تعداد ازدواج و طلاق در تابستان ۱۴۰۳ به ترتیب ۱۰۳۸۵۳ و ۴۶۰۰۴ مورد بوده است، یعنی ازدواج نسبت به فصل قبل و فصل مشابه سال قبل به ترتیب ۱۹/۰ و ۸/۰درصد کاهش و طلاق نسبت به فصل قبل ۱۱/۴درصد افزایش و نسبت به فصل مشابه سال قبل ۸/۲درصد کاهش داشته است. یک جامعهشناس درباره چرایی این مساله وضعیت اقتصادی و تاحدودی فردگرایی را موجب این وضعیت میداند. از سویی این آمار به تنهایی نشانه خطرناکی نیست و باتوجه به وضعیت جامعه میتوان تا حدودی آن را انتخابی ناگزیر دید. این درحالی است که برخی آمارها هم از افرایش ازدواج سفید (همخانگی خارج از تعهد ازدواج) خبر میدهند.
وضعیت ازدواج و طلاق در سالهای گذشته؛ کاهش ۱۹درصدی ازدواج و افزایش طلاق
به گزارش اعتماد، طبق جدیدترین گزارش سازمان ثبت احوال کشور مشخص شد که تعداد ازدواج و طلاق در تابستان ۱۴۰۳ به ترتیب ۱۰۳۸۵۳ و ۴۶۰۰۴ مورد بوده است. یعنی ازدواج نسبت به فصل قبل و فصل مشابه سال قبل به ترتیب ۱۹/۰ و ۰/۸ درصد کاهش و طلاق نسبت به فصل قبل ۱۱/۴ درصد افزایش و نسبت به فصل مشابه سال قبل ۸/۲ درصد کاهش داشته است. به طور کلی، میانگین سن در اولین ازدواج در مناطق شهری بالاتر از مناطق روستایی بوده است. در تابستان ۱۴۰۳، میانگین سن در اولین ازدواج در مردان۲۸/۲ سال و در زنان ۲۴/۰ سال بوده است.
همچنین میانگین سن در زمان ازدواج برای تابستان ۱۴۰۳ در مردان۳۱/۳ و در زنان ۲۶/۴ سال بوده است. در زمستان ۱۴۰۱ به ترتیب تعداد ۲ و ۶۲۲۷ مورد ازدواج پسر و دختر کمتر از ۱۵ سال سن ثبت شده است. بیشترین ازدواج مردان در بازه سنی ۲۹-۲۰ساله برابر ۶۶۲۱۱ مورد بوده است. این رقم برای زنان هم در بازه سنی ۲۹-۲۰ساله برابر ۵۳۷۸۰ مورد بوده است. همچنین در زمستان ۱۴۰۱ بیشترین طلاق مردان در بازه سنی ۳۹-۳۰ساله برابر ۲۲۱۰۷ مورد و برای زنان هم بیشترین رویداد طلاق در همین بازه سنی ۱۹۵۴۹ مورد بوده است. در فصل زمستان ۱۴۰۱ به ترتیب تعداد ۲۰۷ و ۳۹۴۷ مورد طلاق مردان و زنان در بازه سنی ۱۹-۱۵ساله و همچنین تعداد ۲۰۶ مورد طلاق دختران کمتر از ۱۵ سال ثبت شده است.
طبق این بررسی تعداد ازدواج در سال ۱۳۹۶ که عدد ۶۱۱۵۱۷ بود در تابستان ۱۴۰۳ به ۱۰۳۸۵۳ رسیده است. درواقع حدود ۶برابر میزان ازدواج در حدود هفت سال اخیر کمتر شده است. البته باید ویژگیهای جمعیتی را هم در این بررسی، معیار قرار داد اما روند نزولی آن در کنار روند افزایشی طلاق در کشور معنایی متفاوت دارد.
یعنی از تعداد ازدواجهای سال ۱۳۹۶عدد ۸.۴درصدشان به طلاق انجامیدند و از تعداد ازدواجهای تابستان ۱۴۰۳ عدد ۸.۶درصدشان به طلاق منجر شدند. در نمودار بالا روند کاهشی ازدواج به شکل دقیقتری مشخص است.
