شناسهٔ خبر: 71345665 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

مقایسه انقلاب مصر و انقلاب ایران در آینه بیانیه گام دوم

مقایسه انقلاب مصر با انقلاب ایران، به وضوح نشان می‌دهد که چرا مصری‌ها نتوانستند تجارب موفق نظام‌سازی در انقلاب اسلامی را تکرار کنند.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، رهبر معظم انقلاب اسلامی 15 بهمن 1389 در جریان برگزاری نماز جمعه تهران خطبه‌ بسیار مهمی را به زبان عربی و به مناسبت جنبش بیداری اسلامی خطاب به ملت‌ مصر، تونس و دیگر ملل عرب‌زبان ایراد فرموده و بیان داشتند: 

«درود بر آحاد امت اسلامی هر جا که باشند. اکنون در دنیای اسلام حادثه‌ای بزرگ و باشکوه و سرنوشت‌ساز در حال وقوع است. حادثه‌‌ای که میتواند همه‌ی معادلات استکبار را در این منطقه به سود اسلام و به سود ملت‌ها دگرگون سازد. حادثه‌‌ای که میتواند عزت و کرامت را به ملت‌های عرب و امت اسلامی برگرداند و غبار ده‌ها سال رفتار ظالمانه و تحقیر و تذلیلی را که از سوی آمریکا و غرب بر این ملت‌های کهن و ریشه‌دار وارد آمد، از سر و روی آن‌ها پاک کند.

این حادثه‌ی معجزآسا به‌وسیله‌ی ملت تونس آغاز شد و به‌وسیله‌ی ملت بزرگ و رشید مصر به اوج رسیده است. نَفَس در سینه‌ی دنیای غرب و نیز دنیای اسلام –هر یک به دلیلی- حبس شده است که ببینند مصر بزرگ؛ مصر نوابغ قرن اخیر؛ مصر محمد عبده و سیدجمال؛ مصر سعد زغلول و احمد شوقی؛ مصر جمال عبدالناصر و الشیخ حسن البنا؛ مصر 1967 و 1973، اکنون چه خواهد کرد؟ و پرچم همت خود را تا کجا بلند نگه خواهد داشت. اگر این پرچم معاذالله سقوط کند دوران تیره و تاری به دنبال خواهد داشت و اگر به قله برسد و نصب شود سر بر آسمان خواهد کشید.»

امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) در بخش دیگری از سخنان‌شان در آن خطبه تاریخی  به صراحت بیان می‌دارند که خطاست اگر گمان شود نتیجه به دست آمده، نتیجه‌ای مطلوب است و یک نظام وابسته با خروج مهره‌های آشکارش ساقط نمی‌شود: «ملت تونس توانستند حاکم خائن و سرسپرده‌ی آمریکا و دین‌ستیز را برانند، ولی خطا است اگر گمان شود که این، آن نتیجه مطلوب است. یک نظام وابسته باخروج مهره‌های آشکارش، ساقط نمی‌شود. اگر بجای آن مهره‌ها، هم‌پالگیهای آنها جایگزین شوند چیزی عوض نشده و دام فریب در برابر ملت گسترده شده است. در انقلاب اسلامی ایران بارها خواستند ملت ما را در این دام بیفکنند ولی هوشیاری ملت و رهبر عظیم و الهی‌اش، ترفند دشمن را دانستند و خنثی کردند و راه را تا آخر ادامه دادند.»

بر همین اساس، نشست «مقایسه روند نظام‌سازی در انقلاب مصر با انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر بیانیه گام دوم انقلاب» از سلسله‌ نشست‌های تبیینی «روشنا» به همت مرکز مطالعات راهبردی خبرگزاری تسنیم، با حضور محسن ردادی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، جعفر درونه رئیس مرکز مطالعات راهبردی تسنیم و جمعی از اعضای این مرکز برگزار شد. 

