به گزارش خبرنگار مهر، کارهای اداری و امور اجرایی از یک منظر تابع قوانین و مقررات مشخصی هستند که مطابق اصول مدیریتی متنوع و بر اساس علم میتوان در انجام آنها مسیر روشنی را طی کرد؛ شاید بر روی کاغذ و در لابهلای اسناد و قوانین مدیریت و اجرا کار سادهای باشد اما در جامعه انسانی تمام متغیرهای میتواند دستخوش عوامل مختلفی شود که یک کار اجرایی چه کوچک باشد یا بزرگ در اجرا فرد به فرد متفاوت شود و این را تعمیم دهیم به اجرای امور یک کشور آن هم کشوری با تنوع فرهنگی و تکثر در گرایشهای فکری در این صورت میتوان تفاوتهای چشمگیری را برای فردی که در بالاترین مقام اجرایی قرار دارد، متصور شد. در همین رابطه ویژه نامه «رئیسی عزیز» گفتگویی داشته با میثم لطیفی رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور در دولت سیزدهم و به برخی از ویژگیهای شهید رئیسی پرداخته است. در ادامه بخوانید.
به نظر شما مؤلفههای اصلی سیره مدیریتی شهید رئیسی چه چیزی بوده است که رهبر انقلاب وصف «مجاهد» را برای ایشان به کار بردهاند؟
یکی از مؤلفههای اصلی سیره مدیریتی شهید رئیسی، کار برای خدا بود؛ ایشان به معنی واقعی کلمه، عالم را محضر خدا میدانست و توسل به اهل بیت علیهم السلام در ایشان مثال زدنی بود، کار برای خدا در نظرش خدمت به مردم قلمداد میشد؛ بدین معنا که مردم عِیالُاللهاند؛ فلذا تکریم مردم در رفتار ایشان موج میزد. گاهی به ما میگفتند شما واجبات را انجام بدهید و مهمترین کار مستحب، بلکه واجب شما، راه انداختن کار مردم است. راه انداختن کار مردم و خلق الله عبادت بوده و لزوماً ذکر، نشستن در سجاده و دعا کردن نیست. حاج آقا مراقب بودند که ما گرفتار این فضا نشویم.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم سیره مدیریتی حاج آقا، خوب شنیدن بود. ایشان به معنای واقعی کلمه اهل این ویژگی بودند و با خیلیها مشورت میکردند؛ حتی از کسانی که در طیف سیاسی به ظاهر مقابل قرار داشتند. (البته ایشان خیلی طیفبندی سیاسی هم نداشتند به این معنا که مثلاً بخواهند افراد را کنار بگذارند). واقعاً نگاهشان این بود که از طیفهای گوناگون نظر بگیرند. گاهی اوقات میگفتند بروید با فلان آقا که در دوره قبل مسئولیت داشته یا وزیر بوده، مشورت کنید.
حضور در میدان و پیگیری موضوعات از میدان هم یکی از ممیزههای بارز ایشان بود. البته پیگیری اداری و دفتری هم داشتند و گاهی اوقات مستقیماً تماس میگرفتند و میگفتند: «فلان موضوع چه شد؟». مثلاً در اتاق آقای اسماعیلی -رئیس دفتر رئیس جمهور- پر از برگههای کوچکی بود که کارهای مربوط به هر بخش را نوشته بودند و زمان مشخص شده برای انجام شدن هم مشخص شده بود. یعنی سطح پیگیری و اشراف به موارد، در سیره حاج آقا به شدت زیاد بود
نکته بعدی اینکه برای خوب شنیدن، علاوه بر خودشان گروههایی را گذاشته بودند که این نظرات را جمعآوری کرده و تبدیل به برنامههای مدوّن کنند. شهید رئیسی قبل از شروع دولت تا جلسه تنفیذ، جلساتی داشتند تا سندی را تحت عنوان سند تحول دولت مردمی تهیه و به طور مفصل در هر بخش چالشها، فرصتها، اقدامات و برنامهها را مشخص کنند. این مهم، صرفاً نشانه خوب شنیدن نبود؛ بلکه استفاده بهینه از این شنیدنیها بود. نه تنها در دوران تصدی دولت، بلکه در زمان قوه قضائیه هم ایشان همینطور بودند و این کار، مسبوق به سابقه است. سند تحول قوه قضائیه، سند بسیار خوبی بود تا جایی که حضرت آقا هم از آن تقدیر کردند. در آستان قدس رضوی هم سند خوبی را تهیه کرده بودند. این نشان از قائل بودن ایشان به برنامهریزی، مکتوب کردن برنامه و روشن کردن اهداف و روشها بود. این یک خصلت برجسته مدیریتی ایشان بود که بعضاً کم هم پیدا میشد.