یکی از نقدها به بررسیهای فصلی درباره ازدواج و طلاق، درنظر نگرفتن نرخ خام این شاخص در یک سال است. برای دقیقتر شدن این موضوع کل سال در این شاخص و نرخ خام ازدواج و طلاق در ادامه آورده میشود. در این بررسی از سازمان ثبت احوال کشور نرخ خام طلاق و ازدواج از سالهای قبلتر (۱۳۹۲) بررسی شده است:
همانطور که در این نمودار مشخص است وضعیت طلاق در استان تهران ۲.۶ و این شاخص در کل کشور ۲.۴ است. درواقع تهران در وضعیت بدتری نسبت به کل کشور قرار دارد. در یک نمودار دیگر از همین پایگاه داده هم مشخص شده است که نرخ خام ازدواج تهرانیها ۴.۸ است و نرخ خام این شاخص در کل کشور ۵.۸ است. در این نمودار هم وضعیت این شاخص نمایش داده شده است:
درباره تعداد ازدواج به تفکیک استان و شهرستانهای کشور هم وضعیت تهران، همان وضعیت را تایید میکند. یعنی از حدود ۱۰۰ هزار در سال ۱۳۹۲ به ۶۳هزار در سال ۱۴۰۲ رسیده است.
و در نموداری دیگر درباره وضعیت طلاق در این سالها در تهران هم نشان میدهد که روند نزولی در سالهای اخیر است و به بدترین وضعیت در سالهای اخیر یعنی به وضعیت حدود ۳۵ هزار سال ۱۳۹۲ برگشته است.
افزایش فردگرایی تا راهحلی برای پایان یک زندگی پرتنش!
سیمین کاظمی، جامعهشناس درباره افزایش طلاق از لزوم توجه دقیق به آمارهای فصلی گفت: «در مورد وقایع حیاتی ازجمله طلاق نحوه تفسیر آمار بسیار مهم است. نرخهای مختلف طلاق مثل نرخ ناخالص و نرخ خالص طلاق را باید دانست تا از تفسیر نادرست پرهیز شود. شاخص دیگر نسبت طلاق (به ازدواج) است که از آن تفسیرهای نادرستی صورت میگیرد و نتیجهگیری میشود که مثلا از هر دو ازدواج یکی به طلاق ختم میشود.
این اشتباه فاحشی است که بعضی رسانهها و افراد مرتکب میشوند. مثلا یک رسانه اخیرا با ارجاع به آمار هفت ماهه اول سال ۱۴۰۳ سازمان ثبت احوال مدعی شد که حدود ۳۹درصد ازدواجها به طلاق منجر شده است و این نسبت در تهران به ۵۲درصد میرسد. این آمار نادرست و گمراهکننده است. افزایش این نسبت ناشی از کاهش میزان ازدواج است و به این معنی نیست که مثلا در تهران امسال نصف ازدواجها به طلاق ختم شده.
برخلاف آنچه گفته میشد، رجوع به آمار سال ۱۴۰۲ نشان میدهد تعداد طلاق در تهران نسبت به سال قبل از آن کمی کاهش یافته. در مورد آمار سال جاری هم بهتر است صبر کنیم آمار یک سال کامل شود و بعد نتیجهگیری کنیم.» کاظمی به اهمیت شفافیت درباره آمارهای اینچنینی تاکید میکند و میگوید: «درست است که ما وضعیت اجتماعی قابل قبولی نداریم، اما بزرگنمایی و اغراق هم ما را به بیراهه میبرد.
به هر حال افزایش نرخ خالص طلاق نسبت به سالهای گذشته میتواند ناشی از تغییرات اجتماعی و اقتصادی باشد مثل افزایش شهرنشینی، فردگرایی، پذیرش اجتماعی طلاق و انگزدایی از آن در شهرهای بزرگی مثل تهران، افزایش آگاهی زنان از حقوقشان، بدتر شدن وضعیت اقتصادی و بیکاری و آسیبهایی مثل اعتیاد و جرایم مختلف. برخلاف نگرش و رویکرد رسمی که طلاق را در شمار آسیبهای اجتماعی قرار میدهد، حالا بخش بیشتری از جامعه ایران طلاق را به عنوان راهکاری شناسایی میکند که میتواند به زندگی مشترک پرتنش و آسیبزا پایان بدهد.»