در این نشست ردادی ضمن مرور بندهای منتخبی از بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، به تبیین مفهوم نظام‌سازی در این بیانیه پرداخت. در ادامه، مشروح مباحث مطروحه توسط این محقق و استاد دانشگاه را از نظر می‌گذرانید: 

اهمیت نظام‌سازی در بیانیه گام دوم

محسن ردادی: «سه بخش از بیانیه به موضوع نظام‌سازی اشاره دارد. یک بخش، بخشی است که حضرت آقا بیان می‌دارند پیروزی انقلاب اسلامی آغازگر عصر جدید است؛ در شرایطی که جهان بین شرق و غرب مادی تقسیم شده بود و کسی تصور نمی‌کرد یک نهضت بزرگ دینی اتفاق بیفتد، انقلاب اسلامی این کلیشه را شکست، ترکیب بین دنیا و آخرت را  فراهم و آغاز دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و بدین ترتیب، آغاز عصر جدیدی را اعلام کرد. این بسیار مهم بود و انقلاب مصر هم به نوعی سعی کرد این کار را انجام دهد؛ یعنی اسلام‌گراهای مصر هم همین کار را انجام دادند اما شکست خورده و دچار مشکل شدند که به عوامل و دلایل آن اشاره خواهم کرد.

بخش دیگری از بیانیه که به مفهوم نظام‌سازی اشاره دارد، مربوط به شعارهای انقلاب اسلامی است که حضرت آقا فرمودند شعارهای انقلاب اسلامی شعارهایی جهانی، فطری، درخشان و همیشه زنده است و آن جمله معروف که برای همه چیز می‌توان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد اما شعارهای جهانی انقلاب دینی از این قاعده مستثناست. آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد؛ زیرا فطرت بشر در همه اعصار آن سرشته است. انقلاب اسلامی با موضوع شعارهای اسلامی، دینی و فطری وارد عمل شد و انقلاب مصر، این اشکال را داشت که از شعارهای دینی و فطری فاصله گرفت و به سمت شعارهای لیبرال رفت؛ چرا؟ به خاطر اینکه مصری‌ها می‌ترسیدند اگر ما شعار اسلامی بدهیم باعث شود که گروه‌های سکولار از ما بترسند، مردم بترسند و به ما رای ندهند؛ بنابراین خیلی با محافظه‌کاری از شعارهای اسلامی فاصله گرفتند و این اتفاقاً یکی از نقاط ضعف انقلاب مصر شد.

انقلاب اسلامی , جمهوری اسلامی ایران , کشور مصر , اخوان المسلمین , امام خمینی ,

 در نهایت آن نقطه مهمی که در بیانیه گام دوم آمده، بحث نظریه نظام انقلابی است که به نظرم خیلی جای کار دارد و هنوز روی آن کار نشده. بحث این است که ما می‌خواهیم یک نظام‌سازی انجام بدهیم اما نظام‌سازی که مبتنی بر انقلاب باشد؛ معمولاً این دو با هم تعارضی دارند و باید در موردش صحبت کرد که چطور می‌شود این‌ها را با هم سازگار کرد؛ انقلاب برای برانداختن ساختار می‌آید، درحالی‌که نظام‌سازی برای برپا کردن ساختار می‌آید. حضرت  آقا می‌فرمایند که انقلاب اسلامی پس از نظام‌سازی به رکود و خاموشی دچار نشده و نمی‌شود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند. دقیقاً نقطه شکست انقلاب مصر همین‌جا بود که نتوانست یک نظام انقلابی داشته باشد؛ بنابراین گاهی اوقات از انقلاب فاصله می‌گرفت، گاهی اوقات از نظام‌سازی فاصله می‌گرفت و به سمت انقلاب می‌رفت و در نهایت چون نتوانست این تعادل را حفظ کند باعث ساقط شدن نظام جدید شد، نظامی که بعد از انقلاب به وجود آمده بود.