نکته دیگر در سیره مدیریتی ایشان، جوانگرایی، جوانان زیستن، جوانانه فکر کردن و جوانانه عمل کردن بود؛ یعنی حاج آقا خودشان واقعاً مثل یک جوان بودند و حتی از خیلی جوانها پر انرژیتر و پرانگیزهتر. حاج آقا، هم جوان گرایی میکردند و هم مراقب جوانان بودند. درست مثل یک مربی، مثل یک مراقبت کننده و محاسبهگر. بسیاری از مواقع به خود من و مدیران جوان مثل من، تذکرات جدی میدادند.
حضور در میدان و پیگیری موضوعات از میدان هم یکی از ممیزههای بارز ایشان بود. البته پیگیری اداری و دفتری هم داشتند و گاهی اوقات مستقیماً تماس میگرفتند و میگفتند: «فلان موضوع چه شد؟». مثلاً در اتاق آقای اسماعیلی -رئیس دفتر رئیس جمهور- پر از برگههای کوچکی بود که کارهای مربوط به هر بخش را نوشته بودند و زمان مشخص شده برای انجام شدن هم مشخص شده بود. یعنی سطح پیگیری و اشراف به موارد، در سیره حاج آقا به شدت زیاد بود.
درباره حضور در میدان هم، سفرهای استانی اصلیترین بخش بود. سفرهای استانی در دولتهای گذشته هم بود اما این دولت، چند ممیزه داشت؛ اولاً؛ تعداد سفرهای استانی بیشتر از دولتهای قبل بود. ثانیاً؛ یک نوآوری حاج آقا این بود که میگفتند ما میرویم استانها و مشکلات را میبینیم اما به خاطر تمرکز گرایی جا افتاده، خیلی از مشکلات در بخش ستادی دولت در وزارتخانهها یا در نهادهای مستقیم رئیس جمهور رقم میخورد؛ لذا برنامهای را طراحی کردند تحت عنوان نظارت ستادی. در حقیقت یک سفر درون دولت بود. از بعضی دستگاهها برای اولین بار در دهههای گذشته بازدید شد. یعنی رئیس جمهورهای گذشته اصلاً به آن سازمانهای دولت نرفته بودند. مثلاً قبل از شهید رئیسی هیچ رئیس جمهوری از سازمان اداری استخدامی بازدید نکرده بود! تقریباً برای همه وزارتخانهها و دستگاهها این اتفاق افتاد و جداگانه از هر مجموعه بازدید شد. این نظارتها هم به این شکل بود که قبل از آمدن رئیس جمهور، گزارشات ارسال میشد؛ تیم حاج آقا گزارشها را بررسی میکردند و بعد هم سند انتظارات ارسال میشد. ترکیب این نظارت ستادی با سفرهای استانی، حقیقتاً یک ترکیب سازنده و پیش بَرندهای را ایجاد کرده بود.
از میان این مؤلفهها که فرمودید، به نظر خود شما کدام ویژگی به عنوان اصلیترین مؤلفه شخصیت ایشان است که بدون آن ویژگی، باقی مؤلفهها بیمعنا میشود؟
شاید مهمترین مؤلفه از میان مؤلفههای گفته شده این بود که شهید رئیسی یک امید واقعی و ویژگی نسبت به آینده داشتند و منشأ آن هم ایمان واقعی به خداوند و اهل بیت علیهم السلام بود. علی الخصوص در سختیهایی که حجم فشارها، موانع، چالشها و گاهی اوقات رفتارهای سیاسی برخی مسئولین دیگر، انسان را اذیت میکرد و همه ناامید میشدیم، شهید رئیسی همیشه مظهر امیدواری بودند. حتی فشارهای بین المللی که بیش از پیش برای دولت ایجاد شده بود باز هم باعث انفعال و عقب کشیدن و ناامیدی ایشان نشده بود.
