شناسهٔ خبر: 71328184 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه صبح‌نو | لینک خبر

غلامزاده در گفت‌وگو با «صبح نو»: نه‌تنها ترامپ، بلکه آمریکا قابل اعتماد نیست

صاحب‌خبر -


 حمیدرضا غلامزاده، کارشناس مسائل آمریکای شمالی در گفت‌وگو با «صبح نو» اظهارکرد: «ترامپ کار خود را با ارعاب آغاز کرد، به گونه‌ای که با ایجاد هیاهو و سر و صدا تلاش می‌کرد حریف را بترساند و وادار به اقدام کند. ابتدا این شیوه را در مواجهه با کانادا، مکزیک، پاناما و دیگر کشورها به کار گرفت و امیدوار بود که پیش از حضورش در قدرت به نتیجه برسد.»
شروع ارعاب ترامپ و تأثیر آن در سیاست‌های بین‌المللی
وی افزود: «ترامپ به‌ویژه در بحث آتش‌بس در غزه نماینده‌سازی کرده بود. در مورد ایران نیز رویکرد مشابهی اتخاذ کرد؛ او تصور می‌کند می‌تواند با ارعاب، ایران را به مرگ بکشاند تا به تب راضی شود، همان سیاست قدیمی چماق و هویج. شاهدیم که این سیاست‌ها همچنان ادامه دارد؛ ترامپ اعلام کرده که قصد دارد ایران را از تمام جنبه‌های قدرتش از جمله توان دفاعی و صنعت هسته‌ای خلع سلاح کند.» کارشناس مسائل آمریکای شمالی تصریح کرد: «او حتی روابط تجاری ایران را نیز محدود خواهد کرد. این چشم‌انداز به‌عنوان سیاست رسمی آمریکا در قبال ایران مطرح است. برخی تصور می‌کنند چون این سیاست یادداشت اجرایی یا دستور اجرایی نیست، به معنی عقب‌نشینی ترامپ است؛ اما این تصور غلط است. زیرا او عملا سیاست کلی خود را ابراز کرده که یکی از ارکان آن، ارعاب است.» غلامزاده با بیان اینکه از سوی دیگر ترامپ تلاش می‌کند تا ایران را به مذاکره وادارد، ادامه داد: «هدف او از مذاکره با ایران نه موضوع مذاکره، بلکه خود مذاکره است. برای ترامپ، نشستن پشت میز مذاکره با ایران یک دستاورد خواهد بود. در واقع او به تهدید ادامه می‌دهد تا به مذاکره برسد. هدف این است که ایران از ترس و با احساس ضعف، پای میز مذاکره بیاید و این‌گونه ترامپ پیروز میدان شود.»
 
دور جدید تهدید و مذاکره: ترامپ به دنبال دستاورد از مذاکره با ایران
وی یادآور شد: «پس از دیدار اخیر ترامپ با نتانیاهو، به نظر می‌رسد که برخی تغییرات در ادبیات او ایجاد شده است. گفته می‌شود که نتانیاهو و رژیم صهیونیستی که در غزه نتوانسته بودند موفقیتی به دست آورند، پرونده ایران را به آمریکا سپرده‌اند تا از طریق بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران، فشار بر این کشور را افزایش دهند. درعین‌حال آمریکا از رژیم صهیونیستی حمایت خواهد کرد تا این حمله را انجام دهد.» کارشناس مسائل آمریکای شمالی با اشاره به اینکه در مورد غزه نیز ترامپ همچنان به انتقال فلسطینی‌ها و جابه‌جایی آن‌ها پافشاری می‌کند، خاطرنشان کرد: «این موضوع حتی پس از دیدار با نتانیاهو شدت بیشتری پیدا کرده است. ترامپ تأکید کرده که قصد دارد منطقه‌ای را که فلسطینی‌ها در آن سکونت دارند، به تصرف درآورد و آن را به ساخت و ساز اختصاص دهد. این ادبیات تندتر در خصوص غزه اخیرا بیشتر شده است.»
غلامزاده اظهارکرد: «در خصوص ایران، تصور این است که ایران ضعیف شده و می‌توان به برنامه هسته‌ای آن ضربه زد. مقاله‌ای که اخیرا توسط دنیز منتشر شده نیز به این نکته اشاره می‌کند که ایران به دلیل مشکلات در سوریه، لبنان و حزب‌الله آسیب‌پذیر است. به گفته آن‌ها، بخشی از توان تولید موشک ایران از بین رفته و سیستم دفاعی این کشور به چالش خورده است، بنابراین ایران قادر به دفاع یا حمله نیست. این تصویری است که آن‌ها از ایران دارند و بر اساس آن برنامه‌ریزی می‌کنند.» وی تصریح کرد: «در نهایت، نوع سیاست‌گذاری ترامپ به دلیل رویکرد ساختارشکنانه‌اش از سوی برخی تحلیلگران مورد نقد قرار گرفته است. این افراد می‌گویند ترامپ به دلیل نداشتن ثبات در سیاست‌ها و توئیت‌هایش که ممکن است در هر لحظه تغییر کند، قابل اعتماد نیست. البته مسأله قابل اعتماد نبودن صرفا به ترامپ محدود نمی‌شود، بلکه به خود آمریکا برمی‌گردد.»
 