نگاهی تطبیقی به انقلاب ایران و مصر

با توجه به چهارچوبی که بیان شد، یعنی نگاه شعارها به دین و دنیا و نیز نظام انقلابی، من می‌خواهم  وارد مقایسه انقلاب اسلامی ایران و انقلاب مصر شوم.  سوال مشخص این است که چه چیزی باعث شد که انقلاب اسلامی  منجر به یک نظام شود اما انقلاب مصر نتوانست حتی دو سال یک نظام را حفظ کند؛ یعنی انقلاب صورت گرفت، دولت انقلابی هم مثل همان چیزی که ما در ایران داشتیم به وجود آمد و شکل گرفت اما در نهایت، کمتر از دو سال بعد نابود شد و آقای السیسی به قدرت رسید و یک چیزی شبیه همان نظام قبلی. انگار ما مثلاً تصور کنیم که دو سال پس از انقلاب یعنی سال 60 انقلاب سقوط کند و رضا پهلوی بیاید دوباره پادشاه ایران شود! انگار همین اتفاق افتاده برای انقلاب مصر و همه آن چیزهایی که در انقلاب به دست آمده بود از دست رفت.

لازم است توضیحی در مورد انقلاب مصر عرض کنم؛ چون این انقلاب، کمتر مورد بررسی قرار گرفته یا درباره‌اش گفت‌وگو شده است. همان‌گونه که مطلع‌اید، مردم مصر در سال 1389 یا 2012 انقلاب کردند و انقلابشون از 5 بهمن شروع شد. جالب است که مثل انقلاب ما بود و دقیقا 22 بهمن به پیروزی رسید؛ یعنی 22 بهمن روز پیروزی انقلاب آنها بود و در میدان التحریر همان میدان آزادی ما جمع شدند و در میدان التحریر حضور داشتند و در نهایت، حسنی مبارک تسلیم شد و استعفا داد. بعد از اینکه حسنی مبارک کنار رفت، انقلاب پیروز شد و مردم شاد شدند. سپس ارتش قدرت را در دست گرفت و اعلام کرد که ما بی‌طرفیم. فقط یک دولت موقت شکل می‌گیرد تا زمانی که قانون اساسی رفراندوم برگزار شود. تغییراتی در قانون اساسی دادند و به رفراندوم گذاشتند. مردم هم مشارکت کردند و مثل همان رفراندومی که ما داشتیم، به این تغییر رای دادند و در نهایت انقلاب پیروزی رسید تا منجر به یک نظام‌سازی جدید شود. بر اساس این قانون اساسی جدید، انتخابات برگزار شد و  اخوان المسلمین توانست به قدرت برسد و آقای مُرسی ریاست جمهوری را به دست گرفت. 

جریان‌شناسی انقلاب مصر

 انقلاب مصر عمدتا توسط سکولارها پیش می‌رفت، البته جریان مذهبی هم در آن نقش داشت. سه جریان مذهبی در مصر وجود داشت؛ یکی جریان الازهر بود که محافظه‌کارترین بخش مذهبی بود. امام الازهر آقای شیخ احمد الطیب کاملاً حقوق‌بگیر دولت است و تلاش کردند که یک موضع میانه داشته باشند؛ یعنی از یک طرف گفتند ما مخالف خونریزی هستیم و مردم را نکشید، از یک طرف می گفت که ماندن در خیابان‌ها حرام است و باعث فتنه می شود و بنابراین مردم نباید اعتراض کنند. اما در هر صورت توانست تا یک جایی با انقلاب همراه شود بدون اینکه خیلی موضع انقلابی داشته باشد.

جریان دوم، حزب النور بود که این‌ها همان سلفی‌ها یا انقلابیون تند بودند و اگر یادتان باشد در آن دوره وقتی مجلس تشکیل شد، هنگام اذان چند نفر از این سلفی‌ها بلند شدند و در مجلس اذان گفتند. معتقد بودند که معنی ندارد وقت اذان برسد و ما هنوز در مجلس نشسته باشیم. همه باید الان بلند شوند و بروند نماز بخوانند و این‌چنین بود که مجلس متشنج شد. رئیس مجلس می‌گفت نه، بنشینید الان که نمی‌شود نماز خواند و... اینها کاملا تندرو و انقلابی ضد حسنی مبارک بودند.