آقای رئیسی یک اعتقاد راسخی به جمله «ما میتوانیم» داشت و میگفت تا وقتی که ما ذیل بندگی خدا و توسل به اهل بیت علیهم السلام باشیم؛ قطعاً خدا هم عنایت میکند و ما میتوانیم و بدانیم که هیچ بنبستی وجود ندارد یکی از آیههایی که حاج آقا خیلی آن را تکرار میکردند آیه «والّذین جاهدوا فینا لنهدیّنهم سبلنا» بود یکی هم آن آیه «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» به رزقهای یحتسب واقعاً معتقد بودند و میگفتند خلاءهای ما از طریق همین توکل و سپردن امور به خداوند و توسل حل میشود. یعنی وقتی آدم پرکار باشد و تدبیر بکند، مسئله حل میشود. ایشان بارها میگفت: «ناامید نشوید و نگویید نمیشود. به مسیر مطمئن باشید و امید داشته باشید و بدانید که سه عنصر برای کار لازم هست: اندیشه، انگیزه و اعتماد به خداوند.»
در مسئله کار خستگی ناپذیر و مدیریت جهادی، شبههای که مطرح میشود این است که افراد در کار میدانی و عدم فرصت برای استراحت و تفکر، منجر به ضعف در کارآمدی مدیر و کاهش بهرهوری میشود. شهید رئیسی را در نسبت با این موضوع چگونه میبینید؟
در پاسخ به این شبهه، اولاً باید با عدد و رقم صحبت کنیم. در طی این سه سال، بهرهوری ما مثبت شده است. نزدیک به ۴.۳ درصد میانگین رشد بهرهوری ما بوده است. در حالی که در دولت قبل، منفی ۴.۶ بوده. در سالهای قبل و در دولت قبل، بهرهوریِ منفی داشتیم. نه حتی صفر! بلکه منفی بوده است. اما در این دولت، بهرهوری مثبت شده است. پس خود این نشان میدهد که مدیریت جهادی و سیره مدیریتی حاکم بر دولت و کار خستگی ناپذیر ثمره داده است. در ثانیه یکی از راهبردهای حاج آقا پروژههای ناتمام بود! پروژه ناتمام یعنی دولت سرمایهگذاری کرده، برای اجرا هم وارد اقدام شده است اما کار ناتمام رها شده است؛ خوب چه چیزی باعث شد تا این پروژههای ناتمام به ثمر برسد؟ پرکاری اینها را به مرحله استفاده رسانده نه چیز دیگری. در این دولت، بیش از هشتهزار کارگاه تعطیل شده به چرخه بازگشت. مگر با غیر از مدیریت جهادی این مسائل شدنی بود؟ در این دولت، پروژه جدید، خیلی کم تعریف شد. عمده پروژهها، پروژههای ناتمام گذشته بوده است. پروژههای ۶۰ درصد، ۷۰ درصد جلو رفته و نیمه تمام مانده. گاهی اوقات پروژهها ۳۰ سال طول کشیده بود. مثلاً بیمارستان شهریار را آقای هاشمی ۳۰ سال پیش کلنگ زده بود ولی انجام نشده بود! یعنی پول میرفت و تبدیل به سنگ و سیمان میشد، اما به ثمر نمینشست. کار جهادی اینها را احیا کرد. فعال سازی ظرفیت مدیران جوان، بهرهوری ما را افزایش داده بود. البته بدانید که ایشان در فکر کردن هم جهادی بود؛ یعنی اینکه شما سوق بدهید دولت را به سمت کارهای نشدنی یا استفاده از ظرفیتهایی که کمتر به آنها فکر شده است این خودش یک طرز نگاه و نوع تفکر جهادی است.
