موضعگیری صریح و مستدل رهبر حکیم انقلاب درباره مذاکره نکردن با آمریکا، بار دیگر نشان داد که ایران در مسیر تصمیمگیریهای کلان خود، از منطق و عقلانیت راهبردی بهره میگیرد. این موضعگیری که بر پایه درک عمیق از شرایط بینالمللی، شناخت دقیق از اهداف دشمن و ارزیابی واقعبینانه از وضعیت داخلی اتخاذ شد، نهتنها به مثابه مانعی برای پروژههای فشار حداکثری آمریکا عمل کرد، بلکه به شکلی غافلگیرکننده، نوعی همگرایی و انسجام کمسابقه را در صحنه سیاست داخلی ایران رقم زد. این تصمیم، علاوه بر آن که برآمده از اصول ثابت سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، حاصل تجارب تاریخی و همچنین ارزیابی هوشمندانه از ماهیت خصمانه و تهدیدآمیز دولت فعلی آمریکاست که راهبرد اصلی آن عقیمسازی توان نظامی و بازدارندگی ایران محسوب میشود. ترامپ با عملیات روانی و نرمش در کلام و خشونت بر روی کاغذ، بر این باور بود که میتواند با ایجاد اختلاف و تنش در داخل ایران، نظام را به تزلزل بکشاند اما موضعگیری دقیق و همراستای دولت با رهبر انقلاب، این محاسبات را بهطور کامل برهم زد و عملاً ترفند اختلافافکنی او را خنثی کرد.
ایجاد شکاف یا انسجام ناخواسته؟
از ابتدای مطرح شدن اعمال سیاست فشار حداکثری، آمریکا و جریانهای وابسته به آن در منطقه و جهان تلاش کردند تا از شکافهای داخلی ایران بهرهبرداری کنند. طرح آمریکا بر پایه این فرض استوار بود که مشکلات اقتصادی، اعتراضات اجتماعی و اختلافات سیاسی، ایران را به پذیرش مذاکره از موضع ضعف سوق خواهد داد. در همین راستا بود که ترامپ پشت میکروفن از مذاکره و توافق با ایران صحبت کرد ولی چیزی که امضا کرد کاملا مبتنی بر فشار حداکثری، خلع سلاح نظامی و تحریم اقتصادی بود. با این حال، موضع اخیر رهبر انقلاب، که مذاکره را در این شرایط بیفایده و خسارتبار خواند، معادلات دشمن را بر هم زد.
شاید جالبترین بخش ماجرا این باشد که برخلاف پیشبینیها، این موضعگیری منجر به شکاف نشد، بلکه حتی برخی از چهرههایی که سابقاً بر مذاکره تأکید داشتند، اکنون بهوضوح نشان دادهاند که درک درستی از راهبرد آمریکا پیدا کردهاند. در همین راستا، واکنشهای داخلی حائز اهمیت است؛ به ویژه اظهارات مسعود پزشکیان و عباس عراقچی به عنوان رئیس جمهور و رئیس دستگاه دیپلماسی. هر دو نفر با خردمندی و هوشمندی بر این نکته تأکید کردند که آمریکا به دنبال تضعیف ایران است، نه توافقی سازنده.
هوشمندی دولت در تصمیمگیری
یکی از انتقادات رایج به دولتهای مختلف، فقدان انسجام در تصمیمات کلان سیاست خارجی و تعارض اظهارنظرها با دیگر نهادهای تصمیمگیر بود اما در این مورد خاص، بعد از پالسهای عجولانه برخی اعضای دولت برای مذاکره، الان میتوان گفت که درون دولت، تصمیمی عقلانی و هوشمندانه اتخاذ شد که به نوعی نشاندهنده یک بلوغ سیاسی در بدنه اجرایی کشور بود. اجماع نسبی درباره مذاکره نکردن در شرایط موجود، نهتنها انسجام داخلی را تقویت کرد، بلکه پیام روشنی را به طرف مقابل ارسال کرد که ایران، صرفنظر از مشکلات داخلی، همچنان قادر به اتخاذ تصمیمات راهبردی است. در این میان، باید به تأثیرات این انسجام در سیاست خارجی ایران نیز توجه کرد. در شرایطی که آمریکا و برخی متحدانش به دنبال ارائه تصویری متزلزل از ایران بودند، این اجماع داخلی به خوبی نشان داد که راهبرد فشار حداکثری آنها نهتنها به نتیجه نرسیده، بلکه به نوعی بر عکس عمل کرده و باعث تقویت انسجام سیاسی در ایران شده است.