انقلاب اسلامی , جمهوری اسلامی ایران , کشور مصر , اخوان المسلمین , امام خمینی ,

جریان سوم، اخوان المسلمین بودند که کهن‌ترین جریان اسلام‌خواه سیاسی در دنیا است. انقلاب ما هم چه‌بسا از اخوان تاثیر پذیرفته است و خود حضرت آقا چند کتاب از سید قطب را ترجمه کرده‌اند. اما متاسفانه اخوان المسلمین در این سال‌ها دچار نوعی محافظه‌کاری شده است؛ به خصوص پس از سید قطب و اوج محافظه‌کاری‌اش هم در انقلاب مصر بود. نکته‌ای که می‌خواهم  بگویم این است که اخوان المسلمین دیر به انقلاب مصر پیوست؛ انقلاب از 5 بهمن شروع شد و اوج آن در هشتم، نهم و دهم بهمن بود و 22 بهمن هم به پیروزی رسید. در مرحله اول، اخوان المسلمین نیامد. می‌خواهم  بگویم که در شروع انقلاب نقشی نداشت، در ادامه آن هم چندان نقشی ایفا نکرد. چند روز از تسخیر میدان تحریر گذشته بود و مردم به خیابان‌ها آمده بودند که تازه اخوان به مردم پیوست و اعلام حمایت کرد و کنار مردم قرار گرفت. بنابراین با یک تأخیری وارد انقلاب شد اما بعد از انقلاب بسیار فعال بود و توانست قدرت را در دست بگیرد.

جریان دیگری که مذهبی نیست، جریان سکولارها موسوم به تمرد است. جریان تمرد شامل جوان‌های کم‌سن و سال نوگرا، غرب‌زده و عمدتا اینفلوئنسر بود که بیشتر در شبکه‌های اجتماعی فعال بودند و اصلاً انقلاب مصر از فعالیت آنها شروع شد.‌ این جوانان از طریق شبکه‌های اجتماعی همدیگر را پیدا کردند و اعتراض را از شبکه‌ها به خیابان‌ها کشاندند و در ادامه، دیگر گروه‌ها هم به آنها پیوستند. بخش دیگری از گروه‌های موثر در مصر، زنان بودند. طیف موثر دیگری که ما مشابه آن را در ایران نداشتیم، قبطی‌ها و مسیحی‌ها (اقلیت‌های مذهبی) بودند که نقش مهمی داشتند و با سکولارهای مسلمان متفاوت بودند. 

اخوان‌المسلمین نقشی در شکل‌گیری انقلاب مصر نداشت

بعد از سقوط حسنی مبارک، دولت رفراندوم را برگزار کرد و بر اساس رفراندوم، قرار شد رئیس‌جمهور انتخاب شود. حزب نور (سلفی‌ها) و حزب آزادی و عدالت که همان اخوانی‌ها بودند با همدیگر متحد شدند و توانستند قدرت را به دست بگیرند. گروه‌های لیبرال و چپ و... که سکولار بودند هم شکست خوردند و در نهایت، آقای محمد مرسی رئیس‌جمهور مصر شد. پس تا اینجا اخوان چندان نقش موثری در انقلاب نداشت و بیشتر به عنوان گروهی که دارد از سفره انقلاب بهره خودش را می‌برد شناخته می‌شد. رفتارهایی هم که آقای مرسی در طول ریاستش انجام داد به این نارضایتی‌ها دامن زد؛ مثلا رابطه‌اش را با اسرائیل ببینید؛ انتظار این بود که این‌ها به صورت کاملا جدی با اسرائیل وارد چالش شوند اما این اتفاق رخ نداد و مرسی همان ارتباطی که مبارک با اسرائیل داشت را ادامه داد؛ نسبت به غرب هم به همین‌ترتیب عمل کرد و نگاه میانه‌روی داشت؛ یعنی کاملا اصلاح‌طلبانه و نه انقلابی. در مورد مردم هم نگاه‌شان چنین بود. نسبت به ایران هم همین‌طور؛ اگر یادتان باشد آقای مرسی به ایران آمد اما به طور کلی اخوانی‌ها نگاه منفی‌ای به ما داشتند و مدام تاکید می‌کردند که ما مثل ایران نیستیم، اسلام ما با ایرانی‌ها فرق می‌کند، انقلاب‌مان با آنها فرق می‌کند و بدین ترتیب، خیلی سعی می‌کردند از ایران فاصله بگیرند.