ازدواج سفید یا همخانگی بدون تعهدات قانونی ازدواج
درواقع افراد بدون تعهدهای قانونی نسبت بههم در نوعی از تعهدهای اخلاقی یا تعریف شده میان خودشان، همخانگی را تجربه میکنند. در ایران بررسیهای جدیدی برای این مساله نشده است و آمار دقیقی درباره این موضوع باتوجه به «غیرمشروع دانستن» آن، وجود ندارد.
اما کامیل احمدی، مردمشناس در سال ۱۳۹۷ این مساله را میان ۲۱۳ زوج از شهرهای مختلف ایران بررسی کرده است. نتیجه پژوهش او نشان میدهد که ۴۵درصد افرادی که این نوع زندگی را انتخاب کردند بین ۲۵ تا ۳۰ سال سن داشتند و ۶۲درصدشان تحصیلات کاردانی و کارشناسی و ۲۳درصدشان در مقطع ارشد یا دکترا بودند. برای بررسی متفاوت این مساله، از سه نفری که این نوع همزیستی را انتخاب کردند، به شکل تصادفی درباره چرایی این نوع زندگی پرسیدیم. آنها خارج شدن از چارچوبهای سنتی ازدواج را علت انتخابشان دانستند:
«م» زن ۲۵ساله ساکن تهران و شاغل:
«من سهساله که این نوع همخونگی رو تجربه میکنم. اسمشو نمیشه ازدواج گذاشت اما ما داریم باهم زندگی میکنیم و وظیفهها رو تقسیم میکنیم. دوستهامون هم مطلع هستن اما خانوادههامون نه… اوایل صاحبخونهها گیر میدادن که نسبتتون چیه؟ اما این چندساله خیلی گیر عجیبی نیست و راحت رفت و آمد میکنیم.»
«ع» مرد ۳۵ساله ساکن مشهد:
«ما یه صیغهنامه ساده داریم که به صاحبخونه نشون بدیم و اذیت نکنه. وگرنه خانوادههامون نمیدونن. باهم زندگی میکنیم؛ یعنی جز الزام ازدواج تمام ویژگیهای یک زن و شوهر رو داریم. زندگی به نظرمون اینطوری راحتتره. هم همدیگه رو بدون سختگیریهای خانواده میشناسیم و هم بدون دشواریهای عجیب و غریب اجتماعی باهم ارتباط داریم. اگه هم روزی قرار شد جدا شیم، به هزار نفر جواب پس نمیدیم.»
«ش» زن ۴۲ساله ساکن مازندران:
«حداقل تو این مدل از زندگی مشترک قدرت اختیار بیشتری دارم. نسبت به تجربه ازدواج قبلی که داشتم و همه چیز تحت کنترل مرد بود، اینبار فرق میکنه. انگار سهم من مساویه و بهتر میتونم از حقم دفاع کنم و وظیفهها رو برابر چیدیم.»
در یک بررسی دیگر، آزاد ارمکی تاحدودی چرایی این مساله را در سال ۱۳۹۱ در مصاحبه با ۲۱ نفر از دختران و پسران تهرانی درباره تجربه همخانگی خارج از ازدواج (یا همان ازدواج سفید) بررسی کرده است. او نوشته است که همخانگی محصول تجدد ایرانی و گسترش جهانی شدن و ورود آن به ایران است. تغییر اوضاع اقتصادی و فرهنگی جامعه به تدریج تغییرات اجتماعی را به وجود آورده که نتیجه این تغییرات پیدایش الگوی همخانگی است. این موضوع در کشورهای متعدد هم وجود دارد. برای مثال، در ایالاتمتحده، اداره سرشماری ایالاتمتحده تخمین میزند که سهم جوانان بین سنین ۱۸ تا ۲۴ سال که با یک شریک ازدواج نکرده زندگی میکنند از ۰.۱درصد به ۹.۴درصد در دوره ۲۰۱۸-۱۹۶۸ افزایش یافته است و براساس نظرسنجی Pew Research، امروزه اکثر امریکاییها موافق اجازه دادن به زوجهای مجرد از حقوق قانونی مشابه زوجهای متاهل هستند.