معمولاً دولت مظهر بروکراسی و فرایندهای کند اداری است؛ در حالی که به نظر میرسد یکی از مؤلفههای مدیریت جهادی، تعهدآفرینی پویایی است که کارنامه شهید رئیسی نیز گواه بر این مسئله در دولت ایشان است. این اتفاق چگونه رخ داده است؟ در واقع چگونه شهید رئیسی مدیریت در یک ساختار بروکراتیک و در عین حال پویا را جمع کرده است؟
دقیقاً بر نکته درستی دست گذاشتید. بله فرایندهای اداری کند است؛ اما چرا کند است؟ یکی از علتهای مهم این است که مدیران عالی نمیدانند زیر دست خودشان چه اتفاقی دارد میافتد. ایشان به واسطه تجربهای که در سازمان بازرسی کل کشور داشتند و اطلاع داشتند که دستگاهها با چه مشکلاتی مواجه هستند، سعی کردند از آن تجربه اینجا استفاده کنند. مثلاً یکی از موضوعات خیلی جدی ما، صدور مجوز کسب و کارها بود. در این دولت، بحث اصلاح فرایندهای صدور مجوز و کوتاه کردن فرایند آن، مورد تاکید قرار گرفت که این قضیه بسیار مورد توجه خودِ رئیس جمهور بود اما اهتمامی در دولت برای انجام آن نبود. حاج آقا تاکید داشتند باید برخورد با مردان و موارد مربوط به مردم باکرامت، با سرعت، شفاف و بدون مراجعه حضوری در حداقل زمان ممکن اتفاق بیفتد و به همه ما هم این موضوع را مکرر میفرمودند. صدور مجوزها امروز یک سامانه جا افتاده است و به خوبی جلو میرود یا پنجره دولت هوشمند که کار مشترک سازمان اداری استخدامی و وزارت ارتباطات بود در این راستا بود که مردم بدون مراجعه حضوری، بتوانند خدماتشان را بگیرند؛ «دولت هوشمند» چندینبار در صحبتهای ایشان تکرار شده است. مقررهای هم درباره این موضوع ابلاغ کردند و شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی اداری و شورای فناوری را به خط کردند که فرآیند ارائه خدمات با سرعت بیشتر و کاهش وقت جلو برود. لذا ایشان تلاششان این بود که میزان مراجعه مردم به دستگاههای اجرایی به حداقل برسد و خدمات با سرعت بیشتر و بدون نیاز به حضور و با حفظ کرامت مردم انجام شود. ضمن اینکه حاج آقا دستور دادن یک سامانه رضایت سنجی از کارمندان دولت راه بیفتد که الان هم فعال است. مشابه این کار را در قوه قضائیه هم انجام داده بودم که با چند سوال ساده کارکنان در تمام کشور، هر روز در حال بررسی بودند و این اطلاعات وارد نظام جبران خدمات میشد. در شاخصههای ارزیابی هم دقت، سرعت و حفظ کرامت مردم، اصلیترین شاخصها بود.
حضور بیواسطه بین مردم و پیگیری حرف مردم هم عجیب بود. مثلاً دفتر ارتباطات مردمی ذیل نهاد ریاست جمهوری، گاهی اوقات در یک سفر حدود ۱۵ هزار نظر مردمی را بررسی میکردند و به دستگاه ابلاغ میکردند و خود این نظرات و خواستهها یک شاخص ارزیابی از نهادهای دولتی بود
حضور بیواسطه بین مردم و پیگیری حرف مردم هم عجیب بود. مثلاً دفتر ارتباطات مردمی ذیل نهاد ریاست جمهوری، گاهی اوقات در یک سفر حدود ۱۵ هزار نظر مردمی را بررسی میکردند و به دستگاه ابلاغ میکردند و خود این نظرات و خواستهها یک شاخص ارزیابی از نهادهای دولتی بود. یعنی بر اساس حرف مردم، دستگاهها ارزیابی میشدند؛ این از ابتکارات حاج آقا بود که خیلی جدی گرفته میشد. به طور کلی در بحث ارزیابی، در طرح شهید رجایی که سازمان اداری استخدامی بایست به ارزیابی عملکرد سازمانها میپرداخت، شهید رئیسی برای جلو رفتن امور به شدت تاکید و مراقبت داشتند و استقامت میکردند. در این سه سال، در حوزه ارزیابی بر اساس خط مشهای کلی دولت، کارهای بزرگی انجام شد که بدون پیگیریها و حمایتهای حاج آقا این امر ممکن نبود. بارها گفتن بعضیها به من میگویند: «چرا اعتماد نمیکنی و میخواهی ارزیابی کنی؟» من میگویم اعتماد خوب است، اعتماد هم دارم؛ اما ارزیابی و نظارت ضامن اعتماد است. استمرار اعتماد، وابسته به این ارزیابیهاست. اینها کارهایی بود که سازمان بروکراتیک دولت را تکان داده بود. این حضورهای مداوم و پیگیریهای خاص و زیاد، باعث چابکی دولت شده بود.