مرسی در داخل کشور خودش هم به قدری بد عمل کرد و رفتارش با مردم بد بود که به شدت نارضایتی ایجاد شد و اواخر ژوئن 2013 تظاهرات‌های خیابانی دوباره به راه افتاد و میدان التحریر بار دیگر انباشته از جمعیت معترض شد. نکته جالب این است که تعداد افرادی که برای براندازی دولت انقلابی مصر به میدان آمدند چند برابر افرادی بود که علیه حسنی مبارک قیام کرده بودند؛ یعنی می‌خواهم بگویم آنقدر عملکرد دولت انقلابی مصر، بد بود که مردم از این دوره بیشتر ناراضی بودند تا دوره حسنی مبارک؛ بعد از این جریان هم آقای عبدالفتاح سیسی در مصاحبه‌ای تلویزیونی ظاهر شد و در حالی که کنارش رهبران اصلی انقلاب قبل حضور داشتند (از امام الازهر، اسقف اعظم مسیحی‌ها و رهبر حزب نور که زمانی هم پیمان اخوانی‌ها بودند گرفته تا احمد البراده‌ای که رهبر جریان سکولار و وابسته به جنبش تمرد بود و همچنین زنان) همه و همه آنجا بودند و به نوعی حمایت خود را از آقای سی‌سی اعلام کردند. سی‌سی در این سخنرانی اعلام کرد که حکومت آقای مرسی ناتوان، ناکارآمد و فاسد است و ادامه آن به صلاح مملکت نیست. بنابراین اعلام می‌کنم که آقای مرسی دستگیر و زندانی می‌شود و دولت جدیدی شکل خواهد گرفت. این وضعیت به معنای پایان نظام انقلابی و نوعی ارتجاع به نظام گذشته بود.  

چرا انقلاب مصر توانست تجربه موفق انقلاب اسلامی را در نظام‌سازی تکرار کند؟

حالا چرا این اتفاقات در مصر افتاد؟ چند عامل وجود دارد که چرا انقلاب مصر نتوانست به یک نظام با ثبات تبدیل شود اما انقلاب اسلامی ایران در این زمینه موفق بود. اولین نکته به کمبود فعالیت‌های فرهنگی و کم اطلاعی مردم از اسلام بازمی‌گردد. مردم مصر، اسلام و اسلام سیاسی را مترادف با القاعده، داعش و امثالهم تلقی می‌کردند. البته آن موقع هنوز داعش نبود اما نگاه‌های تند مبارزه کنیم و سر ببریم و... وجود داشت. بنابراین مردم به نوعی از اسلام سیاسی متنفر بودند اما در ایران شرایط این‌گونه نبود. وقتی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، مردم اسلام سیاسی را به عنوان یک اسلام مترقی همراه با روحانیتی که اهل پویایی و توجه به مسائل روز است، درک کردند. این موضوع به تصمیم درست امام خمینی(ره) بازمی‌گردد که خیلی با نگاه‌های مبارزه مسلحانه همراه نبودند. از آن طرف هم کار فرهنگی بسیار گسترده روحانیت که کاملا اسلام سیاسی را به نگرشی سیاسی، فرهنگی، فطری و اندیشه‌ای آمیخته بود نه کارهای عملی مانند ریختن در خیابان و کشتن و سر بریدن. 