تصور اشتباه غرب از ایران
کارشناس مسائل آمریکای شمالی گفت: «ترامپ به‌ویژه در دوران دوم ریاست‌جمهوری‌اش، در حال شکستن ساختارها و ایجاد تغییرات عمده در سیاست خارجی آمریکاست. او به دنبال پیاده‌سازی رویکردهای جدیدی است که به نوعی از سیاست‌های انزواگرایانه و درون‌گرا پیروی می‌کند و قصد دارد نظم جهانی را تغییر دهد. ترامپ به دنبال آن است که خود نظم جدید را شکل دهد، به همین دلیل از ساختارشکنی در سیاست‌های خارجی خود استفاده می‌کند و در این راستا نهادهای بین‌المللی را نادیده می‌گیرد.» غلامزاده با اشاره به اینکه تعامل با ترامپ و سیاست خارجی آمریکا به‌طور کلی موضوعی پیچیده است، تأکید داشت: «در واقع تفاوت اصلی بین سیاست‌های ترامپ و دولت آمریکا، در میزان اجرای روش‌های ساختارشکنانه و تغییرات تاکتیکی است؛ اما از نظر کلی، سیاست خارجی آمریکا به‌ویژه در تعاملات بین‌المللی دارای ثباتی است که نمی‌توان آن را به‌طور کلی تحت تأثیر یک رئیس‌جمهور خاص قرار داد. به عبارت دیگر، غیرقابل اعتماد بودن در سیاست خارجی نسبت به کلیت آمریکا مطرح است. آمریکا ذاتا در تعاملات بین‌المللی قابل پیش‌بینی نیست، ازاین‌رو همواره این رویکرد استثناگرایانه و برتری‌طلبانه را در نظر دارد.» وی اضافه کرد: «ایالات متحده غالبا خود را برتر از دیگر کشورها می‌داند و بسیاری از کشورها را به‌عنوان کارگزار خود می‌بیند یا دست‌کم آن‌ها را در چارچوب منافع خود در نظر می‌گیرد. در این دیدگاه، کشورهایی که از این دایره خارج می‌شوند، به‌عنوان دشمن تلقی می‌شوند.»
 
سیاست خارجی آمریکا: ثبات و شکستن ساختارها
کارشناس مسائل آمریکای شمالی افزود: «در این راستا، آمریکا ممکن است با استفاده از فشارهای اقتصادی، تهدیدات نظامی یا حتی مذاکرات، به کشورهای دیگر فشار بیاورد تا رفتارشان را تغییر دهند یا تسلیم شوند. این نوع سیاست معمولا به شکل یک چرخه تکراری در سیاست‌های آمریکا مشاهده می‌شود: ابتدا فشار، سپس تهدید و بعد مذاکره؛ اما در نهایت آمریکا به ندرت به طرف مقابل امتیاز می‌دهد و مجددا به اعمال فشار می‌پردازد تا رفتار کشور هدف تغییر کند.» غلامزاده تأکید کرد: «در صورتی که آمریکا بتواند از ابزار نظامی استفاده کند، ممکن است آن را به کار گیرد تا فرآیند تغییر رفتار را سریع‌تر پیش ببرد؛ اما نکته اصلی این است که این رویکرد در سیاست خارجی آمریکا یک روند ثابت و قابل پیش‌بینی است که از سال‌ها پیش به این طرف ادامه داشته و تغییرات قابل‌توجهی در آن مشاهده نمی‌شود. در حقیقت، این یک رویه کلی است که در سیاست‌های آمریکا به‌طور مستمر در تعاملات بین‌المللی مشاهده می‌شود.»