به گزارش خبرگزاری حوزه، شب بیست و دوم مصادف با ده شعبان، نفسِ سردِ بهمن در هوا میچرخید و تمام شهر را در آغوش خود گرفته بود، اما قلبها گرم بود، به گرمایِ امید، به گرمایِ اتحاد. ساعت نه شب که نواخت، آسمان شکفت؛ رنگ و نور نورافشانی ها همچون گلهای آتشین در تاریکی شب ریشه دواند و فریادِ "الله اکبر" ، "الله اکبر" از هر خانهای برخاست.
تصورش کن: صدایی که از دل برمیآید، صدایی که ریشه در تاریخ دارد، صدایی که تمامِ ترسها را در خود حل میکند و به دلها شجاعت میبخشد، این صدا، سرآغازِ یک حماسهی دیگر بود.
تجلی عشق و یادآوری نسلها در میدان انقلاب
صبحِ ۲۲ بهمن، شهر بیدار شد؛ با آفتابی که انگار مصمم بود که در چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی گرمتر بتابد، با آسمانی که گویی آبیتر از همیشه بود.
در تهران وقتی به سمت میدان انقلاب روانه شدیم، خیابانها، رودخانههایی خروشان شده بودند؛ به سمت رودخانههایی از انسانهایی که با هر قدم، خاطراتِ انقلاب را زنده میکردند نزدیک تر شدیم.
اینجا مانند هر سال پیر و جوان، زن و مرد، کودک و بزرگ همه آمده بودند؛ با پرچمهای سه رنگی که در باد میرقصید، با لبخندهایی که نشان از افتخار داشت، با چشمانی که برقِ امید در آن موج میزد.
زوج جوانی در کنار هم در مسیر راهپیمایی قدم برمیداشتند
خانم جوان گفت: ما فقط سه چهار ماه از زندگی مشترکمان گذشته است اما از چند روز قبل منتظر برپایی این جشن بودیم تا با هم شرکت کنیم و خاطره ی جشن چهل و ششمین پیروزی انقلاب اسلامی را در زندگی مشترکمان به یادگار بگذاریم.
خانم جوان ادامه داد: ما هر دو به رهبرمان عشق میورزیم ، مثل همه مردم که اینجا حضور پیدا کرده اند؛ و این عشق به رهبر و این عشق به وطن است که همه ما را الان اینجا به هم پیوند داده است.
در آن میان شور و شوق جشن، مردی حدوداً شصت ساله، با چهرهای آفتابخورده و چشمان پر از تجربه، به جمع نزدیک شد. دستانش که به آرامی در هوا حرکت میکرد، و فریاد مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل سر داده بود گویی میخواست خاطراتی پنهان در سینه اش را به زندگی بازگرداند.
او با صدایی عمیق و دلنشین، که انگار از عمق تاریخ برخاسته بود، گفت: «در آن روزهای دشوار، این ساختمان نیمهساز بود و مردم در این ساختمان جمع شده بودند او شروع به تعریف کردن از خاطرات آن دوران کرد
با هر کلمهای که از لبان او خارج میشد، زمان به عقب میرفت و صحنههای پیش از انقلاب در ذهن جمع تداعی میشد.
مرد به همان ساختمان اشاره کرد و ادامه داد:
من تمام آن روزها، تجمع مردم، ورود امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی را با چشمان خودم دیدم و حضور داشت.
روزهایی که این دیوارها، هنوز گواه فریادهای خاموش مردم بودند، در آن روزها، اینجا نه تنها یک بنا بلکه سمبلی از آرزوها و آرمانهایی بود که در دل مردم زنده شده بود.
چشمانش در آسمان آرام آرام میچرخیدند و به یاد خاطراتی که در آن فضا شکل گرفته بودند، لبخند زد و باز گفت: من همه آن لحظات پیروزی انقلاب و ورود امام را به یاد دارم.
او در ادامه از شوق مردم، از اشکهایی که بر گونهها چکیده بود و از لبخندهایی که مرز ناامیدی را درنوردیده بود، سخن گفت.
چنان سخنانش نافذ بود که گروهی از جوانان به دورش جمع شده بودند و به حرف هایش با دل و جان گوش میدادند گویی سرچشمه ای از تاریخ را اینجا یافته بودند.
سرودهای حماسی پخش میشد و برنامه های شاد در گوشه و کنار این جشن باشکوه برگزار میشد.
پرچم ها و پلاکاردها بر دستان مردم به اهتزاز بود و ما دیگر میبایست به سمت قم حرکت میکردیم و تهران
صدای جشن ایران: همگام با نغمههای رادیو
در پی شرکت در این جشن زیبا در تهران و لحظههای خوشی که در دل ما جاری شده بود اما با کمال تاسف، لحظهای فرا رسید که باید این مکان شگفتانگیز و این جمع پر شور تهران را ترک میکردیم، سوار بر خودرو شدیم و به سوی قم حرکت کردیم. در طول مسیر، صدای دلنشین رادیو فضای ماشین را پر کرده بود و از برگزاری جشن ۲۲ بهمن در گوشه و کنار ایران خبر میداد.
گوینده با اشتیاق از مردم گزارش میداد و شور و شوق ملی را در قلبهای شنوندگان زنده میکرد، هر کلمهای که به گوش میرسید، یادآور همدلی و وحدت ملی بود که در این روز بزرگ در سراسر کشور به چشم میخورد. این احساس، حتی در حین سفر، گرمای خاصی به وجودم میبخشید.