انقلاب اسلامی , جمهوری اسلامی ایران , کشور مصر , اخوان المسلمین , امام خمینی ,

مانع دیگری که بر سر راه شکل‌گیری یک نظام با ثبات در مصر وجود داشت، این بود که اسلام محافظه‌کار به رهبری الازهر بسیار قوی بود. ما هم در داخل کشورمان یک اسلام محافظه‌کار داشتیم که در دوران انقلاب، می‌گفت نه! انقلاب نکنیم! شاه از کشور محافظت می‌کند و ما با این اقدامات موافق نیستیم! این‌ها در حوزه علمیه هم بودند و همچنان هم هستند اما تعدادشان اندک بود. بحمدالله با کارهایی که امام خمینی (ره) انجام می‌داد این‌ها نتوانستند هیچ محبوبیتی بین مردم پیدا کنند اما در مصر این‌گونه نبود. اسلام محافظه‌کار در مصر بسیار قدرتمند بود و علمای الازهر بعد از سرکوب اخوان و جریاناتی که اتفاق افتاد، درس عبرت گرفته و تلاش می‌کردند نگاهشان این باشد که ما اسلام را از لحاظ فرهنگی و اخلاقی ترویج می‌کنیم نه سیاسی.

یک نکته دیگر هم داخل پرانتز بگویم و آن، اینکه در کشورهای خلیج فارس هم این اتفاق می‌افتد؛ یعنی دو مدل اسلام کاملا معارض با اسلامی که در ایران است ترویج می‌شود؛ یکی اسلام اخوانی است که قطر دارد آن را ترویج می‌کند و  مبتنی بر نگاه اخوانی است و می‌گوید اسلام آمیخته با سیاست است. اسلام دیگری هم هست که الان امارات دارد آن را گسترش می‌دهد و آن نوعی اسلام درویشی است که نزد ما چندان شناخته‌شده نیست. نگاهشان این است که اسلام، دین اخلاق است و باید برادرت را دوست بداری؛ حتی اگر مسلمان هم نیستند، به آنها کمک کن. مثل همان چیزی که درویشان می‌گویند. این‌ها نسبت به مناسک، بی‌اهتمام‌اند و حجاب برایشان مهم نیست. می‌گویند مبارزه با اسرائیل را رها کن و اسلام فقط دین محبت است. 

 اتفاق و مانع سومی که باعث شد انقلاب مصر به نظام‌سازی نرسد، فقدان رهبری بود. در انقلاب مصر مشخصاً هیچ رهبری وجود نداشت و اخوان‌المسلمین کار را پیش می‌برد اما در ایران حقیقتاً اگر امام خمینی (ره) حضور نداشتند، ممکن نبود که انقلاب به پیروزی برسد. عامل بعدی رویکرد انفعالی اخوان‌المسلمین است که پیش‌تر به آن اشاره کردم. این رویکرد منفعل کاملا با مشی امام خمینی (ره) فرق می‌کرد. ایشان از سال 41 خودشان شروع به مبارزه کردند و این مبارزه در سال 42 به اوج رسید. اتفاقا جریان مذهبی ازجمله شخص حضرت امام (ره) هزینه‌های بسیاری هم دادند. تا جایی که ایشان زندانی و تبعید شدند. نقطه آغاز دوباره انقلاب اسلامی از آبان 56 بود که فرزند امام خمینی (ره) وفات (شهادت‌گونه) یافتند و سپس به به امام خمینی (ره) در سرمقاله روزنامه اطلاعات توهین شد و بعد هم قیام 19 دی مردم قم رخ داد. یعنی می‌خواهم  بگویم که حضرت امام خمینی (ره)  همواره در متن انقلاب قرار داشته‌اند و اصلا این‌گونه نبوده که بگوییم قیامی توسط انقلابیون اتفاق افتاد و ایشان بعدها به این قیام پیوستند. ایشان خودشان در متن حرکت بودند و محوریت داشتند؛ سایرین آمدند و گرد ایشان جمع شدند اما در مصر شرایط این‌گونه نبود و اخوان کاملا انفعالی رفتار کرد. حتی نسبت به اینکه از هواداران خود بخواهد به تظاهرات‌ها بپیوندد هم ابا داشت. 

