شناسهٔ خبر: 71347881 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: حوزه | لینک خبر

رویکرد سینمای ایران به انتظار و مهدویت چگونه بوده است!؟

به بهانه جشن بزرگ نیمه شعبان، نیم نگاهی انداخته ایم به برخی از شاخص ترین و تأثیرگذارترین فیلم های سینمای ایران که حول محور انتظار ساخته شده و به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به آموزه های مهدوی پرداخته اند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری حوزه، نه تنها در سینمای ایران بلکه اساساً در سینمای جهان یکی از مقولات بسیار مهم و کلیدی، توجه به بحث آخرالزمان و منجی است، کما این که وقتی در سال ۱۹۱۳ میلادی فیلم "پایان دنیا" در آمریکا به اکران درآمد، گرایش به این مباحث چنان قوت گرفت که چندی بعد، فیلم "مرگ خورشید" و پس از آن فیلم"کشتی نوح" ساخته شد.

این روند ادامه داشت تا این که سریال‌های سینمایی همچون"فلاش گوردون"، "صاعقه" و "شزم" از راه رسیدند و در آن ها به مقوله تهدیدات جهانی از سوی موجودات شرور زمینی و غیرزمینی پرداخته شد و به این واسطه نبردی روایت می شد که در آن یک قهرمان یا منجیِ عمدتاً غربی و آمریکایی، بشریت را نجات می داد.

امروزه که به راحتی می‌توان نمونه‌های شاخص و جذابی از فیلم‌های علمی- تخیلی هالیوود را لیست کرد که در آن ها به طور خاص به مساله آخرالزمان، پایان تاریخ و یا ظهور یک منجی پرداخته شده و در عین حال باید به این نکته نیز توجه داشت که در بیشتر این موارد، یا دولت و ساختار حاکمیتی ایالات متحده، منجی دنیاست یا یک سفیدپوست آمریکایی و غربی، هر چند که در سال های اخیر گاه البته به ندرت قهرمان سیاه پوست نیز مطرح می شود که چرایی آن هم تحلیل خاص خود را می طلبد.

از ذکر این نکته هم غافل نشویم که طبعاً رویکرد و نگاه آنها به مقوله منجی با نگاهی که ما داریم زمین تا آسمان فرق می‌کند و این به وضوح پیداست که هالیوود تلاش می‌کند بدیلی برای منجی آخرالزمان، چنانکه در باورهای شیعه و سایر باورهای ابراهیمی آمده پیدا کرده و آن را برجسته نماید.

به عنوان مثال در فیلم "تلماسه" شاهد بودیم که یک شخصیت آمریکایی و چشم رنگی به عنوان منجی آخرالزمان مطرح می‌شود و جالب این که اعراب بادیه نشین فیلم او را "مهدی" صدا می زنند.

به بهانه جشن بزرگ نیمه شعبان، نیم نگاهی انداخته ایم به برخی از شاخص ترین و تأثیرگذارترین فیلم هایی که حول محور انتظار ساخته شده و به شکل مستقیم یا غیرمستقیم به آموزه های مهدوی پرداخته اند.

بوی پیراهن یوسف

این فیلم ساخته سینماگر مطرح و کاربلد سینمای ایران یعنی ابراهیم حاتمی‌کیاست که آن را در سال ۱۳۷۴ تولید کرده است. خود او در مصاحبه ای می گوید:" از من پرسیدند چرا درباره امام زمان‌(عج) فیلم نمی‌سازی. گفتم ساخته‌ام؛ همین «بوی پیراهن یوسف». حتماً که نباید مستقیماً سراغ یک موضوع بروم. این فیلمی بود که تصور مرا از مفهوم انتظار مشخص می‌کرد"

در این فیلم، کارگردان نگاهی نمادین به مفهوم انتظار داشته است چه آن که "بوی پیراهن یوسف" روایتی از دایی غفور با بازی درخشان علی نصیریان ارایه می دهد که سال‌هاست چشم به راه بازگشت فرزندش از جبهه است؛ فرزندی که همه اعتقاد دارند شهید شده اما غفور در مقام پدر باور دارد که یوسفش هنوز زنده است و روزی بازخواهد گشت. غفور که راننده تاکسی فرودگاه است، همراه زن جوانی می‌شود که برای دیدار با برادر آزاده‌اش به ایران آمده. این دو تن البته در حس انتظار مشترک هستند و همین قضیه همراه‌ و همسفرشان می‌کند.

اینجا چراغی روشن است

داستان این فیلم به کارگردانی سیدرضا میرکریمی که محصول سال ۱۳۸۱ است درباره جوانی به نام "قدرت" با ایفای نقش حبیب رضایی است که همراه متولی یک امامزاده در حاشیه یک روستا زندگی می‌کند. وقتی متولی عازم سفر می‌شود، قدرت که به ظاهر ساده‌دل است، شروع به بذل و بخشش اموال امامزاده برای رفع مشکلات اهالی روستا می‌کند تا جایی که دیگر چیزی از امامزاده باقی نمی‌ماند. قدرت در فراز پایانی فیلم عازم سفر می‌شود تا به دیدار فرد بزرگی که او خودش «آقا» خطابش می‌کند، برود.