حماسه عشق و پیوند با انقلاب در قم
به شهر قم رسیدیم در قم در روز ۲۲ بهمن، شهر قم با حال و هوای ویژهای همراه بود. این روز، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قم بهعنوان یکی از مراکز تاریخی و فرهنگی این انقلاب، میزبان جمعیت زیادی از زائران و شهروندان بود.
در این شهرِ علم و ایمان، این جشن رنگ و بوی دیگری داشت، در این شهر، حضورِ هر فرد، گواهی بود بر پایبندی به ارزشها، به آرمانها. گویی تمامِ شهر، یک صدا شده بود، یک قلب شده بود، برایِ پاسداری از انقلاب، برایِ ساختنِ فردای بهتر
دقایق و ساعات پایانی راهپیمایی بود از دور ، پرچمهای سه رنگ برافراشته شده به رنگهای سبز، سفید، و قرمز که نمادهای آزادی، برادری، و شکوه هستند در دستان مردم این شهر دیده میشد.
عدهای از مردم در حال ثبت تصاویر هستند تا جهانیان ببینند که ما چگونه در سختترین شرایط، با یکدلی و در کنار هم ایستادهایم، تصویرهایی که گرفته میشوند، گویای قدرت و اتحاد ما را به یادگار میگذارد.
در حال رد شدن از مسیر که بودم روحانی در یک گوشه برای جمعی صحبت میکرد و میگفت: سالهاست دشمنان تلاش میکنند که انقلاب را از بین ببرند و ما را از هم جدا کنند، اما هر بار که تلاش میکنند، شکست میخورند. ما یک ملت غنی از تجربه هستیم که هرگز نمیگذاریم کسی بر علیه انقلابمان کار کند؛ ما یک ملت واحد هستیم که یک هدف مشترک داریم: دفاع از انقلاب و ادامه راه امام.
وارد صحن مطهر حضرت معصومه (س) که شدیم، دریایی از جمعیت، زن و مرد، پیر و جوان، کودک و بزرگسال، در هم آمیخته بودند. گویی تمام ایران در این صحن جمع شده بود تا شکوه پیروزی را یکصدا فریاد زنند. در کنار روحانیون جلیلالقدر این شهر مذهبی، در صحن مقابل حرم نورانی حضرت معصومه (س)، قدم برمیداشتند و سرود وحدت و همدلی را زمزمه میکردند. اینجا، پایان جشن ۲۲ بهمن بود و نوای ملکوتی اذان ظهر، دعوت به نیایش و شکرگزاری سر میداد.
مادران، کالسکههای کودکان خود را با پرچم سه رنگ ایران آذین بسته بودند، پرچمهایی که در اهتزازشان، شکوه و اقتدار وطن را به رخ جهانیان میکشیدند. بادکنکهای سبز و قرمز و سفید، چون دانههای انار در دستان کودکان میدرخشیدند و لبخند شادی بر لبانشان، گویای دلبستگی عمیقشان به خاک این مرز و بوم بود. کودکان، با چهرههایی معصوم و پرچمهایی به رنگ ایران در دست، به سمت صفوف نماز ظهر رهسپار بودند، گویی میخواستند در این لحظات روحانی، پیروزی انقلاب را به درگاه خداوند شکر گزار باشند.
گروههای جهادی، که هر کدام در گوشهای از صحن، مشغول خدمترسانی بودند، در پایان کار خود، با چهرههایی خسته اما خرسند، در حال جمعآوری وسایل خود بودند. تلاشهای بیوقفه آنها در طول این روز، نشان از تعهد و دلسوزیشان نسبت به مردم و انقلاب داشت.
اینجا قم بود، قلب تپنده ایران، و این صحن، نمادی از وحدت، همدلی و عشق به وطن. صحنهای که هر بینندهای را به یاد رشادتها، فداکاریها و آرمانهای والای انقلاب اسلامی میانداخت.
زن هایی که گویی زائر حضرت معصومه بودند در حالیکه تصاویر شهدا را در دست داشتند با زبان عربی اسم شهید حنیه و شهدای دیگر را نام میبردند گویی به نیت این شهدا قدم بر میداشتند.
همه مردم ما امروز در این روز دلهایشان را به انقلاب سپردهاند؛ آری، امروز در سراسر ایران، از شمالیترین نقطه تا جنوبیترین کرانه، از شرق تا غرب، حماسهای از عشق و دلدادگی به آرمانهای انقلاب اسلامی رقم خورد. شادی پیروزی انقلاب، همچون خورشیدی تابان، بر پهنه آسمان وطن درخشید و گرمای امید را در دلهای مردم زنده کرد. جشنی که در قم شاهدش بودم، تنها قطرهای از دریای بیکران این شور و شعف ملی بود.
گویی تمام ایران، یکپارچه صحن آزادی شده بود. در هر شهر و روستا، در هر کوی و برزن، عطر انقلاب به مشام میرسید. پرچمهای سه رنگ، چون بالهای رهایی، بر فراز خانهها و خیابانها به اهتزاز درآمده بودند و سرودهای حماسی، نوای پیروزی را در گوش جان زمزمه میشود.
این حماسه عشق و پیوند با انقلاب، نشان داد که مردم ایران، همچنان به آرمانهای انقلاب وفادارند و با تمام وجود، از استقلال، آزادی و سربلندی کشورشان دفاع میکنند. این جشن، تنها یک مناسبت تاریخی نبود، بلکه تجلی اراده ملی برای ساختن ایرانی آباد و آزاد بود.
گزارش از: سمیرا گلکار