وجه تمایز پنجم میان انقلاب ایران و مصر ناظر به مسئله هویت است. انقلاب ایران واجد هویت اسلامی است، حال آنکه انقلاب مصر فاقد چنین هویتی است. شعارهایی که حضرت آقا در بیانیه گام دوم به آنها اشاره می‌کنند،  شعارهای اسلامی بسیار پررنگی است. آقای محمد حسین پناهی کتابی را با محوریت جامعه‌شناسی شعارهای انقلاب اسلامی تالیف کرده و وقتی این کتاب را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که بخش زیادی از شعارهای انقلاب به موضوع حجاب ارجاع دارد؛ یعنی یکی از شعارهای مردم در مقطع انقلاب ناظر به بحث حجاب بود. بدین معنا هویت دینی در انقلاب ایران به قدری پررنگ است که یک حکم شرعی مانند حجاب، بخش عمده‌ای از شعارهای مردم انقلابی ایران را به خود اختصاص می‌دهد. اما در انقلاب مصر این‌گونه نبود. نگرش اخوانی‌ها تلاش می‌کرد خود را از شعارهای دینی دور نگه دارد. اخوانی‌ها شعاری دارند که همواره آن را روی سربرگ‌هایشان درج می‌کنند و آن اینکه «الاسلام هو الحل»؛ یعنی به دنبال راه حل نگردید، اسلام؛ خود راه حل است. اسلام که اگر بیاید همه مشکلات ما را حل می‌کند. جالب است که اخوانی‌ها در مقطع انقلاب این شعار را کنار گذاشتند.  و هیچ‌جا به شعار «الاسلام هو الحل» تمسک نجستند. به جای آن می‌گفتند آزادی و عدالت؛ حتی اسم حزبشان هم آزادی و عدالت شد. یا روی مسائل خنثی تاکید داشتند و تا حد ممکن تلاش کردند از مسائل اسلامی فاصله بگیرند. این اشتباه بسیار بزرگی در انقلاب مصر بود. حضرت آقا در بیانیه دوم می‌گویند که  عامل موفقیت ما رجوع به اسلام بود. اخوانی‌ها مسیری برعکس  را طی کردند در واقع استفاده می‌کردند. شعار اصلی انقلاب ما استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی بود اما اخوانی‌ها می‌گفتند که ما حکومت اسلامی نمی‌خواهیم؛ به خصوص دوست نداریم شبیه ایران شویم. ما دولت مدنی و دموکراتیک با ارجاع اسلامی می‌خواهیم؛ یعنی شبیه همان جمهوری دموکراتیک اسلامی که امام خمینی (ره) به شدت با آن مخالف بودند و می‌گفتند که ما هرگز به سراغ آن نمی‌رویم.