آیا ایران در بازی راهبردی موفق شده است؟
مسئلهای که اکنون باید بررسی شود، این است که آیا ایران توانسته در این بازی پیچیده راهبردی دست بالا را بگیرد؟ برخی شواهد نشان میدهد که پاسخ مثبت است. از یک سو، آمریکا هنوز موفق نشده است که ایران را به پذیرش مذاکره در شرایط تحمیلی وادار کند و از سوی دیگر، انسجام داخلی ایران در این موضوع مهم، قدرت چانهزنی کشور را در آینده افزایش خواهد داد.
افزون بر این، موضعگیریهای اخیر رهبری و مقامات دولتی نشان میدهد که ایران توانسته است یک توازن جدید در سیاست خارجی خود ایجاد کند. این توازن، برخلاف تصور عمومی، نه بر مبنای امتیاز دادن، بلکه بر پایه حفظ اصول و بهرهگیری از فرصتها در چارچوب واقعیتهای موجود شکل گرفته است. به همین دلیل، حتی اگر آمریکا بخواهد سناریوهای جدیدی را برای تحت فشار قرار دادن ایران طراحی کند، بعید است که بتواند از مسیر اختلاف افکنی و نبود انسجام داخلی به نتیجهای ملموس برسد.
در مجموع، آنچه در روزهای اخیر رخ داده، نشاندهنده آن است که ایران، حداقل در این مقطع زمانی، توانسته است راهبرد آمریکا را به چالش بکشد و در برابر آن ایستادگی کند. انسجام داخلی، درک عمیقتر چهرههای سیاسی از اهداف دشمن و اتخاذ تصمیمات هوشمندانه در بدنه دولت، همگی نشانههایی از یک رویکرد حسابشده و مدبرانه است. البته این بدان معنا نیست که مسیر پیش رو ساده خواهد بود. چالشهای اقتصادی و فشارهای خارجی همچنان پابرجا هستند و دشمنان ایران نیز بیکار نخواهند نشست. اما آنچه مشخص است، این است که ایران در این مرحله نهتنها تسلیم نشده، بلکه نشان داده که میتواند در شرایط سخت نیز تصمیمات راهبردی و هوشمندانهای اتخاذ کند. شاید همین مسئله، مهمترین دستاورد این نبرد باشد؛ دستاوردی که نشان میدهد ایران همچنان قادر است قواعد بازی را تعیین کند، نه این که صرفاً تحت تأثیر آنها قرار گیرد.
فرا خبر
دیاکو حسینی در یک رشته توییت در صفحه شخصی خود پیشنهادهایی را برای مواجهه با دولت فعلی آمریکا و افق دیپلماسی ایران نوشته است:
۱. در ارزیابی سیاست آمریکا بهرغم شواهد ضد و نقیض، صبور و محتاط باشید.
۲. از موضعگیری علنی در موافقت یا مخالفت با مذاکره بکاهید و بر دیپلماسی پنهان تمرکز کنید.
۳. روی پیشنهادهایی کار کنید که در لیست خواستههای آمریکا نیست اما به لحاظ اقتصادی و استراتژیک، غافلگیرکننده و جذاب است.
۴. برای خروج از بنبست دیپلماتیک، گاهی باید به راههای نامتعارف و خارج از رویههای مرسوم فکر کنید. این کار همزمان به درایت و شجاعت نیاز دارد.
۵. با انکار نقاط ضعف، آن ها به نقاط قوت تبدیل نخواهند شد؛ نسبت به نقاط ضعف واقعبین و نسبت به نقاط قوت متواضع باشید.
۶. در سیاست گذاری، وقت بیشتری را برای شناسایی نیازهای استراتژیک آمریکا صرف کنید و این که چگونه میتوانند به دستور کار مذاکرات راه بیابند.
۷. به دنبال شرکایی در میان دوستان آمریکا باشید که از پیشنهادهایی که میتوانیم ارائه بدهیم منتفع میشوند. این انتفاع باید چیزی بیش از ایران غیراتمی باشد.
۸. مراقب باشید هیچ کشوری ناگزیر نباشد بین ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند. از دوقطبی و اردوگاهی شدن موضوع جلوگیری کنید.
خراسان