در نمودار بالا فرزندآوری خارج از تعهد ازدواج در چند کشور نمایش داده شده است که این مساله هم به دلیل مسائل «خلاف شرع» در ایران آمار دقیق و مدونی ندارد. سیمین کاظمی، جامعهشناس در این باره میگوید: «ازدواج سفید یا همبالینی شیوهای از زندگی مشترک است که در بین جوانان، دانشجویان و افراد تحصیلکرده (به ویژه کسانی که دور و مستقل از خانواده والدینی هستند) تا حدودی رواج دارد. در این شیوه برای ورود به زندگی مشترک، زن و مرد براساس توافق و رضایت تصمیم میگیرند با هم زندگی کنند و در صورت نارضایتی بدون دوندگیهای قانونی که در طلاق رسمی وجود دارد، میتوانند آن را خاتمه دهند.
این شکل از زندگی مشترک، چون کارکرد خانواده را ندارد، یعنی اینکه رابطه جنسی خارج از نظارت جامعه و به خواست طرفین برقرار میشود و در آن فرزندآوری صورت نمیگیرد، به طور رسمی انکار و تقبیح میشود و هر از گاه جسته و گریخته خبرهایی درباره آن منتشر میشود. ازدواج سفید نشان میدهد، نهاد ازدواج و خانواده در ایران دستخوش تغییر شده است. ازدواج و خانواده آنقدر با مناسک و قوانین سختگیرانه به خصوص برای زنان درهم تنیده شده که افراد ترجیح میدهند، سبک دیگری از زندگی مشترک را به میل خودشان خلق کنند.»
وضعیت فرزندآوری در سال گذشته
الگوهایی که در بالا درباره طلاق و ازدواج گفته شد، درباره وضعیت فرزندآوری در کشور هم به نوعی تکرار میشود. آمارهای سازمان ثبت احوال نشان میدهد که تعداد ولادت در شهر تهران حدود ۱۳۱ هزار است و این وضعیت در مقایسه با سال ۱۳۹۰ که ۱۷۷هزار نفر بوده است، روندی کاهشی را نشان میدهد.
البته این وضعیت در آمار کلی کشور هم نمود دارد و برای مثال در وضعیت کلی کشور، تعداد متولدین در سال ۱۳۹۰ که بیش از یک میلیون و ۳۸۲ هزار نفر بودند در سال ۱۴۰۲ به حدود یک میلیون و ۵۷ هزار نفر رسیده است.
تمام این گزارهها در کنار طرحهای حمایت از فرزندآوری و ازدواج -با هزینههای تبلیغی و رسانهای- نشان میدهد که سیاستگذاران باید ریشه مساله را در جایی دیگر جستوجو کنند. به نظر میرسد شاخصهای فلاکت، نرخ چشمانداز سرزمینی و درک فساد که همگی درباره ایرانیها وضعیت نامناسبی دارد، در کنار تلاش حاکمیت برای ازدواج و فرزندآوری شهروندان تلاش بیهودهای است.
به این ترتیب تا زمانی که امید و اعتماد به معنی واقعی آن به جامعه برنگردد، این شاخصها روند نزولی خود را ادامه میدهند. فارغ از ارزشگذاری نسبت به ازدواج به شکل سنتی آن، آمارها میگویند که سوژه شهروند ایرانی در این وضعیت بحرانهای اقتصادی و آزادیهای فردی و اجتماعی انتخاب ازدواج قانونی و فرزندآوری را نمیتواند برای زندگی روزمرهاش داشته باشد. او با انتخابی خلاف الگوهای استاندارد ازدواج و ممانعت از تولیدمثل، راهحلی برای زندگی آسودهتر یا کنشی مقابل فشارهای استانداردساز را انتخاب کرده یا مجبور به این انتخاب شده است!