تمایز بعدی ناظر به فرصت‌طلبی‌ای است که در اخوانی‌ها به چشم می‌خورد و باز هم در انقلاب اسلامی وجود نداردک. اخوانی‌ها در هزینه‌هایی که دادند با مردم انقلابی شریک نبودند و هزینه‌ای نکردند اما موقع برداشت محصول، در جلوی صف ایستادند و در انتخابات شرکت کردند و توانستند ریاست جمهوری را هم از آن خود کنند. این برای مردم خیلی دشوار بود و باعث بدبینی آنها شد. در انقلاب اسلامی شرایط این‌گونه نبود و روحانیت برای هزینه دادن در صف جلو ایستاده بود. هنگام تقسیم غنایم و در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری حضرت امام (ره) اجازه ندادند که هیچ روحانی‌ای نامزد شود. بنابراین امثال شهید بهشتی که بسیار برای مسند ریاست جمهوری مناسب بودند هم نامزد نشدند و رقابت بین غیر روحانیون صورت گرفت. در نهایت، بنی‌صدر به پیروزی رسید. بنابراین در انقلاب اسلامی مردم هرگز چنین احساسی را پیدا نکردند که روحانیت به دنبال تامین منافع شخصی خود است.

انقلاب اسلامی , جمهوری اسلامی ایران , کشور مصر , اخوان المسلمین , امام خمینی ,

دیگر تمایز موجود میان انقلاب ایران و مصر هم به این موضوع  برمی‌گردد که انقلاب اسلامی، دوره‌ای طولانی را برای آماده‌سازی فکری مردم طی کرد؛ یعنی مثلاً امام خمینی (ره) از سال 42 به بعد، بحث انقلاب اسلامی را شروع کردند و سپس یارانشان در سراسر ایران پخش شدند و این مباحث آرام آرام به مردم منتقل شد. در نهایت وقتی هنگامه انقلاب فرا رسید، مردم بسیار آگاه بودند و می‌دانستند که چه چیزی می‌خواهند. از همین‌روست که ما شاهد حضور و مشارکت گسترده مردم در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی هستیم. را داریم. وقتی رفراندوم برگزار شد، 91 درصد مردم در آن شرکت کردند و  98 درصد از این 91 درصد به جمهوری اسلامی رای دادند. در انقلاب مصر شرایط این‌گونه نبود و سال‌ها ذهن مردم را از اسلام سیاسی خالی کرده بودند. مردم اصلاً هیچ درکی از سکولاریسم نداشتند، سکولاریسم رشد قابل توجهی کرده بود و مردم بیشتر به آن تمایل داشتند. وقتی هم انقلاب شد، واقعا مشارکت عمومی مردم در کار نبود و حکومتی هم که شکل گرفت، مشارکت عمومی مردم را به همراه نداشت. به همین خاطر در رفراندوم مصر فقط 44 درصد مردم حضور پیدا کردند.

نکته دیگر اینکه ساختارهای موجود در حکومت مبارک، ارتجاعی و غیردموکراتیک بود. پس از انقلاب، اخوان و الازهر تلاش کردند و ارتش هم حمایت کرد تاحد ممکن به ساختارهای قبلی دست نزنند. فقط چند بند از قانون اساسی را تغییر دادند و بعد آن را به تصویب مردم رساندند. در حالی که انقلاب اسلامی این‌گونه نبود، انقلاب اسلامی عبارت از تغییری بنیادین در همه ارکان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور بود و اصلاً نظام سیاسی را کاملا زیر و رو کرد. حتی آن ارتش مستحکم و قوی شاهنشاهی هم دستخوش تغییرات بسیار و به یک ارتش مکتبی تبدیل شد. اما در مصر، الازهر و اخوان اجازه ندادند که خواسته‌های انقلابی مردم گسترش و ادامه پیدا کند. در حالی که امام خمینی (ره) در ایران اجازه دادند خواسته‌های مردم انقلابی نوع حکومت را تعیین کند.  

در نهایت، سطحی بودن انقلاب مصر و کمبود فعالیت‌های تربیتی و فرهنگی در آن وجه تمایز دیگر این انقلاب با انقلاب اسلامی است. انقلاب ایران یک انقلاب کاملاً فرهنگی بود اما انقلاب مصر،کاملا سیاسی بود. نظام برآمده از چنین شرایطی نظامی نیست که بتواند ثبات خود را حفظ کند؛ بنابراین به سرعت دچار فروپاشی شد.

انتهای پیام/