سوال آخر اینکه با وجود بسیاری از تلاشهای زیرساختی دولت ایشان، همچنان نارضایتیها از وضع اقتصادی، برای بسیاری از مردم برطرف نشده بود اما با توجه به احساساتی که از مردم پس از شهادت ایشان بروز یافت، به نظر میرسد الان نسبت به این الگوی مدیریتی حس خوبی داشتهاند. این امر چگونه رخ داده بود؟
آنچه برای مردم احساس رضایت را ایجاد میکند، لزوماً نتیجه و ثمره کارها یا حتی آن شاخصهایی که گاهی اوقات در فضای اقتصادی مطرح میشود نیست. ادراک رضایت چطور شکل میگیرد؟ به نظر بنده هنگامی که مردم احساس کنند مسئولین آنها برای خودشان از مسئولیت، کیسه درست نکردند و حس مسئولیت پذیری و تلاش شبانه روزی را از آنها دریافت کنند از مسئولین راضیاند. مثلاً شما نگاه کنید؛ وقتی پنجشنبه و جمعه که عموم مردم به استراحت و امور خانواده میپردازند، رئیس جمهورشان در سفر استانی در حال افتتاح پروژههای عمرانی و پیگیری و انجام امور مردم است. خوب این خیلی برای مردم متفاوت از آن رئیس جمهوری است که میگفت من خودم هم صبح جمعه فهمیدم. مردم به خوبی متوجه میشوند که کدام بهتر است و این پرکاری و تلاش شبانه روزی حس خوبی را برای مردم ایجاد کرده علی رغم همه کم لطفیها و بیانصافیهای فضای مجازی و لکنت دولت در بیان دستاوردهای خودش که چهار بار از حضرت آقا هم تذکر عدم تبیین دستاوردهای خودش را گرفت اما باز هم مردم میفهمیدند و به چشم خودشان حضور دولت در سفرهای استانی و بینالمللی و بحرانهای کشور را میدیدند. بله نواقصی هم بود و حتماً هست. اما حس خوب هم نسبت به دولت وجود داشت. در زندگی شخصی هم همین است؛ مثلاً وقتی که میبینیم پدر خانواده زحمت میکشد و کار میکند، کسریای هم اگر باشد حس رضایت در خانواده وجود دارد. این در میدان بودن و پرتلاشی، جبران کننده کاستیها و کمبودهاست. این را مردم کامل میفهمیدند و متوجه بودند. از این جهت واقعاً ما قدردان مردم عزیزمان هستیم. خصوصاً اینکه رضایت عموم مردم خیلی راحتتر جلب میشود؛ حاج آقا هم این را میگفتند که در نامه مالک آمده است: «قلبت را پر از رحمت و لطف و مهربانی به مردم قرار بده». به بیان نهج البلاغه، وقتی که شما اینطور با مردم برخورد بکنید و مردم حس لطف و تواضع خضوع بگیرند آنگاه راضی میشوند. جالبتر اینکه برای ایشان جلب خوشنودی عموم مردم خیلی مهمتر از جلب خشنودی عده خاص بود و این هم در نامه ۵۳ نهج البلاغه هست که «أَحَبَّ الاُمُورِ إِلَیْکَ…» بدانید که خواص برای جامعه، بار سنگیناند، دیر راضی میشوند، در سختیها کمتر یاری میکنند، از اجرای عدالت ناراضیاند، بر خواستههایشان پافشاری میکنند، کمتر اهل بخشش هستند و عذر مسئولین را دیرتر میپذیرند. در حالی که عوام و عموم جامعه برعکس این صفات هستند؛ یعنی بار اصلی حاکمیت روی عامه مردم است، بار جنگ و تحریم روی مردم است؛ وقتی که مانور همدلی و مواسات برگزار میکند، بیشتر از خواص انفاق میکنند و استقامت بیشتری هم دارند. حاج آقا واقعاً معتقد به مردم بودند و میگفتند باید به سمتی برویم که مشکلات تعداد بیشتری از جامعه را حل کنیم؛ لذا به شدت متوجه محرومین و مستضعفین بودند. طبیعتاً وقتی مردم مسئولان را با همدلی بیشتر و تلاش چندین برابری میبینند حس بهتری هم دارند و این راز محبوبیت جدید رئیسی بود که در تشییعهای باشکوه ایشان نمایان شد.