این فیلم در قیاس با دیگر فیلم‌های میرکریمی، فضایی به‌شدت نمادین دارد و هر چند به‌ظاهر داستان یک امامزاده و متولی ساده‌دلش را روایت می‌کند اما هم در طول روایت و هم در پایان‌بندی، تلاش دارد فضایی فراواقعی به آن بدهد. میرکریمی در حقیقت با این فیلم عبور از ظواهر آن امامزاده و حرکت به سوی امام زنده را نشان داده است.

قدمگاه

این فیلم به کارگردانی محمدمهدی عسکرپور ساخته شده در سال ۱۳۸۲، یکی از مهم‌ترین آثار در زمینه ارجاع به فرهنگ انتظار و مهدویت به شمار می رود.

قصه فیلم درباره جوانی ساده به نام رحمان با بازی بابک حمیدیان است که در آستانه جشن نیمه شعبان در انتظار ادای آخرین نوبت از یک نذر سالانه است که به ‌مدت ده سال به آن پایبند بوده است. او به ‌واسطه مکاشفه‌ای در یک زیارتگاه که به نام "قدمگاه" در میان اهالی شناخته می‌شود، تصمیم به جست‌وجو برای یافتن هویت واقعی‌اش می‌گیرد و بالاخره به حقیقتی دردناک درباره گذشته خود و ظلمی که از سوی اهالی روستا در حق مادرش روا شده پی می‌برد.

یکی از مهم‌ترین مضامینی که در فیلم مطرح می‌شود، گناه جمعی است. اهالی روستا همه نسبت به رحمان احساس گناه می‌کنند و خود را بابت اتفاقی که برای مادر او در روستا رقم خورده است، لایق سرزنش می‌دانند. استیصال جمعی این افراد که خود نسبت به گناه خود واقف هستند اما گویی راه گریزی برای رهایی از بار سنگین آن پیدا نمی‌کنند، یکی از نکاتی است که در فرهنگ انتظار و درباره انسان در دوره آخرالزمان هم به آن اشاره شده است. فیلم از این منظر اشاره‌ای غیرمستقیم به استیصال بشر امروز و نیازمندی‌اش به ظهور یک منجی دارد.

خدا نزدیک است

در این فیلم به کارگردانی علی وزیریان(محصول سال ۱۳۸۵)، جوانی به نام رضا که با موتور مسافرکشی می‌کند، در نگاه اهالی منطقه، شیرین‌عقل است اما او در باطن جوانی باعاطفه و مهربان و برخوردار از سلامت کامل ذهنی است. در نزدیکی محل زندگی رضا، روستای کوچکی است که بخشی از جاده آن در مسیر سیل ویران شده ‌است. اهالی برای تردد به آنجا ناچارند با موتورهای مسافرکش و از راه جنگلی عبور کنند. در همین ایام لیلا، معلم جدید روستا از راه می‌رسد و برای رفتن به مدرسه ناچار می‌شود با موتور سفر کند. رضا دلباخته لیلا معلم مدرسه شده، رفته‌رفته احوالاتش به گونه‌ای تغییر می‌کند که مادرش او را برای شفا به امامزاده می‌برد.

این عشق زمینی موجب شکل گیری نوعی سلوک عرفانی عمیق در رضا می‌شود که کار او را به انتظار برای آمدن محبوبش در محل امامزاده می‌کشاند. انتظار به‌مثابه کوره‌ای عمل می‌کند که خمیرمایه خام ذهن و ذات این جوان را پخته می‌کند و استحکام می‌بخشد. رضا سرانجام وقتی از این عشق زمینی پلی به معرفت آسمانی زد و تصمیم گرفت که به کربلا برود و مجاور سالار شهیدان شود، به خواسته دنیوی خودش هم می‌رسد. فیلم در شب یلدا به پایان می‌رسد تا به طور نمادین طولانی‌ترین شب سال را به انتظار برای ظهور منجی نسبت دهد.

میهمان داریم

فیلم شاخص دیگر محمدمهدی عسکرپور که آن را در سال ۱۳۹۲ تولید کرده است در واقع روایتگر زندگی یک خانواده شهید است که از تنها فرزند باقیمانده‌شان که او هم جانباز اعصاب و روان است، مراقبت می‌کنند. فرزندان شهید این خانواده در فیلم حضور دارند و بازی می‌کنند اما مرز مبهمی بین خیال و واقعیت وجود دارد که این حضور را توجیه کرده است. بعد از فیلم «آژانس شیشه‌ای» که رابطه پدر و پسری درون آن بین حاج کاظم و فرزندش به رغم اینکه بسیار کوتاه بود، خیلی به چشم آمد و در یادها ماند، ۲ بازیگری که آن نقش‌ها را بازی کرده بودند یعنی پرویز پرستویی و بهروز شعیبی باز هم در «میهمان داریم» نقش پدر و فرزند را بازی کردند. این پسر در فرازهایی از داستان طوری رفتار می‌کند که انگار بریده و جدال جالبی بین او و پدرش بر سر پایداری روی آرمان‌ها درمی‌گیرد. آنچه فیلم را در دسته فیلم‌های مرتبط با فرهنگ انتظار قرار می‌دهد پایان‌بندی متفاوت آن است. خانواده آقاابراهیم در فصل پایانی فیلم در انتظار رسیدن میهمانی بزرگوار هستند. حضور این میهمان به قدری برای فیلمساز حائز اهمیت بوده که نام فیلم را «میهمان داریم» گذاشته است.

گزارش از: سیدمحمدمهدی موسوی