ناکام بودند، ولی تجربههای درستی بودند که جشنوارهای که قصد دارد جهتی را پی بگیرد، اتفاقاً باید به این نوع فیلمها توجه کند. البته بعضیشان هم سطح کیفی بدی نداشتند، منتها نامزدهایی که مطرح شدند گویای این است که ظاهراً داوران بیشتر به دنبال اکشن (Action)، فانتزی و فیلمفارسی هستند. مثلاً فیلم «گوزنهای اتوبان» آشکارا یک فیلمفارسی بود و اینطور نامزدشدنش خیلی عجیب است. یا مثلاً فیلم «شمال از جنوب غربی» یک فیلم اکشن سرسامآور است و اینطور تحویلگرفتن و جایزههای مختلف دادن و نامزدهای مختلف کردنش [عجیب بود.]
فیلم مطلوب دولت هم که جایزه بهترین فیلم را گرفت، فیلم زیبا صدایم کن بود که آن هم معلوم بود این جایزه به چه دلیل داده شد و جالب بود که در بخشهای دیگر هم هیچ جایزهای نگرفت و فقط بهعنوان بهترین فیلم شناخته شد.
در بین این فیلمها فیلمی که اجماع بیشتری روی آن بود، فیلم تقریباً بامزه «بچه مردم» بود که علیرغم اینکه فیلم خوبی است، ولی این سینما سینمای چندان جدیای نیست. فیلم بچه مردم به اعتقاد من فیلمی است که بهاندازه دهنش حرفش را میزند و حاصل تجربیات و ارتباطاتی است که سازندگانش با هم داشتهاند؛ موضوع خیسخورده و به فرم رسیده. ولی در مجموع فیلم جدیای نیست. صرفاً یک فیلم حال خوب کن است که آن هم خیلی تندوتیز و مسئلهساز و اصطلاحاً فیلم یقه گیر و مناقشهبرانگیزی نیست و به همین دلیل و به دلیل برخورداری از یکسری کیفیتهای استاندارد میتواند برگزیده شود. درحالیکه جشنواره باید جهتگیری خاص خودش را در کار دخیل کند. ما اساساً جشنواره را برای همین برگزار میکنیم که یک سنخی از سینما را تشویق و برجسته کنیم. حتی اگر مصادیقش مصادیق ضعیفتری باشند، هر چند که معتقدم بسیاری از فیلمها اینگونه نبودند و چهبسا فیلمهای انقلابی قویتر هم بودند، باید این سنخ از سینما را برجسته کنیم تا راهی در آینده برای ما باز شود. اما جشنواره فجر در این دوره کاملاً بیتوجه به این هدف بود و اگر خوب دقت کنیم، این بیتوجهی را خواهیم دید.
امسال فیلمهای متعددی را در ژانر دفاع مقدس در جشنواره شاهد بودیم. آیا در کنار تعداد، این فیلمها را از نظر کیفی چگونه ارزیابی میکنید؟ در مجموع فیلمهای دفاع مقدس این دهه را در مقایسه با دهه قبل چطور میبینید؟
ما در فیلمهایی که در باره دفاع مقدس و اتفاقات تاریخ انقلاب اسلامی میسازیم با یک کلیشه ثابت داریم کار میکنیم و آن هم این است که یک زندگی وجود دارد و مردم دارند زندگیشان میکنند و یک دشمن هم - که عمدتاً یک بازنمایی ایدئولوژیک از آن دشمن میشود که یا بنیادگراست یا از گروههای چپ یا جداییطلبهای خیلی ایدئولوژیک یا دشمن بیرونی و یا هر چیز دیگر - به این زندگی تعرض میکنند.
زندگی هم یک زندگی خنثی پیرامون ازدواج و شادی و خوشحالی است، یعنی فرم خاصی از زندگی نیست، بیشتر زندهبودن است. به این زندگی تعرض میشود و قهرمانی که طرفدار زندگی است، میآید و زندگی را دوباره به مردم برمیگرداند و به آنها امنیت و آسایش میدهد و این مردمی که قربانی ناامنی بودند هم طبیعتاً باید قدردان قهرمانهای خودشان باشند.
البته این نوع فیلمها گاهی یکسری جزئیات هم دارد، مثلاً در بخشهایی از فیلم نیروهای اصطلاحاً تندرویی را در میان نیروهای خودی میبینید که فیلم سعی میکند با آنها مرزبندی ایجاد کند.
درهرصورت ما مدام در حال بازتولید این کلیشه هستیم. یک رمانتیسیزمی در اول کار هست که مربوط میشود به زندگی و احساساتگراییِ یک زندگی معمولی و در ادامه هم یکسری مؤلفههای اکشن و بزنبزن و خشونت که گویا به واسطه رمانتیسم اول فیلم موجه شده و در نهایت هم امنیت توسط قهرمان فیلم تأمین میشود. این کلیشهای است که ما مرتب بر اساس آن و به بهانههای گوناگون و در موضوعات و شخصیتهای مختلف فیلم میسازیم. البته امسال فیلمهای «صیاد» و «اسفند» کمی سیاسیتر و واقعیتر بودند و بیشتر سعی کرده بودند به خود مسئله بپردازند و تا حدودی از این کلیشه تبعیت نکنند. ولی لازمه این مدل فیلم ساختن حذف مؤلفههای هویتی برای زندگی است؛ یعنی قهرمانان، دیگر پیشنهادی برای زندگی ندارند، بلکه فقط امنیت و آسایش میآورند.
این هویتزدایی در فیلمها باعث میشود که ما شخصیت نداشته باشیم. فیلمی که شخصیت نداشته باشد، قصهاش و آدمی که در آن فیلم هست، تشخص نداشته باشد، فیلم جذابی نخواهد شد. فیلمها خیلی عام است. انگار فیلمها ساخته میشوند تا یک حرفهایی پیرامونشان زده شود. گویا خود فیلمها، خود قصه و خود شخصیت آن قدر که باید، جان ندارند، بلکه حرفهایی که میشود پیرامون آنها زد، حرفهای مهمتری هستند و اساساً فیلم ساخته شده که بهانهای باشد برای زدن آن حرفها. تجربه متمایز و متشخص آن شخصیتها به ما در سینما منتقل نمیشود. این هم نکتهای بود که در باره سینمای دفاع مقدس میتوانستم عرض کنم.
انتهای پیام/